به گزارش نما به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه: امروز، روز ملی سینماست؛ روزی که در تقویم رسمی کشور درج شده است، اما این ذکر هر ساله دلیلی بر این نیست که وضعیت سینمای ایران به روال عادی خود برگشته است. امسال از ابتدا تاکنون سال خوبی برای سینمای ایران بوده است و فیلمها عمدتا توانستهاند مخاطب را به سالن سینما بکشانند.
درپی ناکامی سالهای قبل، امسال چراغ سینما روشنتر از همیشه است؛ بهشکلی که خود سینماگران هم انتظار این استقبال را نداشتهاند، اما نکته قابلذکر این است که این توجه فقط یک جرقه است که باید به شعلهورشدن بینجامد. اتفاقهایی که در این 6 ماه در سینمای ایران افتاده، اتفاقهای بسیار مثبت و خوبی بوده است، اما اگر این اتفاقها مدیریت نشود، دوباره برمیگردیم به سالهایی که گفته میشد، سینمای ایران مرده است. روز ملی سینما، امسال با یک شعار تعریف میشود: روز احترام به تماشاگر. بههمیندلیل، بد نیست ببینیم عواملی که باعث شد مردم به سینما رجوع کنند، چه بود، در سینماهای دیگر کشورها وضعیت چگونه است و آیا ما باید از فروش این 6 ماهه خوشحال باشیم یا باید از این استقبال برای برنامهریزیهای آینده استفاده کنیم؟
***
6 ماهی که گذشت، فرصتی ویژه برای سینمای ایران بود که خود را از بند تهمتهایی که در این چندساله اخیر به او زده میشد، برهاند. در حرفها و سخنهای مختلفی از زبان برخی کارشناسان، نوبهنو میشنیدیم که «سینمای ایران مرده است» یا «این چیزی که الان بهعنوان سینمای ایران وجود دارد، تابوتی بیش نیست و باید بر آن میخ کوبید.» بهروز افخمی، پیش از آنکه برنامه «هفت» را قبضه کند، این جمله را بهطورعینی بر زبان آورد: « وضعیت سینمای ایران از نظر تعداد تماشاگران وخیمتر از آمارهای رسمی است. آمار ۱۲ میلیونی، درواقع حدود هشت میلیون نفر است که این آمارها دروغ است؛ بهعنوانمثال، آمار تماشاگران «شهر موشها» دو برابر آمار واقعی اعلام شده و این قضیه به درجات مختلف درباره تمام فیلمها صادق است. سینمای ایران را همچون مریضی که دچار مرگ مغزی شده، به دستگاههای مختلفی وصل کردهاند که بهمحض جداشدن از آن دستگاهها، قلبش از کار خواهد ایستاد؛ یعنی آن را بهطور مصنوعی زنده نگه داشتهاند و به نظر میرسد در وضعیت فعلی هیچ امید و راه نجاتی برای آن وجود ندارد.»
زمانی که بهروز افخمی از «وضعیت فعلی» حرف زد، خیلی دور نیست، چیزی حدود یک سال پیش؛ دقیقا خرداد سال 94 در سخنرانی جشنواره سما. بعد از آن، افخمی در برنامه تلویزیونیاش کاملا مرتب و هدایتشده این جمله را بارها تکرار کرد، اما چیزی نگذشت که سینمای ایران توانست خود را به دل جامعه ببرد و نگاه خیلیها را متوجه خود کند. نقطه تحول نگاه مردم به سینما، نه در خود آن بلکه به فضایی بیرون از آن برمیگشت.
انتخابات هفتم اسفند، نقطه عطف نشاط اجتماعی
یکی از دلایلی که خیلیها آن را دلیل اقبال مردم به سینما یاد کردهاند، فضای انتخاباتی هفتم اسفند سال 94 است. شور و حال روزهای انتخابات که تبوتاب بعدی آن مصادف شد با نوروز باستانی، یکی از دلایلی است که میتوان آن را بهعنوان دلیل محکم فروش بالای فیلمهای نوروز و پاتوقشدن سینما از آن یاد کرد. در این فضای باز سیاسی، مردم حس کردند که میتوانند حسهای خوب خود را با یکدیگر شریک شوند و یکی از جاهایی که میشود این شراکت را به نمایش گذاشت، سالنهای سینماست؛ سالنهای تاریکی که در آن با هم بخندند، با هم گریه کنند و با هم هیجانزده شوند. نگاه اجتماعی موجود در فیلمهای سهماهه اول سال، مردم را به بیرون آمدن از خانهها و رفتن به سالنهای سینما ترغیب کرد.
