به گزارش خبرنگار جوان، دختر جواني به دادسراي عمومي و انقلاب ناحيه ۵ تهران رفت و گفت مرد جواني به او تعرض كرده و اموالش را هم به سرقت برده است. نجمه توضيح داد: چند روز قبل وقتي از محل كارم به خانه ميرفتم، مردي به من نزديك شد و گفت چند روزي است مرا تحت نظر دارد. او خودش را دكتر عليرضا سعادتي معرفي كرد و چند سربرگ پزشكي هم به من نشان داد و گفت پزشك است و ميخواهد با من ازدواج كند. وقتي به من اصرار كرد، به او اعتماد كردم. چند روز بعد مرا به خانهاي برد و در آنجا با من رابطه برقرار كرد، بعد هم دستبند گرانقيمتم را از من گرفت تا نمونه آن را برايم بخرد، اما ديگر از او خبري نشد. دختر جوان سپس مشخصات متهم را در اختيار مأموران گذاشت تا اينكه بعد از چند روز، شكايت مشابهي مطرح شد. شاكي اين بار دختر جواني به نام سيما بود.
او گفت: هنگام عصر ميخواستم از جامجم به ميدان انقلاب بروم كه مرد جواني با ظاهر آراسته به من نزديك شد. او گفت چند روز است مرا زيرنظر دارد و از من خوشش آمده و ميخواهد با من ازدواج كند. آن مرد خودش را دكتر عليرضا سعادتي معرفي كرد و چند سربرگ پزشكي هم به من نشان داد. من هم به او اعتماد كردم و آدرس خانه مان را به او دادم و قرار شد چند روز بعد به همراه خانوادهاش به خواستگاريام بيايد. او روز موعود به تنهايي با گل و شيريني به خانهمان آمد و در حضور خانوادهام از من خواستگاري كرد. دكتر سعادتي گفت كه براي اعضاي خانوادهاش مشكلي پيش آمده و مجبور شده است به تنهايي به خواستگاريام بيايد.
بعد از اينكه خانوادهام با او حرف زدند، قرار شد درباره كارش تحقيق كنيم، به خاطر همين آدرس مطب و بيمارستاني را كه آنجا كار ميكرد به پدرم داد. روز بعد وقتي پدرم به نشانيهايي كه او داده بود مراجعه كرد متوجه شد آدرسها جعلي است. به خاطر همين با او تماس گرفتم و ماجرا را برايش توضيح دادم. او بار ديگر به خانهمان آمد و اين بار ادعا كرد دانشجوي پزشكي است.
بعد هم گفت ماشين گرانقيمتش خراب شده و بايد به تعميرگاه برود. از پدرم ۵ ميليون تومان پول گرفت تا هزينه تعميرگاه را بدهد. بعد هم از خانهمان رفت و ديگر به تماسهايمان جواب نداد.
بعد از طرح اين شكايت، مأموران تحقيقات خودشان را براي پيدا كردن نشاني از پزشك قلابي ادامه دادند، اما نتوانستند سرنخي از او پيدا كنند تا اينكه دختر جواني به نام ثريا شكايت مشابهي مطرح كرد. او گفت من از محل كارم خارج شدم تا به خانه بروم.
كنار خيابان منتظر تاكسي بودم كه مرد جواني به من نزديك شد و گفت چند روز است مرا تحتنظر دارد و دربارهام تحقيق كرده و ميخواهد با من ازدواج كند. او شناسنامه و اوراق پزشكي را به من نشان داد و گفت پزشك اطفال است. من به او اعتماد كردم و او چند روز بعد به خانهمان آمد و در حضور اعضاي خانوادهام از من خواستگاري كرد. يك روز هم من را به خانهاي دعوت كرد و گفت خانه متعلق به يكي از دوستانش است. بعد هم آنجا با من رابطه برقرار كرد، چون فكر ميكردم سرانجام همسر او ميشوم. اما ديگر از او خبري نشد و زماني كه به نشانيهايي كه داده بود مراجعه كرديم، فهميديم او من و خانوادهام را فريب داده است.
