به گزارش نما- روزنامه ایران ، گزارش یک درگیری عجیب در یک کلینیک پوست و مو را گزارش کرده است.
در این گزارش آمده است:
راهروی دادسرای الهیه شلوغ و پر همهمه بود.در این میان توجهم به مادر و دختری جلب شد که روی نیمکت نشسته بودند و هر از گاهی چشم به در شعبه پنجم بازپرسی میانداختند تا بازپرس صدایشان کند. زن شیکپوش خود را با مجلهای سرگرم کرده بود و بیهدف آن را ورق میزد. چشمش که به تبلیغات یک مؤسسه زیبایی افتاد نگاهی به دختر کرد و گفت: ای کاش به اینجا میرفتیم حداقل تأیید شده بود ولی ما اصلاً به این موضوع توجهی نکردیم. سپس بار دیگر مجله را ورق زد.
دختر جوانش که برخلاف مادر هیجان زده به نظر میرسید و تا آن لحظه سکوت کرده بود ناگهان به سمت مادرش برگشت و گفت: من فکر میکنم حق با ماست آنها وظیفه داشتند با مشتریشان خوش رفتاری کنند.
صحبتهایشان برایم جالب شده بود کنارشان نشستم و علت حضورشان در دادسرای الهیه را پرسیدم.
زن شیکپوش وقتی فهمید خبرنگار هستم با خوشحالی شروع به صحبت کرد و گفت: چند ماه پیش از طریق تبلیغات در شبکههای اجتماعی با یک مرکز و کلینیک تخصصی لیزر و زیبایی آشنا شدیم. عکسهایی از نمای ورودی و داخل ساختمان شیک به همراه دستگاههای تخصصی به نمایش گذاشته شده بود. ظاهر شیک کلینیک آن هم در شمالیترین نقطه تهران به من این اعتماد را القا کرد که باید کارشان خوب باشد. البته ناگفته نماند با آن تشکیلات و ظاهر مدرن قیمت بسیار بالایی هم برای مشتریان تعیین شده بود که همین امر باعث ترغیب بیشتر خانمها میشد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا ما هم وسوسه شویم به این مرکز تخصصی برویم. در ابتدا برخورد پرسنل بسیار خوب و مؤدبانه بود اما پس از چند جلسه گذراندن درمان همه چیز تغییر کرد.
در طول این مدت که کارهای درمان پوست و زیباییمان را انجام میدادیم گمان میکردیم تحت نظر متخصص هستیم در حالی که پس از چند جلسه متوجه شدیم آن فرد تنها یک پزشک عمومی است که کارهای تزریق ژل صورت را انجام میدهد. قیمت کارشان هم برخلاف تصورمان بالاتر از جاهای دیگر بود ولی به دلیل تحت درمان بودن اعتراضی نکردیم اما به مرور رفتارهای پرسنل این کلینیک تغییر کرد و هربار ساعتها در صف انتظار مینشستیم تا نوبتمان برسد. در آخرین جلسه درمان منشی مرکز یک روز و ساعت مشخصی را تعیین کرد و با اینکه شاغل هستم سعی کردم به همراه دخترم سر ساعت مشخص در کلینیک باشم ولی پس از سه ساعت معطلی و هدر رفتن وقتم منشی با لحنی پرخاشگرانه به ما گفت امروز به کارتان رسیدگی نمیشود و باید بروید و روز دیگری بیایید.
دختر جوان که ساکت نشسته بود و با اشتیاق خاطرات آن روز را مرور میکرد در ادامه حرفهای مادرش گفت: از رفتار و لحن بد آن خانم خیلی ناراحت شدیم و خواستیم با مدیریت صحبت کنیم چرا که از این انتظار طولانی شکایت داشتیم ولی مدیر کلینیک بهجای رسیدگی و دلجویی از مشتری با ما بدرفتاری کرد و کار به توهین و زد و خورد کشید. یکی دو دختر خدمتکار هم لنگه کفششان را درآوردند و با جیغ و فریاد به ما حمله کردند که حالا همه ما علیه هم شکایت کردهایم تا به پروندهمان رسیدگی شود.
زن شیکپوش گفت: اشتباه ما این بود که تنها با یک تبلیغ و دیدن ظاهر مطب فریب خوردیم و حتی پیگیر نشدیم که مطمئن شویم آیا این مطب مجوز دارد یا خیر؟ آیا آنها متخصص هستند یا خیر بعد از این همه مدت تحت درمان بودن و هزینههای هنگفتی که بابت زیبایی پوست و صورتمان دادهایم هنوز مشکلاتی در ظاهرمان مانده که باید تاکنون برطرف میشد ولی درمانی صورت نگرفت و مسئول درمان ما باید پاسخگو باشد چرا که دایرکنندگان کلینیک با نقشه و وعدههای رنگین طعمههای خود را فریب میدهند و زنان و دختران طالب زیبایی را به مطب شیک شان میکشانند و افراد سادهلوح را سرکیسه میکنند.