تبلیغات شبکههای ماهوارهای، یاریگر اکران
خوشمان بیاید یا بدمان بیاید، دوست داشته باشیم یا نه، یکی از دلایل اصلی فروش بالای 6 ماهه اخیر، تبلیغات ماهوارهای فیلمهای سینمایی ایرانی است. همین شبکههایی که روی «دایره زنگی»های ممنوع به خانههای مردم میروند و برای آنها «حریم سلطان» پخش میکنند اما اینبار این شبکهها به درد سینمای ایران خوردند و مردم را ناخودآگاه تشویق به بیرونرفتن از خانهها و هجوم به سالنهای سینما کردند؛ یعنی دقیقا این شبکهها برخلاف جریانی که خود تبلیغ میکنند و میخواهند که مردم در خانه بنشینند و سریالهای خودشان را ببینند، عمل کرده و آنها را به سینما رفتن ترغیب کردند؛ البته بماند که تبلیغ در این شبکهها برای صاحبان آثار سینمایی دردسر ایجاد کرد و بعد از آن، پای تهیهکنندهها به دادگاه کشیده شد. یعنی به جای اینکه تهیهکننده ایرانی، برای اینکه رونق را به سینمای ایران بازگردانده است، تشویق شود، قرار است او را بازخواست کنند؛ زیرا در این شبکهها فیلمشان را تبلیغ کردهاند.
کمکاری تلویزیون در تولید ناموفق سریالهای روی آنتن
شاید یکی دیگر از دلایل فروش بالای فیلمهای این دوره موفق تا این لحظه، ناموفق بودن رسانه ملی در جذب مخاطب برای برنامههای خود باشد. با درگیریهای حاشیهای که بهخصوص در یکی، دو سال اخیر گریبان این پرقدرتترین رسانه ایران را گرفته است، مردم با فهمیدن ناخودآگاه این حاشیهها از تلویزیون روی برگرداندهاند و احتمالا چون نیاز به پر کردن اوقات فراغت دارند، به سالنهای سینما روی خوش نشان میدهند.
سحرخیزترین اکران تاریخ سینمای ایران
وقتی قرار است، نتیجه متفاوتی حاصل شود، باید روشهای متفاوتی هم به کار گرفته شود. این اتفاق در اکران 6 ماهه اخیر افتاد. برخلاف دفعات قبل که ساعت مشخصی برای نمایش یک فیلم در سالنهای سینما گذاشته میشد، اینبار به روال عرضه و تقاضای سنتی رفتار شد و اگر مشتری برای دیدن فیلمها بود، سالنهای نمایش هم درشان باز بود و میشد در سالنها فیلم دید؛ پس به این شکل شد که مردم به دلایلی که عمدهاش در بالا گفته شد، تا صبح وقت خود را در سینما گذراندند و چند روزی از ایام نوروز 24ساعته سالنهای نمایش برای مردم فیلم پخش میکردند. این اتفاق برای اولینبار درحالی رخ داد که مردم هم آمادگی اجرای این طرح را داشتند. حتی کار به جایی کشید که فیلم آخر اصغر فرهادی «فروشنده»، برای سانس افتتاحیه خود برای ساعت 6:45 دقیقه، بلیت فروخت و مردم برای اینکه فیلم فرهادی را ببینند، سحرخیزترین اکران تاریخ سینمای ایران را تجربه کردند.
چند نفر به دیدن فیلمها رفتند؟
طوفان نوروز موجب شد همه چشمها به سینما خیره شود، آنقدر که اندکی صبر لازم بود تا بشود این فروش را تحلیل کرد اما بد نیست در اینجا ببینیم علاوهبر نوروز، فروش فیلمهای اکران سینماها تا اینجا به چه رقمی رسیده و از آن مهمتر تعداد تماشاگرانی که فیلمها را دیدهاند چند نفر بوده است؟ رقم فیلمهای بهنمایش درآمده در این گزارش به شکل تقریبی و احتمالا رقم نهایی فروش فیلمها با رقمی که در اینجا ذکر میشود کمی متفاوت است اما نکته مهم تعداد تماشاگرانی است که فیلمهایی را در 6ماهه اول سال در سالنهای سینما دیدهاند. منظور این گزارش، عمدتا به فیلمهای این دوره اکران اختصاص دارد و با احتساب فروش بقیه فیلمها تاکنون میخواهیم ببینیم چند تماشاگر این فیلمها را دیدهاند. تمرکز این گزارش فقط روی 10 فیلم اول فهرست فیلمهای پرتماشاگر است که در سینماهای ایران اکران شده است؛ همان چهار فیلمی که بار عمده فروش فیلمهای اکرانشده را برعهده داشتهاند.
