واقعيت اين است كه چندين بار شروع به نوشتن اين يادداشت كردم و هر بار بعد از همان پاراگراف نخست آن را پاك نمودم، چرا كه نوشتن درباره سوژهاي امنيتي با رويكرد انتقادي، طبيعتاً حساس است، خصوصاً اگر نگارنده اصرار داشته باشد تا مخاطبان برداشت سياسي از يادداشت نداشته باشند، كار به كرات سختتر ميشود. به هر حال موضوع به حدي مهم است كه نگارنده قصد ندارد بزودي از آن دست بكشد.
سخن از دشمني غرب، شرق و رژيم صهيونيستي امري است هويدا و آنقدر تكرار گرديده كه تبديل به يك موضوع تكراري شده و بسياري از افراد هستند كه هميشه ضعف و كمكاري خود را به گردن همين كليشه مياندازند، آخر نبايد از دشمنان توقعي به غير از دشمني داشت اما بايد پرسيد در مقابل اين دشمنيها به غير از دادن شعار چه كردهايم!
بيشك اكثر جامعه ايراني ميدانند كه نيروي انساني ارزشمندترين سرمايه يك كشور است، نيروي انساني ميتواند خود خالق تكنولوژي، علم و فناوري، انديشه و ... باشد، اصولاً در نگاهي حرفهاي اين تجهيزات و منابع هستند كه بايد در خدمت نيروي انساني باشند و برداشتي به غير از آن حاصل نگاهي سطحي است.
البته اگر قرار باشد بين نيروي انساني كارآمد هم طبقهبندي داشته باشيم ميتوانيم نياز روز كشور و حساسيت حوزههاي تخصصي را مورد توجه قرار دهيم.
امروزه يكي از مهمترين چالشهاي كشور توسعه علم و فناوري و پركردن فاصله علمي بين ايران و غرب است، آنچنان كه افزايش علم و فناوري در كشوري ميتواند كشورهاي در حال توسعه را به كشورهاي توسعهيافته تبديل كند.
البته دشمنان (اعم از داخلي و خارجي) براي تهي كردن كشورهاي در حال توسعه و خصوصاً جمهوري اسلامي از نيروي انساني كارآمد، بيكار نميمانند و همان سياست معروف هويج و چماق را سرلوحه تاكتيكهاي خود قرار ميدهند، از سويي بهترين امكانات را به مغزهاي فراري ميدهند و از سوي ديگر آناني را كه با كشورشان در توسعه فناوري همكاري دارند، تحت فشار قرار ميدهند. البته اگر واقعيت امر را بخواهيد؛ نخبگان، مهندسان جوان و ... به عنوان نيروي انساني كارآمد بيش از آنكه تحت فشار عوامل خارجي باشند تحت فشار تهمتها، كارشكني و روند فرسايشي ديوانسالاري نيروها و سازمان خودي قرار دارند و عامل دافعه داخلي بيش از عوامل جاذبه خارجي تأثيرگذار است.
با اين وجود بايد جهادگر باشي و بتواني تركشهاي طعنهها و تهمتهاي داخلي و فشارهاي خارجي را پذيرا باشي و در يك كلام آسايش خود را فداي آرمانهايت كني و بماني و مبارزه كني! اين جهادگردان كه هرگز اسير تاكتيكهاي دشمن نميشوند، نقش شايان ذكري را در پيشرفت كشور ايفا ميكنند و حال با اين وجود دشمنان جمهوري اسلامي بايد تدبيري ديگر بينديشند تا موتور محرك علمي كشور را خاموش كنند!
هنگامي كه هيچ تدبيري براي كاستن سرعت امثال احمدي روشنها و شهرياريها و ... و به تبع آن افزايش قدرت و اقتدار جمهوري اسلامي نتيجهبخش نيست؛ غرب سرانجام ماسك زيباي دموكراسي را از چهره خشن خود كنار ميزند تا به جامعه علمي كشور اثبات كند كه تنها ممنوعالسفر شدن انسداد حساب بانكي و ... تاوان همكاري با نظام اسلامي نيست، بلكه جان شيرين و خون سرخ آنان بهاي كمك به توسعه فناوري در ايران اسلامي است.