شاكي بعدي اما مرد جواني بود كه به پليس گفت از دكتر سعادتي شكايت دارد. اين مرد توضيح داد: چند روز بود همسرم ناراحت بود. امروز به من گفت مردي به نام دكتر سعادتي مدام در خيابان مزاحم او ميشود و پيشنهاد داده از من طلاق بگيرد و با او ازدواج كند. شكايت اين مرد هم نتوانست در دستگيري مرد فريبكار به پليس كمك كند، چراكه همان روز دختري به نام هديه شكايت مشابهي طرح كرد. او گفت چند روز قبل در خيابان آزادي سوار ماشين مردي شدم كه خودش را پزشك اطفال معرفي كرد. با مداركي كه به من نشان داد فهميدم ادعاي او درست است. او گفت ميخواهد به همراه خانوادهاش به خواستگاريام بيايد. به او گفتم اگر ادعاي تو درست است، همين الان با خانوادهات تماس بگير و امشب به خواستگاريام بيا. آن مرد گفت پدرش فوت شده، اما با مادرش تماس گرفت و شروع به صحبت كرد. البته من صدايي از تلفن او نشنيدم و بعد فهميدم تماس او ساختگي بود. اما آن شب با گل و شيريني به خانهمان آمد و در حضور خانوادهام از من خواستگاري كرد.
چند روز هم با هم به گردش رفتيم و چند بار هم با من رابطه برقرار كرد تا اينكه ۱۰ ميليون تومان از پس اندازم را گرفت تا مقدمات عروسيمان را فراهم كند، اما ديگر از او خبري نشد. مشخصاتي كه اين دختر از متهم در اختيار پليس گذاشت، با مشخصاتي كه شاكيان ديگر ارائه كرده بودند، مطابقت داشت. مأموران متوجه شده بودند كه پزشك قلابي به همين شيوه و پس از شناسايي دختران جواني كه وضع مالي خوبي دارند، به خواستگاري آنها ميرود و پس از كلاهبرداري، متواري ميشود.
تلاش مأموران براي دستگيري متهم باز هم ناكام ماند، چراكه دوباره شكايتهاي مشابهي مطرح شد. اين بار دختر جواني به پليس مراجعه كرد و از مأموران خواست متهم را دستگير كنند. نشانيهايي كه او در اختيار مأموران گذاشت، همان مشخصاتي بود كه شاكيان ديگر اعلام كرده بودند. دختر جوان گفت متهم چند بار به او تعرض كرده، اما به خاطر آبروي خانوادگياش از شكايت خودش منصرف شده است.
سرانجام در حالي كه تعداد شكات به ۲۶ نفر رسيده بود، متهم دستگير شد. هفت نفر از شاكيان از پزشك قلابي به اتهام تجاوز به عنف و شش نفر به اتهام رابطه نامشروع شكايت داشتند.
كيا ۴۲ ساله وقتي در پليس آگاهي مقابل شاكيان قرار گرفت، به جرم خودش اقرار كرد و گفت قبول دارم كه دختران جوان را با وعده ازدواج فريب داده و اموالشان را سرقت كردهام و با چند نفر از آنها هم رابطه برقرار كردهام. بررسيهاي نهايي پليس مشخص كرد متهم ۶۹ ميليون و ۶۵۵ هزار تومان از دختران جوان كلاهبرداري كرده است. بعد از انجام تحقيقات، پرونده با صدور كيفرخواست عليه كيا به اتهام كلاهبرداري و تعرض به برخي از شكات به شعبه ۷۷ دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در بخشي از كيفرخواست آمده بود: از آنجاكه تعداد شاكيان زياد است و تحقيقات نشان ميدهد كه متهم به برخي از آنها تجاوز كرده است، تشخيص مفسدفيالارض بودن متهم به عهده دادگاه كيفري خواهد بود.
سرانجام بعد از انجام تحقيقات مقدماتي در دادگاه، جلسه رسيدگي برگزار شد. شاكيان در ابتداي جلسه يك به يك مقابل هيئت قضات قرار گرفته و شكايتهاي خود را همانگونه كه در تحقيقات اوليه مطرح كرده بودند، بيان كردند. متهم اما در دفاع از خود اتهام كلاهبرداري را قبول و اتهام تجاوز به دختران جوان را انكار كرد و گفت با دختراني هم كه رابطه برقرار كرده با رضايت خودشان بوده است.
سرانجام هيئت قضات بعد از مشاوره و بررسي اوراق، پرونده كيا را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و به اتهام رابطه نامشروع به تحمل ۹۹ ضربه شلاق و دو سال تبعيد به زابل محكوم كردند. وي همچنين به اتهام كلاهبرداري به هفت سال حبس و ردمال محكوم شد. رأي دادگاه از سوي قضات شعبه ۳۰ ديوان عالي كشور تأييد و براي اجرا به شعبه اجراي احكام دادسراي امور جنايي فرستاده شد.