مهجوریت انقلابی‌گری در پرتو طلوع محافظه‌كاری

محمد اسماعیلی

محور اصلي و ثابت سخنان مقام معظم رهبري در چند ماه اخير و از جمله در سالگرد رحلت حضرت امام خميني(ره) مسئله «انقلابي‌گري» بوده، موضوعي که جايگاه و ارزش آن به قدري براي ايشان با اهميت است که از ديدار هيئت دولت و منتخبان مجلس دهم گرفته تا ديدار با حوزويان و دانشگاهيان و اعضاي مجلس خبرگان رهبري و مردم عادي بر اين نکته تأکيد و آن را از جمله مسائل اساسي روز انقلاب و نظام ارزيابي کرده‌اند.

ايشان در روز 14 خرداد‌ماه ضمن معرفي پنج شاخص انقلابي‌گري تأکيد کردند: «ما هر جا انقلابي عمل کرديم پيش رفتيم و هرجا از انقلابي‌گري و حرکت جهادي غفلت کرديم، عقب مانديم و ناکام شديم؛ اين يک واقعيتي است» که نمايانگر اين است که معظم‌له مهم‌ترين عوامل اصلي رشد و توسعه کشور را داشتن روحيه انقلابي در مسئولان و انقلابي عمل کردن کارگزاران نظام مي‌دانند.

معظم‌له انقلابي بودن و جهادي عمل کردن را لازم و ملزوم يکديگر مي‌دانند و شرط جبران عقب‌افتادگي کنوني را در پيش گرفتن رويه انقلابي‌گري مي‌دانند: «هر جا انقلابي بوديم، جهادي حرکت کرديم، روي آن ريل حرکت کرديم، پيش رفتيم؛ هر جا کوتاهي کرديم و غفلت کرديم، عقب مانديم. مي‌توانيم برسيم به شرط اينکه انقلابي حرکت کنيم و انقلابي پيش برويم.»

به راستي چرا معظم‌له «کنارگذاشتن روحيه انقلابي‌گري» را با «سيلي خوردن اسلام و انقلاب» مساوي مي‌دانند و استمرار چنين رويه‌اي را تضميني براي بقاي انقلاب اسلامي و ضامن پيشرفت کشور عنوان مي‌کنند؟

به‌وجود آمدن کدام شرايط اين ضرورت را مطرح کرده است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي خود را ملزم بدانند در طول 36 ماه گذشته بارها مسئولان و کارگزاران را دعوت به انقلاب‌گري كنند و از آسيب‌هاي ناشي از چنين مسئله‌اي برحذر بدارند. به نظر مي‌رسد عامل اصلي که منجر به آن شده رهبر معظم انقلاب اسلامي در طول 36 ماه گذشته بارها نسبت به اين مسئله اظهار نگراني کنند را بايد درسه پديده اساسي جست‌وجو کرد؛ نخست «تغيير کارکرد مسئولان در عرصه سياست خارجي از انقلابي‌گري به محافظه‌کاري» و ديگري «تغيير نسلي که تحولات اجتماعي و سياسي بسياري را با خود به دنبال خواهد داشت.» زماني که تلاش‌هاي منسجم و هدفمند «رواني- رسانه‌اي جريان غربگراي داخلي» را هم به عوامل ديگر اضافه مي‌کنيم، فهم بهتري از تأکيدات رهبري در اين زمينه خواهيم داشت.

اين سه عامل را مي‌توان جداگانه مورد بررسي اجمالي قرار داد؛
«تحريف» و «خوانش بدعت‌آميز» از شخصيت و انديشه‌ها حضرت امام(ره) و همچنين اصول و مباني تشكيل‌ دهنده انقلاب اسلامي را بايد يكي از اصولي تهديدات نظري نظام اسلامي به شمار آورد كه در ماه‌هاي اخير شكل جدي‌تري به خود گرفته است که اصلي‌ترين مصداق آن را مي‌توان تعريف شخصيت حضرت امام بر اساس معيارهاي خودساخته‌اي دانست که عبارت محوري آن «مقطعي بودن مبارزه با امريکا» و «ضرورت تجديدنظر در مباني سياست خارجه » است.

بخش قابل‌ توجهي از تلاش‌هاي طيف سکولار داخلي و رسانه‌هاي مکتوب آن از كتاب‌نويسي، خاطره‌سازي و مقاله‌نويسي شروع شده و با گزارش پردازي جعلي رسانه انگليسي وارد مرحله جديدي شده است که نشان مي‌دهد استفاده از کارکردهاي رسانه‌اي و جذابيت‌هاي بصري براي سند‌سازي عليه انديشه‌هاي حضرت امام(ره) اين بار توسط انگليسي‌ها مديريت مي‌شود.

