به گزارش نما - روزنامه جام جم نوشت: دهم مرداد امسال، مرد رانندهای در تماس با پلیس کرج از کشف جسد دختری در شور قلعه ماهدشت خبر داد. ماموران با حضور در محل متوجه شدند انگشتان و بخشی از صورت مقتول توسط حیوانات خورده شده است.
با گزارش کشف این جسد به بازپرس ایوب ابراهیمیان کشیک قتل دادسرای کرج، او همراه کار آگاهان اداره قتل پلیس آگاهی استان البرز و گروه بررسی صحنه جرم در محل حاضر شدند. شواهد نشان میداد دختر 32 ساله براثر خفگی بهقتل رسیده و بیش از یک روز از مرگش میگذرد. بازپرس جنایی در صحنه کشف جسد متوجه رد لاستیکهای خودرویی شد که با بررسی رد لاستیکها معلوم شد مربوط به خودروی ام.وی.ام است.
همزمان با کشف جسد، خانواده دختر جوانی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن دخترشان خبر دادند.
با بررسی این شکایت مشخص شد، جسد کشف شده متعلق به دختر جوان است. با شناسایی هویت مقتول روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازهای شد. تحقیقات از خانواده دختر جوان نشان داد، او معتاد بوده و خواستگاری میانسال داشته است. مرد میانسال یک خودروی «ام.وی.ام» داشت که این موضوع احتمال قتل از سوی او را قوت بخشید. به این ترتیب خواستگار میانسال بهعنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفت و روزهای پایانی هفته گذشته دستگیر شد. او پس از اظهارات ضدو نقیض، سرانجام دیروز زمانی که برای تحقیقات به شعبه اول بازپرسی دادسرای امور جنایی کرج منتقل شده بود، به قتل دختر مورد علاقهاش اعتراف کرد.
متهم به قتل درباره انگیزهاش گفت: یک ماه پیش با مقتول در خیابان آشنا شدم. در جریان ملاقاتهایمان متوجه شدم او معتاد به شیشه است. من مهندسی ورشکسته هستم و مدتی بود از همسرم جدا شده بودم. ما به هم علاقه مند شده و میخواستیم بعد از ترک اعتیاد او با هم ازدواج کنیم اما او همچنان مواد مصرف میکرد. روز حادثه او به خانه ام آمد. حالش بد بودو خواست برایش موادبخرم. موادرا خریدم و برگشتم اما آن را به دختر جوان که در حال خماری بدو بیراه میگفت، ندادم و او را به خانهاش بردم.
وی افزود: ساعاتی بعد برای گرفتن مواد به خانهام آمد. گوشی تلفن همراهی که برایش خریده بودم را پس گرفتم. حتی موادی که خریده بودم، به او ندادم. از او خواستم اعتیادش را ترک کند تا با هم ازدواج کنیم. خانهام را ترک کرد اما 10 دقیقه بعد دوباره زنگ آپارتمان به صدا درآمد. به گمان اینکه مستاجر برای دیدن خانه آمده، در را بازکردم اما دختر مورد علاقهام وارد خانه شد. با من دعوا کرد و به زور از من یک میلیون تومان پول میخواست و تهدیدم میکرد.
عصبانی شدم و او را هول دادم. سرش به دیوار خورد و کف اتاق افتاد. با روسری خفهاش کردم و جسدش را به خارج از شهر بردم. از اینکه در اوج عصبانیت جان او را گرفتم، پشیمانم. من عاشق او بودم و به خاطر همین عشقم میخواستم اعتیادش را ترک کند.