براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی یکی از وظایف رهبری تعیین سیاستهای کلی نظام و مشخص نمودن خط مشیها و نظارت بر اجرای آنان است. به نظر میرسد این سیاستگذاریها از دو منظر و در دو سطح تحلیل شکل میگیرد:
1.سطح کلان
در یک نگاه کلان باید شرایط را در نسبت با مراحل پنج گانه تحقق تمدن اسلامی مورد توجه قرار داد. این مراحل بهگونهای چینش شدهاند که بدون تحقق مرحله قبل، مرحله بعد حاصل نمی شود؛ تا دولت اسلامی محقق نشود، جامعه اسلامی و به تبع آن دو، تمدن اسلامی بدست نمیآید و امروز در مرحله ساخت دولت اسلامی قرار داریم.
یکی از زمینه های تحقق دولت اسلامی وجود رابطه متقابل و مسئولیت محور میان دولت و ملت است، امری که به روشنی در بیانات رهبر انقلاب مورد توجه قراگرفته است. شکل گیری رابطه ای منطقی، مسئولیت محور، مشروعیت ساز، اعتماد ساز، وحدت آفرین و ... جز در سایه همدلی و هم زبانی حقیقی دولت و ملت امکان پذیر نیست. تأکید بر وحدت و وجود چنین ارتباطی میان دولت و ملت تصریح همین امر است: «اتّحاد دولت و ملّت را به هم نزنید. ممکن است شما از یک دولتی خوشت بیاید، از یک دولت دیگری خوشت نیاید؛... رقابتهای انتخاباتی به جای خود، اختلافنظرها به جای خود، حتّی انتقاد هم به جای خود امّا دولت و ملّت باید همه در کنار هم باشند؛... نِقار به وجود نیاورید، کدورت به وجود نیاورید، اتّحاد دولت و ملّت را حفظ کنید؛ این یکی از توصیههای بنده است در همهی دولتها؛»
2. سطح خرد
اولویتهای خرد ناظر به تحولات و شرایط ترسیم میشود. به نظر میرسد در میان اولویتهای مذکور در سال 1395 سه اولویت اساسی مورد توجه قرار داد:
الف. شرایط اقتصادی و مسئله تحریم
در شرایطی که نظام اسلامی توانسته است از بحران گوناگون با صلابت و سربلندی عبور کند و در مقابل شبهات و هجمههای فکری و فرهنگی به سطح بالایی از نهادینگی مشروع دست یابد، دشمنان خارجی و داخلی، اینبار با تمرکز بر حوزهی مطالبات معیشتی، تلاش دارند کارآمدی نظام جمهوری اسلامی را خدشهدار کنند و با استفاده از حربهی تحریم و اخلال در امور اجرایی، با ایجاد نوعی نارضایتی اجتماعی، ساختار سیاسی موجود را ناکارآمد جلوه دهند و در گام بعد، اندیشه و ارزشهای انقلاب اسلامی را مسبب بروز مشکلات نشان دهند و هدف اصلی خود در برچیدن جمهوری اسلامی را عملی نمایند.
مدل مردمی کردن راهحلهای اجتماعی که نقش کلیدی در پیروزی انقلاب داشت و همچنین توانست نظام را از بحرانهای امنیتی و تحمیل هشت سال جنگ سربلند بیرون آورد، امروز نیز در قالب نهضتی مردمی میتواند راهگشای معضلات اقتصادی باشد. طرح الگوی اقتصاد مقاومتی و توجه به خرید کالای ایرانی و فرهنگسازی در این رابطه و ایجاد حس مسئولیت عمومی در قبال تولید داخلی را میتوان از مصادیق این موضوع قلمداد کرد. اجرای موفق سیاست های مذکور نیاز به وحدت و یکپارچگی حقیقی میان دولت و ملت دارد.
ب. مذاکرات با جهان غرب در مسئله هستهای
سیاست رو به بیرون و متمایل به غرب دولت فعلی و اجازه نظام در طی مسیر مذاکرات، شرایطی را فراهم آورد که وجود همدلی و هم زبانی و شنیدن صدای واحد از نظام اسلامی را ضروری است. لکن مذاکرات هسته ای و موضع گیری ها نسبت به آن موجب شکل گیری دوقطبی موافقان و مخالفان مذاکرات شد و در عرصه ی حاکمیتی و میان مسئولان، نخبگان سیاسی، نمایندگان مجلس و ... شاهد شکل گیری دو دستگی بسیار روشن و شفاف بودیم.
