يكي از بزرگترين درسها و آموزندهترين عبرتهاي دوران دفاع مقدس، آن است كه بايد از وقوع جنگي ديگر عليه ايران جلوگيري كرد. به هر حال واقعيت آن است كه كشور ايران به لحاظ موقعيت راهبردياش و ملت ايران به دليل هويت مستقل ديني با آرمان والاي تمدنسازي اسلامي، دشمنان كينهتوزي چون استكبار جهاني و صهيونيزم بينالملل دارد؛ دشمناني كه به شكلهاي مختلف ملت ايران را به اقدام نظامي تهديد ميكنند. در چنين شرايطي برخي از گروههاي سياسي و همچنين برخي از اشخاص با ناديده گرفتن درس بزرگ و عبرتآموز دوران دفاع مقدس، به جاي كار و تلاش براي جلوگيري از جنگ، خواسته يا ناخواسته، آگاهانه يا ناآگاهانه، براي وقوع جنگي ديگر عليه ملت ايران زمينهسازي ميكنند.
براي شناخت اين گروهها و اشخاص كه عمدتاً با اهداف سياسي- حزبي و منفعتطلبي شخصي، چنين مواضع و رفتارهايي را از خود بروز ميدهند و نسبت به منافع ملي و امنيت ملي بياعتنا هستند، بايد به اين سؤال پاسخ داد كه چه زماني يك كشور و مردم آن مورد تهاجم نظامي قرار ميگيرند؟
در پاسخ بايد گفت، زماني كشوري مورد حمله نظامي قرار ميگيرد كه آغازكننده جنگ در بررسي وضعيت و سنجش ميزان قدرت دفاعي كشور هدف، آن را ناتوان در دفاع از خود ارزيابي كند. صدام حسين معدوم، به نمايندگي از امريكا و ديگر قدرتهاي سلطهگر، زماني پذيرفت به جمهوري اسلامي حمله نظامي كند كه تصور ميكرد ملت ايران و نظام نوپاي جمهوري اسلاميقادر به دفاع از خود نيستند. به طور قطع اگر صدام، ايرانيان را در دفاع از خود مقتدر ارزيابي ميكرد، جنگ تحميلي رخ نميداد.
بنابراين بزرگترين درس و آموزندهترين عبرت دفاع مقدس، آن است كه ملت ايران براي جلوگيري از هر جنگ ديگري عليه كشورش، بايد براي دفاع قدرتمند باشد. براساس همين درس بزرگ و عبرتآموز بود كه بعد از جنگ، تقويت بنيه دفاعي و نظامي كشور به شكل ويژه مورد توجه قرار گرفت. نتيجه اين سياست دفاعي، رسيدن كشور به سطح قدرت بازدارندگي نظامي شد. امنيت پايدار كشور طي قريب به سه دهه بعد از جنگ با وجود همه تهديدات دشمنان، محصول اقتدار ملي و قدرت نظامي جمهوري اسلامي است. در اين سالها، بارها امريكاييها و صهيونيستها، جمهوري اسلامي و ملت ايران را تهديد به جنگ كردهاند، لكن جرئت شليك يك گلوله به سمت كشور عزيزمان را نداشتهاند. دليل اين جرئت نكردن براي آغاز جنگ، يك چيز بيشتر نيست. امريكا با ارزيابي قدرت دفاعي ايران به خوبي دريافت كه اگر زد، خواهد خورد. امريكاييها روي ضربه متقابل، جدي و خسارتبار ايران حساب باز كردند و جنگ عليه جمهوري اسلامي را غيرمفيد براي منافع خود ارزيابي كردند. بنابراين اقتدار ملي، آمادگي نيروهاي مسلح، قدرت موشكي و مجموعهاي ديگر از توانمنديهاي دفاعي، امريكا را از حمله به ايران باز داشته است. صهيونيستها هم با همين ارزيابي تاكنون جرئت نكردهاند به سمت ايران گلولهاي شليك كنند. آنان به خوبي و به درستي دريافتهاند كه اگر با يك خطاي راهبردي عليه جمهوري اسلامي وارد جنگ شوند، در اندك زمان تلآويو و حيفا با خاك يكسان خواهد شد.
