فقدان الگویی مناسب برای حکومتداری و تباهی نظامهای حقوقی و اخلاقی در غرب و حاکمیت سکولاریزم و به حاشیه رانده شدن مذهب و اخلاق و جایگزینی اومانیسم تقلیل یافته منفعتطلب و لذتجو، سبب شده تا فاسدترین افرادی که از نظر اخلاقی در پایینترین سطح از انسانیت قرار دارند، گاه تا بالاترین جایگاه قدرت پیش روند و همین انحراف کافی است تا مسیر برای فرعونیت و استکبار فراهم آمده و ابزار سلطه بر دیگر ملتها از طریق جنایت و استثمار فراهم شود؛ اما تمدن اسلامی از چنان غنایی برخوردار بوده که هیچگاه در این زمینه دچار انسداد و انحطاط نشده و در دستگاه تربیتی آن، همواره الگوهایی تربیت یافتهاند که حتی برای بیرون از مرزهای اسلامی نیز اسوه و الگو بودهاند. انقلاب اسلامی نیز که در فرهنگ اسلامی ریشه دارد، چهرههای نامآوری را معرفی کرده است که شبیه آنان را در دیگر نظامهای سیاسی نمیتوان سراغ گرفت. در این میان شهید بزرگوار محمدعلی رجایی از جایگاه ممتازی در میان رجال سیاسی انقلاب اسلامی برخوردار است. رجایی را به حق میتوان اسوه ایمان، اخلاص، ایستادگی، دلسوزی، سادهزیستی، مردمی بودن و خادم ملت دانست که در طول دهههای اخیر به معیار و شاخصی برای سنجش وضعیت مدیران و مسئولان کشور بدل شده است. صفات او پس از گذشت ۳۵ سال از شهادتش، همچنان مورد پذیرش مردم است و یاد و خاطراتش نسل به نسل و سینه به سینه چرخیده و امروز به مطالبه جوانان این سرزمین بدل شده است؛ اما آنچه در این میان دردآور است، رشد جریانی انحرافی و به قدرت رسیدن باندی فاسد در درون بوروکراسی دولتی است که از دل آن حقوقهایی نجومی سر برآورده است! امروز سؤال اساسی مردم این است که در کدام بخش از نظام سیاسی غفلتی به وقوع پیوسته که از دل آن مدیران فاسدی با دریافتهای دهها میلیونی سربرآوردهاند؟ و چرا مسئولان ذیربط با این انحراف مقابله فوری و قاطع نمیکنند؟
امروز راه عبور از این فساد ایجادشده، بازگشت به الگوی شهید رجایی است و باید کسانی در سطوح مختلف دستگاه اجرایی بر صندلی قدرت تکیه بزنند که در نظر و عمل به سبک مدیریتی وی اعتقاد کامل داشته باشند.