هوشمندی رهبری انقلاب در تأکید بر همدلی متقابل و مسئولانه مردم و دولت در روند مذاکرات، پیش بینی و پیش گیری از شکل گیری شکاف ها و دوگانه های آسیب آفرین میان موافقان و مخالفان می باشد. روشن است که وجود اختلاف نظر و سلیقه در موضوعات و عرصه های مختلف امری مبارک و فرصت آفرین است، لکن در برخی موارد این اختلافات بستر شکل گیری شکاف و حتی تضاد اجتماعی می گردد و موجب ضعف درونی نظام خواهد شد.
تلاشهای بسیاری به منظور اختلاف افکنی صورت گرفت و رسانه های بیرونی و معاند و حتی برخی رسانه های درونی تلاش جدی در تحقق این دوقطبی نمودند. به عنوان مثال روزنامه گاردین به رئیس جمهور ایران توصیه میکند که: «بعد از مذاکرات در عرصه بین المللی و حل مسئله هستهای در تعامل با غرب در مرزهای بیرونی ایران، باید این مسئله در مذاکره و حتی تقابل با مخالفان داخلی حل شود».
ج. حفظ روحیه انقلابیگری
به نظر می رسد برخی رویکردها در داخل و خارج و ایجاد مرزبندی های کاذب، تلاش دارد گفتمان انقلاب را پایان یافته معنا کرده و در رویکرد افراطی عمل گرایانه، انقلابی گری را به افراط متهم و عملا معنای آن را مخدوش نماید. به همین دلیل رهبر انقلاب در دوسال اخیر بر تعریف ابعاد انقلابی گری تاکید داشته اند و ابعاد آن را تشریح نموده اند.
ایشان، امام (ره) را مومن متعبد انقلابی توصیف نموده و یکی از ویژگی های بارز امام خمینی(ره) را وجه انقلابی گری او برشمردند. در این رویکرد آن چه موجب دشمنی بیگانگان دانسته شد وجه انقلابی نظام مقدس جمهوری اسلامی است که دست دنیای استکبار را از ایران دور و موجب الهام بخشی روحیه انقلابی در دیگر ملتها می شود.
برخلاف سیاست حفظ وحدت درونی نظام و رابطه متقابل دولت و ملت، شاهد فعالیت هایی هستیم که دو قطبی و دوگانه سازی را زمینه ساز است. برخی اقدامات در آستانه انتخابات سال گذشته که با ایجاد فشار به نهادهای نظارتی به خصوص شورای نگهبان، خلق واژگانی چون «دلواپس» و یا «افراطی» شواهدی بر این امر است.
دو قطبیسازی
در شرایط فعلی جریانی خاص در سایه سیاه نمایی علیه نظام و ایجاد دو قطبی واهی و ترس موهوم در مردم، به خیال خود در پی جلب اعتماد عمومی و کسب کرسی های بیشتری از قدرت است و به اصطلاح برای فتح سنگر به سنگر گام بر می دارد.
از سویی دیگر عملکرد دولت یازدهم و پرداختن به برخی حاشیهها و اظهارنظرهای متفاوت، به دو قطبی کردن فضای جامعه دامن زده است. مدافعان و طراحان دو قطبی سازی، بیش از آنکه برنامه ای برای اداره کشور داشته باشند، بر رویکرد نفی و نقد قطب مقابل تأکید دارند. در چنین فضایی، اعتدال به معنای حقیقی آن امکان پذیر نیست و مسائل با عینک افراط و تفریط تحلیل می شود. به عنوان مثال در مسئله هسته ای دو قطبی سازی به جایی رسید که فرد یا از «دلواپسان» و مخالفان مذاکرات است و یا موافق و قسم سومی متصور نیست! لکن این نوع رفتار ادامه داشت مجب موضع گیری رهبر انقلاب گردید: «دولتىها هم مراقب باشند، دودستگى در مردم بهوجود نیاورند، حاشیهسازى نکنند، بعضى حرفهاى غیرلازم مطرح نشود؛ این یکپارچگى مردم ما، این همّت بلند مردم ما، این ایمان مردم ما، درست مورد استفاده قرار بگیرد، انشاءالله راه این کشور باز بشود» 9/10/94.