من سالوادور نیستم: دلایل استقبال مردم از فیلمی که رضا عطاران، یک ارکستر یک نفره در آن اجرا میکند، چندان پیچیده نیست. همین که اسم عطاران بیاید، کافی است تا برای آن فیلم صف تشکیل شود. در 15 هفتهای که «من سالوادور نیستم» روی پرده رفته، فروش ریالی آن در تهران به عدد 6 میلیارد و 960 میلیون تومان رسیده است و در شهرستانها هم هشت میلیارد و 460 میلیون تومان فروش گیشه فیلم منوچهر هادی بود. با این حساب در مجموع 15 میلیارد و 410 میلیون تومان سهم گیشه «من سالوادور نیستم» و تعداد تماشاگران این فیلم در تهران با رقمی که ذکر شد یک میلیون و 160 هزار نفر بود که با توجه به جمع فروش تهران و شهرستانها و با توجه به قیمت متوسطی که میشود برای بلیت در نظر گرفت (قیمت بلیتهای سینما برای سال جدید افزایش یافت و از چهار هزار تومان تا سقف ۱۰ هزار تومان براساس درجهبندی سینماها ردهبندی شد) میتوان رقم بلیت را حدود هفت هزار تومان در این آمار محاسبه کرد. با احتساب این رقم برای هر عدد بلیت در کل کشور، دو میلیون و 201 هزار و 428 نفر این فیلم را در سالنهای سینما دیدهاند. نکته قابل ذکر درباره فیلم «من سالوادور نیستم» این است که از فیلمهای دیگر روی پرده حدود سه هفته بیشتر در معرض دید قرار داشت و همین ماجرا موجب شد بتواند با فیلمهای اکران نوروز و حتی تاکنون به اکرانش ادامه دهد.
50 کیلو آلبالو: فیلم بحثبرانگیز این روزهای سینمای ایران که با 12 هفته اکران پرونده خود را بست و دیگر امکان ندارد رنگ پرده را ببیند، با خوششانسی هر چه تمامتر توانست شورای پروانه نمایش را قانع کند تا روی پرده برود. غافل از اینکه وزیر ارشاد چند ماه بعد مستقیما این شورا را به باد انتقاد میگیرد. با همه این اوصاف «50 کیلو آلبالو» 12 هفته روی پرده بود و در تهران رقم فروشش به هفت میلیارد و 517 میلیون و 500 هزار رسید و در شهرستانها هم با 6 میلیارد و 900 میلیون تومان به کار خود پایان داد و جمعا توانست در گیشه 14 میلیارد و 417 میلیون و 500 هزار تومان بفروشد و با احتساب رقم متوسط بلیت دو میلیون و 59 هزار و 642 را با یک فیلم کمدی همراه کند.
ابد و یک روز: فیلم استثنایی اکران اول سال برای یک کارگردان 26ساله بود؛ سعید روستایی، پدیده جشنواره 34 پرفروشترین فیلم اجتماعی سینمای ایران را روی پرده برد. در زمانی که هیچکس انتظار نداشت در رقابت با فیلمهای کمدی روی پرده، این فیلم فروش چندانی داشته باشد، تا هفته قبل «ابد و یک روز» توانست 10 میلیارد و 878 میلیون و 400 هزار تومان از گیشه سهم ببرد که این رقم در کل ایران برای فیلم حاصل شده است. با این حساب در کل ایران و در طول اکران این فیلم تاکنون یک میلیون و 554 هزار و 57 هزار نفر برای این فیلم بلیت خریدهاند.
بارکد: مصطفی کیایی را دیگر میشود جزء کارگردانان فیلمهای پرفروش این سینما دانست؛ فیلم جدیدش، «بارکد»، در اکران موفقش 11 میلیارد و 103 میلیون و 799 هزار و 400 تومان فروخت که با احتساب این رقم، یک میلیون و 586 هزار و 257 نفر این فیلم را در سینماها دیدهاند.
بادیگارد: فیلم کارگردان کهنهکار سینمای ایران در فصلی که ممکن بود شکست بدی از گیشه بخورد بهقاعده فروخت. ابراهیم حاتمیکیا البته بارها نشان داده است نبض تماشاگر دستش است و میتواند حدس بزند تماشاگر برای چه چیزی به سالن سینما میآید. «بادیگارد» در کنار فیلمهای دیگر توانست در تهران چهار میلیارد و 287 میلیون و 400 هزارتومان از گیشه بردارد و در شهرستانها هم دو میلیارد و 700 میلیون تومان سهمش از فروش سینماها بود. با این حساب میتوان خوشبینانه اینطور فرض کرد که در کل کشور با احتساب فروش 6 میلیارد و 987 میلیون و 400 هزار تومان و حدود 998 هزار و 200 نفر برای دیدن «بادیگارد» کنار هم نشستهاند.
