تیتر دروغ «کشمیری دستگیر شد» در صفحه اول روزنامه شرق، سخنان جنجالی ترکی الفیصل در تقدیس «مریم رجوی» و انتشار یک فایل صوتی که دفاع منتظری از منافقین و جعل حقیقت درباره آنها است؛ تنها سه نمونه از تلاشهای مشهود در رسانهها برای کشاندن نام منافقین بر سر زبانها در سه ماه اخیر است.
سازمانی که اگرچه روزگاری پرفروغ بود و با فریب جوانان علاقهمند به مبارزه علیه رژیم مستبد پهلوی، سعی به انحراف در مبارزه با «علم مبارزه» خواندن مارکسیسم داشت؛ اما به زودی افول کرد و دیری نپایید که اسلحه در دست، در کوچه و بازار گلوله بر خلقی روا داشت که جرمشان داشتن ریش و عکس امام بود. سقوط این سازمان در این نقطه پایان نیافت؛ پیمان خیانت به کشور با صدام از دادن گرای حملات موشکی به شهرها تا حمله پس از قطعنامه در مرصاد، کشتار شیعیان و کردهای عراق برای تأمین دیکتاتوری صدام، شکنجه و کشتار بریدههایی از سازمان و... منجر به چنان سقوطی شد که نفرت عمومی از آن سازمان به اوج رسید.
در اوج روزهای آشوبطلبی اصحاب فتنه، در شهریور 1388 ترجمه خلاصه سندی در رسانههای کشورمان منتشر شد که حاکی از محاسبه آمریکا روی این سازمان منفور برای بخشی از اقدامات ضد ایرانیش بود. مركز سابان وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز (Brookings Institute) در ژوئن2009 طي گزارشي 160 صفحهاي تحت عنوان «كدام مسير به سمت ايران؟» به قلم 6 تن از استراتژيستهاي روز آمريكا (به نام هاي كنت پولاك، دانيل بايمن، مارتين اينديك، سوزان مالوني، مايكل اُهانلون و بوروس ريدل)، 9 گزينه براي مقابله با ايران را به دولت اوباما پيشنهاد كرده بود. در آن گزارش با تأکید بر اینکه «فشارهاي آمريكا به تهران، تاكنون هيچ تغييري در سياست خارجي اين كشور ايجاد نكرده است» متذکر شده بود که «بهترين استراتژي آمريكا بدون شك اين خواهد بود كه چند گزينه از 9 رويكرد مزبور را بهصورت يكپارچه بهكار گيرد.» و در بخش دیگری درباره چگونگی بهره برداری از گروه های داخلی برای ایجاد آشوب، تأکید شده بود که تنها گروه غيرقومي كه سازمانيافته بوده، سازمان مجاهدين خلق است؛ اما بلافاصله تأکید شده بود «كه حمايت مردمي ندارد.» تدبیر این سند برای چگونگی بهرهگیری از این گروه تروریستی منفور چنین بود: «آمريكا ميتواند به گروههاي اپوزيسيون خارج از ايران كمك مالي و نظامي كند تا به شورشيان حرفهاي تبديل شوند
براي نمونه ميتواند به گروه مجاهدين خلق كمك كند و آنها را از تحريم خارج ساخته و عليه ايران تجهيز كند.»
بسیاری از بندهای آن توصیه نامه به اوباما، در فتنه88 عملیاتی شد، به بازی گرفتن سازمان منافقین نیز یکی از اقدامات همزمان مذکور بود؛ اما سازمان با جعل فیلم سعی به اثبات نقش خود داشت و آشکارا نشان داد که خیلی وقت است تاریخ مصرفش سر رسیده است.
پس از آن سرگردانی غرب درباره چگونگی رفتار با این گروه از کمپ لیبرتی تا آلبانی آشکار بود و حتی دروغ های جدید آنها در پرونده هستهای نیز مورد بیتوجهی قرار گرفت. از این رو رویکرد این روزها در احیای منافقین که به یک گروه مرده تبدیل شده بودند را میتوان بازگشت راهبردی دانست که شاید هفت سال پس از «تابستان داغ تهران» براساس راهبردی که در اجلاس اسپن رونمایی شد، تدوین شده است. اگر چنین باشد هشدار برخی نخبگان در تلاش غرب برای آفریدن فتنهای جدید را باید جدی گرفت. چه آنکه در متن همان راهبرد قبلی نیز منفوربودن منافقین مورد اذعان است و این همه هیاهو؛ این گمانه را تقویت میکند که استفاده از نام این گروه منحوس برای یک عملیات ایذایی و پوشش عملیات اصلی است.