در بررسی مسئله قطبی سازی ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که آیا دو قطبی سازی و دو گانه سازی ذاتا امری نا صحیح و نا صواب است؟ یا خیر؟ در پاسخی کوتاه باید گفت که دو قطبی سازی و مرزبندی میان خود دیگری ذاتا امری قبیح نیست. مرز بندی با دیگران گاه حقیقی است و گاه مجازی:
دو قطبی حقیقی
مرز بندی با دیگران و ایجاد «غیریت» و «دیگری» در ادبیات دینی و سیاسی اسلام مورد تأکید است. دو گانه هایی چون حق و باطل، مومن و کافر، شر و خیر، دار الاسلام و دار الکفر و ... گویای مرزبندی و دو گانه سازی میان جامعه دینی و دیگران است. این دوگانه ها بر اساس تمایلات زود گذر انسانی ساخته نمی شود، بلکه حقیقی است و وظیفه ما کشف، شناخت و عمل به آن هاست.
قرآن کریم و ائمه اطهار ضمن بیان این مرز بندی، نوع تعامل جامعه دینی و غیر دینی را هم ترسیم نموده اند. به عنوان مثال قرآن کریم در رابطه مومنان و کفار و مشرکین مرزبندی هایی قائل است و برقراری روابط صمیمانه با ایشان را نهی میکند:
الف. نهی از ولی قرار دادن کفار: هشدار می دهد مبادا دشمن را ولی قرار بدهید، «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ» (آل عمران/28)
ب. نهی از ولوج(داخل شدن در جمع مومنان) غیر: «لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً» (توبه/16)، نباید به غیر خدا و رسول و مومنان را در بین خود راه دهید.
ج. نهی از بطانه(دوست صمیمی) گرفتن غیر: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِکُمْ(آل عمران/118). قرآن کریم تأکید دارد میان خود دیگری که از نظر اعتقاد با شما متفاوت است مرزبندی کنید و آن را به درون خود راه ندهید.
از جمله موارد دیگری که مرزبندی و دو قطبی سازی در ادبیات دینی و اعتقادی تأکید فراوانی بر آن شده است، مسئله حق و باطل و مرزبندی میان آن دو است و چنین می فرماید:
1. «بَلْ نَقْذِفُ بِالحقِ عَلىَ الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ»
«بلکه ما حق را بر سر باطل مىکوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل محو و نابود مىشود!» (انبیاء/18)
2. «یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِه»
«خدا باطل را محو و حقیقت را با کلمات خویش پا برجا مىکند» (شوری/24)
3. «الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ»
«کسانى که ایمان آوردند از همان حقّ- که از جانب پروردگارشان است- پیروى کردند»(محمد/3)
امیرالمومنین(ع) ضمن ترسیم مفهوم حق و باطل این مسئله را تأکید دارند که نمی توان در هر دو خط بود و به اصطلاح امروزی خاکستری زندگی کرد، یا درحق یا برحق: «َالَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا یَنْفَعُهُ الْحَقُّ یَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا یَسْتَقِیمُ بِهِ الْهُدَى یَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى»(نهج البلاغه/خطبه28) «آگاه باشید! آنها که از حقّ سود نگیرند، زیان باطل دامنشان را خواهد گرفت و آن کس که هدایت او را به راه راست نبرد، گمراهى او را به وادى هلاکت مىکشاند».
در اندیشه امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز جبهه بندی میان خود و دیگر بسیار روشن مطرح است. مفاهیمی چون جبهه حق و باطل، فقر و غنا، خودی و غیر خودی، انقلابی و غیر انقلابی از جمله مواردی است که در بیانات ایشان بسیار تکرار شده است:
امام خمینی(ره):«امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بىدرد شروع شده است.»(پیام سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598)
«جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی انسان ادامه دارد.»(منشور روحانیت)
مقام معظم رهبری: «بدانید به حول و قوهی الهی، مبارزهی حق - که با سردمداری ملت ایران و با پرچم اسلام آغاز شده است - با باطل، با طاغوتها، با فرعونها و با فرعون استکبار، تا سرنگونی استکبار ادامه پیدا خواهد کرد.»
«ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است-کارزار بین اسلام و طمع ورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم-پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است.» 139/5/16
بنابراین دو قطبی کردن میان خود و دیگری اگر در چارچوب نظام ایدئولوژیک اسلامی باشد، امری حقیقی است و وظیفه هر مومنی است که مرزبندی های مذکور را حفظ کند. طرح رویکردهای انحرافی در قرائت اسلامی با عناوینی چون «اسلام رحمانی»، نادیده گرفتن بخش عمده ای از معارف دینی است. در این رویکردها تلاش می شود اسلام صرفا ایجابی تعریف شود و از بخش عمده ی معارف اسلامی که سلبی است غفلت می شود.
