پس از اجرای توافق هستهای طرفهای مذاکره مدعی بودند که ایران با برجام به جامعه جهانی باز میگردد و میتواند با استفاده از ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای به اقتصادی بزرگ مبدل شود. درباره منطقه نیز ادعا میشد که ایران با برجام میتواند در رهیافتهای منطقهای حضور داشته باشد و بهمنزله قدرت منطقهای در حل مشکلات جهانی در کنار قدرتهای بزرگ ایفای نقش کند. از زمان اجرایی شدن برجام ماهها میگذرد؛ در حالی که طرف مقابل همچنان از اجرای تعهدات اقتصادی خود خودداری کرده و عملاً تحریمها پا برجا مانده و آمریکاییها رسماً از اجرایی نکردن تعهدات خود در زمینه لغو تحریمها سخن میگویند. حلقه تکمیلی این طراحی نیز ادعاهای ایرانهراسانه آمریکاست که برای دور کردن کشورها و شرکتها از ایران صورت میگیرد.
در حوزه منطقهای نیز نه تنها وضعیت ایران بهتر نشده است؛ بلکه زنجیرهای از اتهامزنیها و رفتارهای غیراصولی از سوی برخی کشورهای عربی منطقه علیه ایران صورت گرفته است و غربیها نیز با ادعای رفتارهای تنشساز ایران در منطقه بر آتش این تحرکات میدمند.
بسیاری از ناظران سیاسی بر این عقیدهاند که غرب و برخی کشورهای منطقهای تصور میکنند با برجام توان هستهای ایران را متوقف کردهاند. این نوع فضاسازیهای غربی با ادعاهای متحدان منطقهای شفافتر میشود؛ چنانکه برخی از کشورهای عربی و صهیونیستها رسماً اعلام میکنند ایران باید جبهه مقاومت را رها کرده و دیگر در کنار سوریه و عراق و حزبالله علیه تروریسم جنگ نداشته باشد و از مردم مظلوم بحرین، یمن و فلسطین نیز حمایت نکند.
در مجموع میتوان گفت: آنچه غرب از برجام تصور میکند، خلع سلاح قدرت چانهزنی ایران و فراهم بودن زمینه برای باجگیری منطقهای از آن است؛ تصوری که تنها راه مقابله با آن استمرار نقشآفرینی فعال در معادلات امنیتی منطقه در حمایت از مقاومت که نمونه آن را در جریان بحرین شاهد بودیم و نیز رویکرد اقتصاد مقاومتی برای رفع نیازهای اقتصادی به برجام است که زمینهساز خروج آمریکا و مهرههایش از توهم تضعیف توان ایران پس از برجام است.