لانتوری: فیلم سوم رضا درمیشیان که با جنجال فراوان روی پرده رفت و هنوز هم فروشش ادامه دارد، تاکنون توانسته پنج میلیارد و 103 میلیون و 173 هزار و صد تومان بفروشد و با احتساب این رقم تاکنون 729 هزار و 24 نفر را به سالنهای سینما کشانده است.
زاپاس: کسی فکر نمیکرد فیلم کمدی - فوتبالی برزو نیکنژاد در اکران فروش زیادی داشته باشد اما این فیلم در زمان اکرانش توانست چهار میلیارد و 686 میلیون و 36 هزار و 699 تومان بفروشد و 669 هزار و 433 نفر را به دیدن خود بیاورد. فروش زاپاس نشان میدهد میتوان با ساختن این نوع فیلمها بازار اکران را با فیلمهای درجه دو و سه هم داغ نگه داشت.
دراکولا: از رضا عطاران خیلی بیشتر از این انتظار میرفت. فیلم اول فهرست فروش سینماها در امسال «من سالوادور نیستم» که عطاران بازی کرده بود توانست فروش حیرتانگیزی بکند و این انتظار میرفت که دراکولا هم فروش بالاتری نسبت به رقم سه میلیارد و 734 میلیون و 345 هزار و 800 تومان در گیشه داشته باشد اما در نهایت توانست 533 هزار و 477 نفر را مجاب کند فیلمش را ببینند. دراکولا نشان میدهد عطاران باید یک فکر جدی برای فیلمهایی که خودش کارگردانی میکند، داشته باشد.
فروشنده: رتبه نهم جدول فروش 6ماهه سینمای ایران بهطور قطع در پایان اکرانش در این جایگاه نخواهد ماند و اگر فیلم اول نشود بیشک در سه فیلم اول اکران 95 جای خواهد گرفت. فروش ساعت 6:45 صبح روز اول اکران نشان از یک طوفان در فیلمهای فرهادی از نظر توجه مخاطب داشت. این فیلم در حدود 10 روزی که از اکرانش میگذرد، توانست سه میلیارد و 305 میلیون و 855 هزار و 799 تومان بفروشد و حیرت همه سینمای ایران را برانگیزد. این فیلم در این 10 روز با احتساب رقم متوسط بلیت 10 هزار تومان توانست 330 هزار و 585 نفر را مهمان خود کند و بیشک میتوان گفت خیلی از رکوردها را در سینمای ایران جابهجا خواهد کرد.
دختر: فیلم رضا میرکریمی تقریبا مشخص بود رقم بالایی را نمیتواند به خود اختصاص دهد. این فیلم در دوره اکرانش دو میلیارد و 926 میلیون و 976 هزار و 800 تومان از گیشه درآمد داشته باشد و تاکنون 418 هزار و 139 نفر به دیدن فیلم دهم فهرست فیلمهای پرفروش سال رفتهاند.
در یک محاسبه نهایی از همه فیلمهایی که تاکنون به اکران عمومی در سال 95 رسیدهاند میتوان امسال را در10 سال اخیر یک اتفاق ویژه دانست؛ 29 فیلمی که از ابتدای امسال تاکنون روی پرده سینماها رفتهاند در مجموع رقم 95 میلیارد و 530 میلیون و 510 هزار و 589 تومان فروش داشتهاند و برای این 29 فیلم تاکنون 13میلیون و 647 هزار و 215 نفر در سالنهای سینما مراسم فیلمدیدن را اجرا کردهاند. این رقم که با توجه به اعلام سایت سینماتیکت در اینجا ذکر شده، احتمالا با توجه به فروش غیرمکانیزه سینماها بالای صد میلیارد تومان است و نشان میدهد میتوان امید داشت تا پایان سال به رقم بالای 150 میلیارد تومان فروش و با 20 میلیون نفر تماشاگر در سال رسید.
این رقم تازه کف رقمی است که هر سال باید در سینمای ایران اتفاق بیفتد و با توجه به جمعیت بالای 80 میلیون نفری کشور، این عدد یعنی 25 درصد جمعیت کل کشور که در سال فقط یک بار سینما رفتهاند. اگر به رونق سینما میاندیشیم باید حداقل دو برابر این رقم در سال به سینما بروند تا صنعت سینمای ایران به معنای واقعیاش برسد.