1-2. دو قطبی غیر حقیقی
دو قطبی غیر حقیقی ویژگی هایی دارد:
الف درونی است: برخلاف دو قطبی حقیقی که مرز آن جامعه دینی و غیر دینی است، دو قطبی های غیر حقیقی اغلب در درون جامعه اسلامی به وجود می آید.
ب. ساخته می شود نه کشف: در واقع دو قطبی غیر حقیقی اصالت ندارد، بلکه بر اساس امیال و منافع پست انسانی ایجاد می گردد و واقعی نیست. قرآن کریم برای توصیف این عدم اصالت کف روی آب را مثال می زند.
ج. ارتباط یک طرف با جریان باطل: در دو قطبی غیر حقیقی یکی از طرفین دعوا در جامعه اسلامی ارتباط جدی با جریان باطل خارج از مرزهای اعتقادی اسلامی دارد.
طرح دو قطبی های غیرحقیقی در جامعه موجب دو مسئله می شود:
الف. تخریب و تضعیف دو قطبی های حقیقی
طرح دو قطبی های کاذب ممکن است که جایگزین رویکرد دوقطبی اصیل گردد و لذا طرح آنان در عمل موجب تضعیف و پنهان شدن دو قطبی های حقیقی است. انتقاد از اتهام افراط به رویکردهای انقلابی ریشه در همین مسئله دارد:
«وقتی میخواهیم اشاره کنیم به انقلابیها و انقلابیّون، تعبیر افراطی را به کار ببریم؛ نه، این خطا است. انقلابیگری به معنای افراطی بودن نیست. این دوگانههایی که سوغات بیگانهها و حرف دشمنان ایران است، نباید در ایران و در فرهنگ سیاسی ما جا باز کند؛ ... ما این را نباید تکرار بکنیم. انقلابی، انقلابی است.» 14/3/95
ب. جایگزینی دو قطبی های کاذب
وجود دوقطبی در تحولات اجتماعی امری روشن است و در واقع موجب تحرک و حرکت است. سنت حاکم بر نظام اجتماعی و حتی نظام درونی انسان مملو است از دو قطبی ها و تضادهایی که موجب حرکت است. تقابل خیر و شر در درون انسان و برون او موجب تلاش و مجاهده است. لذا جبهه باطل نیز برای حرکت نیازمند طرح دو قطبی است و تلاش دارد دو قطبی باطل خود را جایگزین دو قطبی حقیقی نماید.
جمعبندی
دو قطبی سازی کاذب در جامعه امری غیر عقلایی است و سیاه و سفید نمایی مطلق نتیجهاش تنش است و این نوع رویکرد موجب از بین رفتن تقوای جمعی است. آن زمان که جامعه احساس کنند برآیند جریانهای سیاسی موجود مضر است و سیاستمداران دچار دو قطبی گرایی افراطی هستند و هم دیگر را خنثی میکنند، جریانهای اجتماعی که نقش موتور محرکهی جامعه را ایفا می کنند، به طور طبیعی دچار نوعی یأس و نا امیدی می شوند. دو قطبی سازی شاید در کوتاه مدت موجب مشارکت گسترده مردم به نفع جریان سیاسی خاص شود، اما در بلند مدت موجب سرخوردگی عمومی مردم و بی تفاوتی نسبت به مسئولیت های سیاسی و اجتماعی خواهد شد.
در این میان طرح رویکرد انقلابی گری از سوی رهبر انقلاب به نظر دارای سه وجه است: 1. از سویی تاکید بر زنده نگاه داشتن این روحیه در پیشبرد اهداف انقلاب است نقشی موثر دارد و مانع افول از آرمان ها و فراموشی اهداف کلان انقلاب اسلامی به بهانه عمل گرایی است 2. انقلابی گری در واقع مرزی بندی است حقیقی میان جریان ها و افکار سیاسی و ... در داخل و خارج، انقلابی و غیر انقلابی 3. طرح این رویکرد در تقابل با دو قطبی های باطل و غیر حقیقی است که تلاش دارد مرزبندی های کاذب را جایگزین مرزبندی های حقیقی نماید و هدف اصلی از طرح آن بهره برداری های سیاسی به خصوص در ایام انتخابات است.