رد پای عملیات اصلی را در همپیمانان عملیات ایذایی باید جست. به عنوان نمونه «چراغ سبزهای اخیر به دشمن از طریق همدردی با منافقین، از سوی چهرههایی که زمانی مدعی انحصار خط امام بر خویش بودند و هنوز برخی اتحاد آنها با اپوزسیون را باور ندارند - همچون تاج زاده چهره ارشد سازمان مجاهدین انقلاب- و هجمه به امام خمینی (ره) برای دفاع از منافقین»
میدانداری تاج زاده که بر حسب خبرهای شنیده شده، با چراغ خاموش فرمانده میدانی اصلاح طلبان در انتخابات 96 است، نشانگر آن است که باز هم گروهی در پازل انتخاباتی خود روی ایفای نقش منافقین حساب کردهاند. شاید برای تدقیق بیشتر بهتر باشد به 8 سال قبل برویم.
جمعه 26 مهرماه 1387، روزهایی که بسیاری گمان میکردند خاتمی خود را برای حضور در انتخابات 88 مهیا میکند، وی سخنانی به زبان آورد که بازخوانی آن حکایت از یک برنامه ضدامنیتی دارد.
سخنان او در مسجد امیرالمومنین که به محل ثابت برگزاری کنگرههای حزب جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب تبدیل شده بود،
پیرامون ترور و تروریسم قرار داشت، در حالی که پس از دولت او هیچ اثری از ترور و ناامنی تا آن تاریخ در کشورمان مشهود نبود، در ادامه تصریح کرد که «با وجود از بین رفتن گروه منافقین، گروهی خلق منافقین جدید میکنند» او در ادامه با بیان این ادعا که «در جامعه ما برخی ... دارای جمود در اندیشه، خود برتربینی در احساس و خشونت در رفتار هستند... این جریان سعی میکند امروز استثناها را به صورت قاعده در آورد. ... خلق منافقین جدید کند و مخالف سلیقه خود را هرچند از نیروهای نزدیک به امام بوده، به همکاری با دست خبیث بیگانه متهم کند و سعی دارد با این وضعیت جامعه را در حالت فوق العاده قرار دهد.»
این سخنان پس از شکست کودتای نافرجام علیه جمهوریت نظام در فتنه 88، نشان میدهد که گوینده از ادعای اینکه آنها به همکاری با بیگانه متهم میشوند و جامعه را در حالت فوق العاده قرار میدهند، قصد ایجاد پیش ذهنیت برای نادیدهگرفتن هشدارها در آستانه چه برنامهای را دارد.
حساسیتزدایی خاتمی از منافقین جدید را نمیتوان اتفاقی دانست. چه آنکه چند ماه بعد و در فاصله نزدیکتر به انتخابات، همین «مصطفی تاج زاده» یادداشتی با عنوان «درباره مجاهدین خلق» نوشت و با ارجاع به آن سخنرانی خاتمی و وصیتنامه شهید اسدالله لاجوردی، تلاش نمود اثبات کند که مسیر سازمان خود، از «سازمان مجاهدین خلق» جداست.
اشاره او به این فراز از وصیتنامه شهید لاجوردی بود: «خدایا تو شاهدی چندین بار با عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را (همانها که التقاط به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را گرفته و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمع الاضداد به دست گرفتهاند، هم رجایی و باهنر را میکشند هم به سوگشان مینشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی و سپس... برقرار میکنند، هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش میکنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک میشوند، هم در مبارزه علیه آنان (و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان) خود را در صف منافق کشان میزنند و هم در حوزههای علمیه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسیر فقه را عوض کنند.) به مسئولین گوشزد کردهام. گفتهام که خطر اینان به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است، چراکه علاوه بر همه شیوههای منافقانه منافقین، سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته، صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآوردهاند؛ به گونهای که عملا عقل و اراده منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند.»
تلاش کسانی که هشدار وصیتنامه دیدبان انقلاب درباره آنها بوده است برای لوث نمودن هشدار وی درباره منافقین جدید چندان دور از انتظار نیست؛ اما تاسف عمیق برای کسانی است که مخاطب وصیتنامه بودهاند و در فهم مصادیق آن، چنان سستی به خرج دادند تا اتفاقاتی همچون حوادث فتنه 88 برای کشور پدید آید که اگر نبود رهبری حکیمانه آن پیر فرزانه و حضور استوار مردم بصیر ایران، شاید برای فهم دیرهنگام این هشدارها نیز خیلی دیر بود.
آن روز و در آستانه فتنه 88 دنبال حساسیتزدایی از «منافقین انقلاب» بودند و امروز دنبال حساسیتزدایی از «منافقین خلق» و حتی مطالبه عذرخواهی از آنها؛ برای رمزگشایی از این پروژه جدید، شاید کافی باشد مسئولیت انتخاباتی جدید تاج زاده را رصد کنیم. مسئولیتی که برای دوره نارضایتی غرب از الگوشدن «ایران امن» در منطقه گرفتار آتش جنگ نیابتی آمریکا معنادار است.