ریاض خیال آشتی ندارد

دیپلماسی عربستان در حال حاضر این گونه تعریف شده است كه "دشمنی با ایران به هر نحو در هر كجا و هر زمان" و برای رسیدن به این هدف ابایی ندارند حتی با سرسخت‌ترین دشمنان ما نیز رفیق شوند.

به گزارش نما به نقل از دیپلماسی ایرانی، روابط ایران و عربستان چند صباحی است تیره شده. البته سابقه این تیرگی روابط به تغییرات حدود یک سال و نیم اخیر عربستان باز نمی گردد، روابط ما با عربستان دست کم ۸ سالی است که دچار تنش شده با این تفاوت که تا قبل از روی کار آمدن ملک سلمان این تنش به آرامی تشدید می شد اما با روی کار آمدن وی شدت بیشتری به خود گرفت تا آن جا که در حال حاضر هیچ رابطه دیپلماتیکی با عربستان نداریم. اگر چه عملکرد دولت هشتم و نهم در تخریب این روابط موثر بود اما این که بخواهیم همه تقصیرها را متوجه آن دولت ها کنیم دور از انصاف است چرا که واقعا چنین نیست. عربستانی ها، خود سیاستی ضد ایران در پیش گرفته اند که ارتباطی به دولت آقای احمدی نژاد هم ندارد. سیاستی که آنها در پیش گرفته اند کلا با سیاست هایی که ایران در منطقه در پیش گرفته است، تضاد کامل دارد.

واقعیت این است که بعد از سقوط صدام حسین در عراق روابط ایران و عربستان دچار تنش شد. بررسی آن دوران از حوصله این یادداشت خارج است، اما باید گفت زمانی این تنش شدیدتر شد که امریکایی ها نیروهای خود را از عراق خارج کردند و در بغداد کسانی حکومت را در اختیار گرفتند که بیش از آن که هوادار عربستان باشند هوادار ایران بودند به عبارت دیگر متحدان و دوستان اصلی ایران در عراق بودند. برای عربستانی ها و کلا جهان عرب سه کشور اهمیت به سزایی دارد، عراق، سوریه و مصر. جهان عرب هویت و ماهیت و تمدن و تاریخ خود را در این سه کشور تعریف می کند. چرا که عراق سابقه قرن ها حکومت عباسی را دارد، سوریه سابقه حکومت اموی و مصر، هم تاریخ اصیل عربی را تشکیل می دهد و هم این که همواره فکر و اندیشه عرب را رهبری می کرده است.

از دست رفتن عراق برای اعراب و عربستان به معنای گرفتن هویت تاریخی شان است. در این جا لازم است دو نکته یادآوری شود، یکی این که وقتی صحبت از هویت عربی می شود منظور عرب سنی است، چرا که اعراب شیعیان را جزئی از خود نمی دانند و هیچ گاه آنها را به عنوان یک قوم عربی قابل قبول به رسمیت نشناخته اند حتی اگر الازهر شیعه را مذهب پنجم جهان اسلام معرفی کند. نکته دیگر این که در غیبت قدرت رهبری فکری مصر و نبود رهبری ایدئولژیک عراق، عربستان با پول توانست رهبری جهان عرب را به دست گیرد که از آن جا که خود تحت تاثیر وهابیت است، لاجرم به ترویج وهابیت و به دنبال آن فتنه شیعه و سنی در جهان عرب و جهان اسلام پرداخته است.

تا قبل از سال ۲۰۱۱ و ورود سوریه به بحران، عربستان تلاش می کرد با واقعیت عراق جدید کنار بیاید. حتی فکر می کرد شاید بتواند راهی یابد تا به نوعی با ایران کنار بیاید تا حداقل منافعش در عراق تامین شود. اما وقتی که بهار عربی به سوریه رسید، عربستانی ها احساس کردند در کنار کشورهای متحد خود در شورای همکاری خلیج فارس به ویژه امارات متحده عربی و قطر فرصتی پیش آمده است تا آن چه در عراق از دست داده اند را در سوریه جبران کنند. عربستانی ها به صراحت می گفتند همان طور که می گویید در عراق اکثریت باید بر اقلیت حکومت کند در این جا نیز باید اکثریت بر اقلیت حکومت کند. چرا باید علوی ها که در سوریه در اقلیتند بر سنی ها که اکثریت کشور را تشکیل می دهند، حکومت کنند؛ دیدگاهی صرفا طایفه ای که چیزی جز بوی جنگ سنی – شیعی از آن به مشام نمی رسد. یکی از مقامات عراقی به دیپلماسی ایرانی می گوید: «در یکی از دیدارهایمان با مقام های عربستانی، آنها به ما گفتند ما دیگر از ایران خسته شده ایم. اگر سوریه از ایران جدا نشود و زیر چتر ما نیاید ما ناگزیریم به فکر رویارویی با ایران بیفتیم. حتی اگر لازم باشد حاضریم با ایران جنگ نظامی کنیم اگر چه می دانیم ممکن است در این جنگ شکست بخوریم و هزینه های سنگینی بپردازیم.» بنابراین می توان گفت بحران سوریه تنش های ایران و عربستان را تشدید کرد.

