میثم معافی- الگوی جدید قراردادهای نفتی ipc انسان را به یاد تئوری معروف واستعماری هنری کیسینجر میاندازد پروژهای که به نام NSSM 200؛ را در سال 1974 تعریف کرد و تئوری او از این قرار بود که: اگر نفت را کنترل کنید کشورها را کنترل خواهید کرد؛ و اگر غذا را کنترل کنید، مردم را کنترل خواهید کرد.
(control oil and control people you control nationsTcontrol food and you people)
-پروژهای که برای راهبرد تسلط بر "سرزمینهای نیل تافرات" تنظیم شده بود که امروز هم با خلق داعش توسط آمریکا هنوزادامه دارد.
*نکاتی کوتاه و خلاصه درخصوص IPCو تیپشناسی قراردادهای جدید نفتی:
1-عقد قراردادهای نفتی بلند مدت 15 تا25ساله درادبیات "اقتصادسیاسی"، سیاست "فروش نفت" نیست بلکه "واگذاری" نفت و مخازن نفتی و تمام فرآیندهای فنی و مهندسی آن است که دراین حالت شرکتهای نفتی مجرب و تکنولژیست ایرانی باید بهفکر تاسیس کارگاههای چیپس و پفک باشند، آنهم شرکتهای باغیرتی که در دوران اوج محرومیت و مظلومیت به دادملت ایران و شرکت ملی نفت رسیده و آن را در غیاب کمپانیهای استعماری غرب اداره کردند.
2- راهبرد اقتصادی کشور به جانب "اقتصاد مقاومتی" است که این گونه تیپهای نفتی یک نوع سیاست تقابلی با تئوری "اقتصاد مقامتی " و به عبارتی نه اینکه فاصلهگیری از نفتیسازی اقتصاد باشد، بلکه "هضم " در هاضمه اقتصادنفتی و بلعیده شدن توسط کمپانیهای استعماری و حتی "غیرمقاومتیترین" مدل توسعه کشور از جنس "مدیریت شیخ نشینهای عرب حاشیه خلیج فارس است که سقف توانایی آنان برای مدیریت کشورشان فقط فروش نفت است و لاغیر.
3-این نوع قراردادها نشان میدهد "تکنوکراتیسم" و جریان غیرانقلابی در کشور برای مدیریت کشور یک راه حل بیشتر نمیشناسند و آنهم آسانترین راه یعنی فروش نفت و واگذاری فرآیند تکنولژی نفتی است، که اگر این اتفاق بیافتد باید باز کسی بیاید تا دوباره صنعت نفت را بعد از 80سال ملی کند، چرا که ملی شدن صنعت نفت به معنای خلع ید از کمپانیهای نفتی انگلیسی در اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری بود.
4-به نظر میرسد این الگو بعد از قراردادAFTFبانکی، فقط میتواند یک نفع داشته باشد و آنهم برجام است، البته به نفع سر بُرد آمریکا و انگلیس، که به نوعی یک "اشانتیون نفتی" برای برجام تلقی خواهد شد.