به گزارش نما به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان: «خندوانه» این بار میزبان حاضرانی از استان همدان شده بود. به همین بهانه در ابتدای برنامه، جوان گفتگویی با مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری این استان و مدیرعامل شرکت سیاحتی غار علیصدر داشت.
طی این گفتگو مالمیر از جاذبههای بسیاری که این شهر دارد، تعریف کرد و پس از آن حمیدرضا یاری به عنوان مسئول غار علیصدر طبق قولی که به خیلی از بازدیدکنندگان داده بود، جلوی دوربین بابت اطلاعرسانی کم برای شناساندن این غار عذرخواهی و مردم را به دیدن آن تشویق کرد.
در ادامه در بخش مهمانان، رابعه مدنی، مادر مهربان کارهایی چون «وضعیت سفید»، به همراه پسرش امیرشهاب رضویان از کارگردانان و فیلمنامهنویسان کشورمان ، وارد صحنه شدند.
این دو هنرمند که خود اهل همدان بودند، سلام و احوالپرسیشان را با لهجه این شهر بیان کردند.
پس از آن رابعه مدنی در پاسخ به اینکه چطور بازیگر شده به پسرش اشاره کرد و این حرفه را شغلی آسان و بیاسترس خواند.
وی با اشاره به سابقه معلمی خود عنوان کرد: من 30 سال در پیش دبستانی تدریس میکردم. در همان زمان قصههایی که سرکلاس میگفتم را بازی میکردم.
در ادامه، رضویان هم از کارش گفت و پس از اشاره «رامبد» به آرامش و لبخند همیشگی او، اظهار کرد: من به طور کلی دیر عصبانی میشوم و این مسئله سرکار هم وجود دارد. اعتقادم بر این است که کارگردانی که داد میزند، کارش را بلد نیست!
وی ادامه داد: اتفاق خوب دیگر این است که اکثر فیلمهایی که میسازم، به موقع کارشان تمام می شود. موضوعی که یکی از دلایلش ثبات گروه و عواملی است که با آنها کار میکنم.
رضویان بعد از این، از سبیل 35 سالهاش تعریف کرد. سبیلی که شاید در طول این سالها به اجبار 2 یا سه بار کوتاه شده باشد. آن هم بنا بر خطاهایی که در زمان پیرایش رخ میداد. رضویان با اشاره به اینکه برای همدانیها سبیل خیلی اهمیت دارد، گفت: به خاطر همین اتفاقات ناگهانی بر سر از دست دادن سبیلم، یک بار به مدت یک هفته از خانه بیرون نیامدم تا مرا آنطور نبینند!
پس از آن رضویان از هنرمندانی چون پرویز پرستویی، هانیه توسلی و ... که اصالتأ همدانی هستند، یاد کرد.
مدنی هم در قسمت دیگری از این حضور شعری با لهجه همدانی خواند و در نهایت قرار شد، به بهانه شادی دل چند نفر در بیرون از استودیو، برای تعدادی از کودکان بی سرپرست 5 تا 7ساله داستان بگوید. رضویان هم اعلام کرد که گروهی از کودکان بهزیستی همدان را یک روز به شهربازی در تهران دعوت میکند تا علاوه بر بازی به آنها فیلم هم نشان دهد.
بعد از همه اینها استاد کهنمویی آمد و به همراه یک استاد فرانسوی شیرازی مشغول آموختن آش خاله به سبک فرانسوی شد.
به این ترتیب «خندوانه» دیگری مهمان نگاههای مردم شد و سرانجام با همراهی حاضران به پایان رسید.