به گزارش نما - شرق نوشت:مردی مکانیک مرداد سال ٩٢ حین تعمیر یک خودرو جسدی را داخل ماشین پیدا و پلیس را مطلع کرد. زمانی که پلیس در محل حاضر شد، راننده ماشین را که پسر نوجوانی بود بازداشت کرد. پسر که پدرام نام دارد، بلافاصله اعتراف کرد که پدرش را کشته است.
متهم توضیح داد: وقتی یکسالونیمه بودم، پدرم مادرم را طلاق داد و بعد از آن من با پدرم زندگی میکردم. چندسال بعد او با زنی دیگر ازدواج کرد. من هم بزرگتر شده بودم. نامادریام زن خوبی بود و با هم رابطه خوبی داشتیم. او صاحب دو فرزند شد و همگی در یک خانه زندگی میکردیم. مشکلی نداشتیم، چیزی که آزارمان میداد، بدرفتاریهای پدرم بود. او خیلی من و نامادریام را اذیت میکرد، از کارهایش خسته شده بودیم و نقشه قتل پدرم را طراحی کردیم. قرار شد با خوراندن قرص او را بکشیم، دوبار در غذایش دارو ریختیم یکبار غذا را نخورد و یکبار دیگر غذا را خورد اما داروها تأثیری نداشت.
متهم در ادامه گفت: شب حادثه نامادریام دوباره با پدرم درگیر شد. او قهر کرد و از خانه رفت، بعد هم من طبق نقشهای که از قبل با نامادریام کشیده بودم، با تحریک او در غذای پدرم دارو ریختم او غذا را خورد و بیهوش شد، بعد با دستمالی پدرم را خفه کردم، جسدش را در صندوق عقب ماشین گذاشتم و بیرون بردم. از شب تا صبح در خیابان چرخیدم، به فکرم نمیرسید چه کنم و جسد را چطور از بین ببرم. بعد ماشین خراب شد. برای تعمیر به یک مکانیکی رفتم، چون شب تا صبح نخوابیده بودم، هنگام تعمیر داخل ماشین خوابم برد. مرد مکانیک برای برداشتن چیزی از صندوق عقب در آن را باز کرد و جسد را دید و مأموران را خبر کرد. با توجه به سن متهم، او به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شد و با توجه به اعترافاتی که کرده بود، نامادری او به نام ژاله بازداشت شد.
این زن گفت: از گفتههای پدرام بیاطلاع هستم. من هیچ نقشی در این قتل نداشتم و نمیدانم او به چه دلیلی چنین اعترافاتی را علیه من کرده است.
هرچند این زن قبول نکرد که در قتل نقش داشته اما کیفرخواست علیه پدرام و نامادریاش صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه فرستاده شد.
روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده، بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند، اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور مجازات قصاص شدند سپس نوبت به متهم رسید او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: بداخلاقی پدرم باعث شده بود کسی در خانه او را دوست نداشته باشد. من و نامادریام خیلی وقت بود میخواستیم این نقشه را اجرا کنیم اما نمیشد تا اینکه شب حادثه با قهر نامادریام شرایط فراهم شد و من هم این کار را با هماهنگی او انجام دادم. نامادریام از من خواسته بود چند برگه سفید با اثر انگشت پدرم بعد از قتل آماده کنم که من هم این کار را کردم و برگهها را روی اپن آشپزخانه گذاشتم اما نمیدانم این برگهها را به چه دلیل میخواست و حالا کجاست.
سپس نوبت به ژاله رسید. او اتهامش را رد کرد و گفت: من در این قتل هیچ نقشی نداشتم. حرفهای پدرام را قبول ندارم و نمیدانم به چه دلیل چنین اعترافهایی کرده است. او از کودکی بیمادر مانده بود، من برایش مادری کردم، مثل بچههای خودم با او برخورد کردم و هیچ مشکلی با هم نداشتیم.
این زن درباره شب حادثه گفت: من با شوهرم دعوا و قهر کردم و بههمراه بچهها به خانه پدرم رفتم اما این مسئلهای است که ممکن است برای هر زنی اتفاق بیفتد. بارها قهر و آشتی کرده بودیم. من از او دو بچه داشتم و اصلا امکان نداشت چنین چیزی را از پدرام بخواهم. مرگ شوهرم باعث بدبختی من بود، هیچ منفعتی برای من نداشت و ندارد. من این کار را نکردم و اتهام را قبول نمیکنم.
هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی، وارد شور شدند و از آنجایی که نواقصی در پرونده وجود داشت، رسیدگی را به بعد از برطرفشدن نواقص موکول کردند و از دادسرای رباطکریم خواستند با توجه به اینکه متهم مدعی است چندین برگه سفید با اثر انگشت پدرش از او گرفته است در مورد این ادعا تحقیق شود همچنین درخصوص رابطه متهم و نامادریاش نیز تحقیقات بیشتری انجام شود.