بار اصلي چنين حرکتي بر دوش برخي از چهره‌هاي مشهوري است که تلاش مي‌کنند در پرتو تحريف شخصيت حضرت امام(ره) «انقلابي‌گري» را جزو اصول فرعي و چه بسا هزينه‌آور براي جامعه ايراني عنوان کرده و با ايجاد دوگانه «انقلاب - معيشت» در جامعه، عامل عمده مشکلات اقتصادي و معيشتي امروز را در ماهيت رفتاري معرفي کنند که با عنوان «انقلابي‌گري» مطرح است.

رويکرد کنوني طيف مورد اشاره منجر به اين شده كه رهبر معظم انقلاب در طول سال‌هاي اخير ضمن بازشناسي باورها و انديشه‌هاي حضرت امام، «انقلابي‌گري» را يکي از اصلي‌ترين وجوه بارز شخصيت حضرت امام قلمداد كنند و چنين موضوعي را از شاخص‌هاي اصلي گفتمان انقلاب اسلامي معرفي نمايند. شبيه همين رويه را معظم‌له در قبال بحث‌هاي انحرافي نظير «اسلام رحماني» هم که به نوعي با بحث انقلابي‌گري هم راستاست، مطرح مي‌نمايند و نسبت به به‌کارگيري دو ابزار «تحريف شخصيت حضرت امام» و «استحاله گفتمان انقلاب اسلامي» توسط اين جماعت هشدار مي‌دهند.
بنابراين «فاصله گرفتن از آرمان‌هاي امام و انقلاب» در سياست‌ورزي‌هاي امروز برخي از مسئولان و کارگزاران نظام از علل تامه تکرار کليدواژه‌اي به نام «انقلابي‌گري» توسط مقام معظم رهبري است؛ سياستمداراني که با ايجاد حس محافظه‌کاري در خود، نه تنها خود از اصول بديهي انقلاب اسلامي در حوزه سياست خارجه دست برداشته بلکه همت اصلي خود را «رويگرداني از انديشه‌هاي امام» و «تغيير در مباني انقلاب اسلامي» قرار داده آن هم در شرايطي که روحيه رفاه‌زدگي و اشرافي‌گري بر عملکرد آنها مستولي شده و منجر به آن شده که کارکرد آنها براي انقلاب و جامعه در پايين‌ترين سطح ممکن قرار بگيرد. «تغيير نسل» في‌نفسه خطر فراموش شدن آرمان‌هاي انقلاب را به دنبال دارد، يعني در صورتي که اطلاعات درست و صحيحي از انقلاب و شاخص‌هاي آن نظير «انقلابي‌گري» به نسل جديد منتقل نشود و اين فقدان اطلاعات در نسل نو در صورتي با جريان‌سازي هدفمند طيفي از مسئولان - که تلاش دارند تعريفي خلاف واقع از انديشه‌هاي حضرت امام را به جامعه معرفي کنند- يگانه شود قطعاً به نابودي انقلاب و گفتمان آن خواهد انجاميد. به همين دليل است که معظم‌له در ديدار مسئولان دستگاه‌هاي فرهنگي و فرهنگ‌ساز هم از لزوم توجه به حفظ هويت انقلاب سخن به ميان آورده و با تعريف مکرر «معيارهاي اصلي گفتمان انقلاب اسلامي» از لزوم تربيت انقلابي نسل جديد توسط حوزويان، مسئولان آموزش و پرورش و وزارت علوم و تحقيقات و فناوري سخن به ميان مي‌آورند. به راستي در شرايط فقدان کارکرد فعال دستگاه‌هاي فرهنگ‌ساز نظير صداوسيما يا وزارت فرهنگ و ارشاد جهت آگاه‌سازي نسل‌هاي سوم و چهارم انقلاب با انديشه‌هاي حضرت امام و مباني حقيقي انقلاب اسلامي، چگونه مي‌توان انتظار داشت که تلاش‌هاي فراگير و متراکم «برخي کارگزاران محافظه‌دار» همگام با « بزک کردن چهره امريکا و تقبيح روحيه انقلابي‌گري» توسط رسانه‌هاي غربگراي داخلي و رسانه‌هايي نظير بي‌بي‌سي قدرت اثرگذاري نداشته باشد؟

بنا بر آنچه گفته شد يکي از مهم‌ترين خطراتي که اصل و ماهيت انقلاب را تهديد مي‌کند تلاش‌هاي همگون داخلي- خارجي براي تغيير مباني انقلاب و طرد انقلابي‌گري توسط مسئولان نظام است که چنانچه با اقدام جدي دستگاه‌هاي فرهنگ‌ساز براي تزريق آن به نسل‌هاي جديد جامعه همراه نشود، در آينده‌اي نزديک به «انقلابي سکولار» با کارکردهاي غربگرايانه مواجه خواهيم شد.

۱۳۹۵/۳/۲۰

اخبار مرتبط