به گزارش نما - روزنامه شرق نوشت:شهریور سال ٩٣ به مأموران پلیس گزارش رسید که در یک درگیری خانوادگی در ورامین جوانی ٢٤ساله به نام شهرام به قتل رسیده است.
زمانی که تحقیقات مأموران دراینباره آغاز شد، آنها متوجه شدند شهرام با اصابت سنگ به ناحیه سر جانش را از دست داده است. وقتی دایی مقتول بازداشت شد، او قتل را انکار کرد و گفت: مادرم قبل از فوتش از من خواسته بود وسایلش را وقف کنم. روز حادثه برای انجام همین کار به خانه خواهرم رفتم؛ اما او مانع شد و گفت فرشها را نمیدهد. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم؛ اما آن لحظه همهچیز تمام شد و اتفاقی نیفتاد. تا اینکه من به خانه برگشتم. ساعاتی بعد، خواهرم با چند نفر دیگر به سمت خانهام آمدند و با پرتاب سنگ، شیشهها را شکستند. این کارشان من را عصبانی کرد. بیرون رفتم و به سمتشان سنگ انداختم؛ اما سنگی که من انداختم به سر خواهرزادهام نخورد. من او را نکشتهام. سنگی که من پرت کردم به هیچ آدمی برخورد نکرد و من این اتهام را رد میکنم.
بااینحال با توجه به مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیایدم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در چندین جلسه رسیدگی که برای این پرونده برگزار شد، اولیایدم بر مجرمبودن متهم اصرار و درخواست قصاص کردند؛ اما دایی مقتول اعلام کرد قتل کار او نبوده است.
با توجه به کافینبودن مدارک برای تبرئه یا محکومکردن متهم هیأت قضات تصمیم به اجرای مراسم قسامه گرفتند. روز گذشته قرار بود اولیایدم ٥٠ فامیل نسبی خود را برای اثبات ادعایشان به دادگاه معرفی کنند و مراسم قسامه برگزار شود؛ اما اولیایدم اعلام کردند دو شاهد جدید پیدا کردهاند و آنها را به دادگاه معرفی کردند. دو مرد جوان در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفتند: ما برای تفریح به کنار رودخانه رفته بودیم که متوجه دعوا و درگیری شدیم. حین دعوا مردی که متهم حاضر در دادگاه است، دو سنگ بزرگ به سمت مقتول پرتاب کرد که یکی از سنگها به کمر و دیگری به سر مقتول برخورد کرد. به خاطر شدت درگیری ما دیگر در محل نماندیم و رفتیم. یک سال بعد دوباره به آن منطقه رفتیم که میخواستیم به شمال برویم و باید از آنجا رد میشدیم. نزدیک یک سوپرمارکت ایستادیم که خرید کنیم. اعلامیه مقتول را دیدیم و از مرد مغازهدار پرسیدیم موضوع چیست که گفت او مرده است، ما هم گفتیم که شاهد ماجرا بودیم؛ بعد او اولیایدم را خبر کرد و آنها به ما گفتند که دنبال شاهد میگردند و از ما خواستند چیزی را که دیدهایم توضیح دهیم. ما هم قبول کردیم و به دادگاه آمدیم.
دو مرد شاهد گفتند: ما در جریان ماجرا نبودیم و نیستیم؛ اما مرد متهم را دیديم که دو سنگ به سمت مقتول پرتاب کرد. وقتی مرد متهم در جایگاه قرار گرفت، گفتههای دو شاهد پرونده را رد کرد و گفت: من سنگی به خواهرزادهام نزدهام و این حرفها دروغ است. بعد از گفتههای متهم هیأت قضات وارد شور شدند. آنها برگزاری مراسم قسامه را متوقف کردند و برای تصمیمگیری درباره گفتههای شهود وارد شور شدند.