همچنين در جنگ نيابتي گروهكهاي تروريستي چون داعش در منطقه، امنيت ايران حفظ شد، زيرا با آمادگي كامل جمهوري اسلامي و مأموريت سپاه در وراي مرزها، دشمنان زمينگير شدند و از باز شدن پاي اين گروهكها به داخل كشور و برهم خوردن امنيت داخلي، جلوگيري شد. به طور قطع اگر با گروهكهاي تروريستي در سوريه و عراق مقابله جدي صورت نميگرفت، اكنون ايران وضعيتي شبيه به عراق و سوريه پيدا كرده بود. بنابراين اگر بخواهيم اين امنيت پايدار باشد و كشور درگير جنگي ديگر نشود، بايد همواره در كشور به تقويت فرهنگ دفاعي و توان بازدارندگي نظامي همت گماريم. به طور قطع تمامي كساني كه در اين مسير نظريهپردازي كرده و به هر شكل ديگري گام برميدارند، آنان به جلوگيري از وقوع جنگ كمك ميكنند، اما در نقطه مقابل هر گروه و هر شخصي كه براي تضعيف فرهنگ دفاعي كشور و تضعيف بنيه دفاعي و قدرت نظامي جمهوري اسلامي قدم برميدارد، خواسته یا ناخواسته به خدمت دشمن درآمده و كشور را به سمت آسيبپذيري و جنگ سوق ميدهد.
متأسفانه اكنون با گروهها و اشخاصي مواجه هستيم كه به فرسايش فرهنگ دفاعي روي آوردهاند و گويا تصور ميكنند از اين طريق به كشور و مردم خدمت ميكنند! اين گروهها و افراد به راحتي و آساني، تضعيف نيروهاي مسلح را دنبال كرده، تصور ميكنند براي تأمين امنيت ملي، راههاي ديگري هم غير از تقويت اقتدار ملي و قدرت دفاعي در برابر دشمنان جهانخواري چون امريكا وجود دارد. براي شناخت اين گروهها و اشخاص، به راحتي ميتوان آنها را شناخت. آنان كساني هستند كه به طرق مختلف، مؤلفههاي فرهنگ دفاعي را به چالش كشيده و فرسايش ميدهند. مؤلفههايي چون:1- ايمان و انقلابيگري 2- حركت جهادي و فرهنگ ايثار و شهادتطلبي 3- تعميق بصيرت و دشمنشناسي 4- نفي ظلم و استكبارستيزي 5- دفاع از مظلوم و حمايت از مستضعفين 6- دفاع مردمي و دفاع همهجانبه 7- اعتماد به نفس و ايمان به نصرت الهي 8- بياعتمادي مطلق به دشمن 9- هويت اسلامي- ايراني 10- جهاد كبير و تبعيت نكردن از كفار.
دكترين نظامي، سياست دفاعي و استراتژيهاي نظام ايران، براساس همين مؤلفهها تعيين و تدوين شده و براساس آنها هماكنون جمهوري اسلامي داراي قدرت بازدارندگي نظامي است. تقويت نيروهاي مسلح، دنبال كردن برنامههاي ويژهاي چون اقتدار موشكي، توسعه نفوذ راهبردي در منطقه و باز كردن ژئوپلتيك ايران براي تقويت موقعيت قدرت منطقهاي، تقويت همپيمانان در منطقه در محور مقاومت، همگي در راستاي تقويت قدرت دفاعي بر مبناي استراتژي بازدارندگي نظامي و جلوگيري از جنگ است. بديهي است كه هر گروه و هر فردي با هر نيت و هر هدفي، اين مؤلفهها را تضعيف كند، زمينهسازي براي وقوع جنگ عليه ايران كمك كرده است. در صورتي كه اين نوع مواضع، اظهارنظرها و رفتارها آگاهانه باشد، نام ديگري جز خيانت بر آن نميتوان گذاشت.