در اين بين نقش حفاظت از جان نيروي انساني پررنگ ميشود چرا كه فارغ از شعارهاي تبليغاتي از دست دادن چنين نيروهاي كارآمد و جهادگري به واقع ضربهاي مهلك براي كشور است.
اما نگاهي به سرخط خبرهاي زير ميتواند نگاهي جامعتر در خوانندگان ايجاد نمايد:
٭ هيچكدام از نخبگان و مهندسان پروژههاي حساس محافظ نداشته و ندارند
٭ تنها ميتوان با 5 ميليون تومان خودروي دانشمندان را در مقابل بمبهاي مگنتيكي مقاوم كرد كه اين كار هنوز انجام نشده است.
٭ انفجار خودروي شهيد احمدي روشن در سالگرد ترور شهيد شهرياري رخ داد.
٭ انفجار خودروي شهيد احمدي روشن در ميدان كتابي در روزي كه مصادف با توديع و معارفه يكي از مسئولان رده بالاي امنيتي بود انجام گرفت.
*انفجار خودرو شهيد احمدي روشن در ميدان كتابي در روزي كه مصادف با توديع و معارفه يكي از مسئولان رده بالاي امنيتي بود انجام گرفت
*لحظاتي بعد از تروراحمدي روشن در حالي كه هنوز حتي خانواده وي نيز از ماجرا خبر دار نشده بودند چند دسته گل از سوي افراد ناشناس براي همكاران وي ارسال مي شود با اين عنوان كه« مي بينمت مصطفي »
به واقع چرا با وجود انجام چندين ترور آن هم در طول چند سال باز هم دستگاه هاي اطلاعاتي و حفاظتي ما به فكر حفظ نيروي انساني كارامد خصوصا در حوزه هاي حساس، نمي افتند؟
شايد اگر بعد از ديدار با چند تن از نخبگان و مهندسان جوان در حوزه هاي حساس در حاشيه ديدار با رهبر معظم انقلاب متوجه نمي شدم كه هنوز هم فكري براي حفاظت از اين سرمايه هاي ارزشمند نشده است ديگر يادداشتي در پيش روي شما نبود.
به واقع بايد از مسئولان امر پرسيد تا چه حد بايد نخبگان جهادگر كشور را از دست داد تا شما به فكر حفاظت از انان بيفتيد؟
بايد پرسد چگونه است فرماندار يا امام جمعه شهرستاني كوچك كه بايد با ذره بين در نقشه ايران به دنبالش گشت، داري محافظ هستند ولي نخبگان جهادگر كه در هر رشته تخصصي تعداد محدودي از آنان وجود دارد به راحتي ترور مي شوند.
در حالي كه تروريست ها مي توانستند با انجام يك تصادف ساختگي دانشمندان را به كام مرگ بكشانند ولي با انجام عمليلت حرفهاي آن هم در روز حساس و در مكاني كه خانه هاي امن اطلاعات منطقه را پوشش مي دادند، اين پيام را به جامعه علمي دادند كه شايد نفر بعدي شما باشيد، پس دست از فعاليت علمي در كشورتان برداريد، چراكه نيروهاي امنيتي تضميني براي حفظ جان شما ندادند؟
شايد اين نكته مطرح شود كه نيروهاي امنيتي و انتظامي دچار كمبود نيرو هستند پس چگونه است كه در هر خيابان دها نيروي انتظامي به جنگ تار موي زنان و دختران رفته اند و كمبود نيرويي هم حس نمي شود؟
ايا اگر قرار به دادن اهميت به مسائل باشد حفظ جان امثال احمدي روشن ها و... مهمتر است يا پوشاندن تار موي زنان؟
اين پرسش به صورت جدي مطرح است كه تا چه حد بايد شاهد ريختن خون قهرمانان واقعي ملت باشيم تا شايد مسئولين به فكر حفظ جان انان بيفتند؟!