رویکرد خصمانه عربستان و ایران منحصر به حکومت ملک سلمان نیست. اگر گذشته را مرور کنیم به یاد می آوریم که سعود الفیصل تا چه اندازه به ایران می تاخت یا ترکی فیصل و بندر بن سلطان تا چه اندازه علیه ایران لابی گری می کردند و در محافل مختلف علیه ایران موضع می گرفتند. بنابراین می توان گفت رویکرد خصمانه با ایران برخواسته از دیدگاه کل حاکمیت عربستان است که حضور ایران را تهدیدی حیاتی برای خود در منطقه می داند.

با روی کار آمدن سلمان رویکرد عربستان علیه ایران تندتر شد چرا که اولا افزایش نفوذ ایران در منطقه با روی کار آمدن سلمان هم زمان شد که مهمترین آنها قدرت گرفتن حوثی ها در یمن بود. ثانیا امریکایی ها به دنبال فاصله گرفتن از عربستان بودند و عربستانی ها گمان می کردند آن توافق نفتی – سیاسی – امنیتی که با امریکایی ها منعقد کرده بودند و بر اساس آن توانسته اند در حدود ۶۰ سال بر عربستان حکومت مطلقه داشته باشند، دست خوش فراموشی شده است و امریکایی ها دیگر یاران قدیم و حمیم آنها نیستند. در عین حال توافق هسته ای غرب با ایران بدون این که توجهی به خواسته های عربستانی ها شود در نگاه آنها به معنای فروختن اعراب به ایران بود.

حالا چه باید کرد؟

متاسفانه هنوز در میان مقامات ما کسانی هستند که گمان می کنند می توان با عربستان کنار آمد و اگر یک آدم عاقل نزد عربستانی ها پیدا شود همچون عصای معجزه گری روابط ما و عربستان را دگرگون خواهد کرد. در حالی که چنین نیست. عربستان فعلا نمی خواهد از در دوستی با ایران در آید و به فکر دشمنی با ایران است. هر جا هم که بتواند و ببیند می تواند به ایران ضربه بزند، ضربه خود را می زند. به طور خلاصه دیپلماسی عربستان در حال حاضر این گونه تعریف شده است که "دشمنی با ایران به هر نحو در هر کجا و هر زمان." برای رسیدن به این هدف ابایی ندارند حتی با سرسخت ترین دشمنان ما نیز رفیق شوند صرفا برای این که به ما فشار بیاورند. رابطه عربستان و اسرائیل شاهدی بر این ادعا است.

اما چه باید کرد؟ قطعا گزینه نظامی هیچ سودی برای ما ندارد. ما هیچ گاه نمی توانیم علیه عربستانی ها وارد فاز نظامی شویم. اولا هزینه مالی سنگینی را متحمل ما می کند، ثانیا، عربستانی ها بیشتر از ما پول و امکانات و ارتباطات دارند که می توانند از آنها استفاده کنند و علیه ما وارد عمل شوند، ثالثا، ما در سطح جهانی دشمنان بسیاری داریم که قطعا در صورت وقوع جنگی علیه ما این دشمنان با یکدیگر متحد می شوند تا علیه ما مبارزه کنند. رابعا، مساله ای که از همه مهمتر است، چون اکثریت جهان اسلام از اهل تسنن هستند، عربستان همه جهان اسلام را تحریک می کند و پول صرف می کند تا علیه ما بسیج شوند. این که بگوییم می ایستیم و می جنگیم و همه هزینه های آن را هم متقبل می شویم، چندان منطقی نیست، هنر آن است که تا آن جا که امکان دارد از هزینه های خود کم کنیم و به اهدافمان نزدیک تر شویم تا به آنها برسیم. البته هم ما و هم عربستانی ها به فکر گزینه نظامی نیستیم. بسیار روشن است که هر دو طرف گزینه نظامی را خط قرمزی می دانند که نباید به آن نزدیک شد.

اما عربستانی ها همه تلاش خود را می کنند تا ما را عصبانی کنند و ما را وادار کنند که از روی عصبانیت کاری انجام دهیم، کاری هم که از روی عصبانیت انجام بشود می تواند هزینه های سنگینی را متحمل کند.

اما این به آن معنا نیست که هیچ کاری علیه عربستان انجام ندهیم. این که دقیقا چه می توانیم انجام دهیم را تصمیم گیران و افرادی که از نزدیک با این موضوع سر و کار دارند، باید بگویند، اما به نظر می رسد حقوق بشر و مساله تروریسم یکی از جاهایی است که می توانیم علیه عربستان وارد عمل شویم. عربستان حامی تروریسم است، اسناد بسیاری وجود دارد که ثابت می کند سازمان های امنیتی و به اصطلاح خیریه عربستان از گروه های افراطی در عراق و سوریه و لبنان و افغانستان و یمن حمایت می کنند. ایران می تواند بر سر حمایت عربستان از تروریسم وارد عمل شود و جامعه جهانی و افکار عمومی را علیه آن برانگیزد. این روزها رسانه های غربی عموما فضایی ضد عربستانی دارند، ما می توانیم از این فضا نهایت استفاده را ببریم و عربستان را تحت فشار بگذاریم. همچنین می توانیم لابی های عربستان را در امریکا و اروپا به سخره بگیریم و با استفاده از لابی های قدرتمند علیه عربستان در آن کشورها وارد عمل شویم.

خلاصه این که، اگر تصور کنیم جنگ ما با عربستان افقی روشن دارد و می توان به فکر پایان آن بود، توهم است. چرا که فعلا عربستانی ها قصد اعلام پایان مخاصمه را ندارند.

۱۳۹۵/۴/۲

اخبار مرتبط