به گزارش نما به نقل از بصیرت؛ طی جنگ نامشروع آل سعود علیه یمن از فروردین ماه سال گذشته تا کنون که حدود 18 ماه می گذرد، اقداماتی چون حمله به بازار، مدرسه، عروسی و حمله اخیر به یک جلسه مذهبی و عزاداری در صنعا از سوی سعودی ها چندین بار رخ داده است که از مصادیق جنایت علیه بشریت، کشتار جمعی و تروریسم دولتی علیه غیرنظامیان به حساب میآید. این حملات در واقع واکنشهای عصبی سران جاهل و مغرور آلسعود است که برای جبران شکستهای میدانی در مقابل ارتش و نیروهای مردمی یمن و به رغم تولید فشار بر مردم و مجاهدان برای تسلیم و پذیرش خواستههای جبارانه ائتلاف ظالمانه به محوریت سعودی ها، انجام میشود.
سعودی ها که از سه ماه گذشته و همزمان با مذاکرات کویت و دم زدن از صلح و آتشبس به تقویت توان نظامی ائتلاف نامشروع خویش رو آورده و حتی از استخدام اشرار و زندانیان القاعدهای و داعشی نیز فروگذار نکرده اند و جذب مردم فقیر جنوب یمن و آموزش آن ها را برای ایجاد ناامنی در شمال در دستور کار قرار داده و به حملات خود از چند جبهه برای فشار بر صنعا افزوده بودند، برای تکمیل فشارها علیه انصارالله، ارتش و کمیتههای مردم، به تشدید محاصره دریایی و جنگ تجاری از یکسو و جلوگیری از بازگشت هیات دیپلماتیک صنعا نیز دست زدند.
در مقابل اما انصارالله با چند ضد حمله و تاخت موشکی علیه تجمعات ائتلاف متجاوز، عقبراندن متجاوزین در چند منطقه، انهدام کشتی لجستیکی اماراتی با 64 سرنشین و صدها تُن مهمات و لوازم نظامی، انهدام چندین نفر از فرماندهان ائتلاف در مأرب و به درک واصل کردن چندین فرمانده عالی وارد عمل شد.
در این وضعیت ائتلاف سعودی ها دچار شکنندگی مهلکی شده است، به گونهای که امروز امارات راه خود را از عربستان جدا و به آینده طرح های عربستان بدبین شده است و با سرمایهگذاری بر روی جنوب یمن، و عقبنگه داشتن مناطق جنوبی را، راه جبران خسارتهای همراهی با عربستان برای حفظ مزیتهای بندری و تجاری خود در آینده تلقی میکند.
در جبهه داخلی عربستان هم سیاستهای ماجراجویانه محمدبن سلمان با انتقادات تند رقبایی چون بن نایف مواجه شده است و هزینههای سنگین جنگ و خریدهای نظامی که سالانه بالغ بر صد میلیارد دلار است، دنیای آینده شاهزادگان عشرتطلب سعودی را به خطر انداخته و فشار اقتصادی ناشی از هزینههای جنگ و سیاستهای غلط نفتی و کاهش قیمت نفت، حتی نخبگان فکری عربستان را نگران آینده مردم و مملکت و خطر تجزیه کشور ساخته است.
در چنین شرایطی جنگ سالاران حاکم بر ریاض دیوانهوار دستور حمله به جلسه عزاداری را در بزرگترین تالار اجتماعات صنعا صادر میکنند که در آن 1400 نفر برای تسلیتگویی و مراسم مذهبی جمع شده بودند. پیدا است با توجه به این تجمع انبوه نتیجه حمله هوایی از قبل معلوم بوده و کشتار جمعی و جنایت علیه بشریت به حساب میآید.
اما چه عواملی جرأت دست زدن به چنین اقدام وحشیانه و جنایتکارانه را فراهم ساخت؟ در پاسخ به این سوال میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- همراهی آمریکا و انگلیس با آلسعود که هم آتش فتنه را در منطقه شعله ور کرده اند و هم جنگ نیابتی علیه جهان اسلام را روشن نگه میدارند و هم بازار فروش تسلیحات را گرم و به اقتصاد بی رمق غرب دلار عربی تزریق میکند. این جنایات با هواپیماها و بمبهای پیشرفته غربی انجام میشود.
2- سکوت وقیحانه و شرمآور مجامع بینالمللی و در رأس آن دبیر کل تاجر سازمان ملل که با وقاحت تمام محکومیت این سازمان علیه عربستان را در کودککشی به خاطر کمکهای مالی و دلارهای نفتی عربستان پس گرفت و نماینده آن در مذاکرات، بجای بیطرفی و تلاش برای صلح همواره به نفع ریاض و علیه مردم مظلوم یمن عمل میکند.
3- بدآموزی جنایتکاران صهیونیستی که نه تنها خود سابقه جنایات بشری چون حمله به اردوگاههای فلسطین، کشتار قانا، حمله به مردم غزه را در کارنامه سیاه خود دارند، بلکه امروز در زد و بند با آلسعود پشتیبانی و جبران کمبود مهمات را در شرایط خاص برای ارتش متجاوز سعودی در کشتار غیرنظامیان تامین میکنند و نیز در اتاقهای عملیات مشترک با مأموران اطلاعاتی آل سعود، تجارب کثیف و ننگین خود را به متجاوزان سعودی دیکته کرده و همانگونه که در سوریه میزبان مجروحان تکفیری و مشوق تروریسم تکفیری هستند، در اینجا هم سران وهابی آلسعود را به جنایت هر چه بیشتر تشویق می کنند.
4- عصبانیت و استیصال ناشی از 18 ماه جنگ بیهوده و ورود به باتلاق یمن که رسوایی جنگ عرب علیه عرب و مسلمان علیه مسلمان را برای سران جاهل آلسعود و مدعیان دروغین خادمی حرمین شریفین رقم زده است و لکه ننگین بر دامن کثیف آنان انداخته است. تاکنون عربکشی صرفا به صهیونیستها بر میگشت، اما امروز آلسعود مستقیما در یمن و بحرین و غیر مستقیم در همراهی با داعش، دستش به خون اعراب مسلمان آلوده شده است و لذا بر اساس تصور جاهل، پایان این بیآبرویی را دست زدن به جنایات گسترده و فشار مضاعف میدانند.
برخلاف این تصور اما، ابعاد و پیامد این جنایات به آن اندازه است که شریکان جنایت یعنی آمریکاییها هم مجبور به اتخاذ ژست رسانهای مخالفت گرفته و دبیر کل سازمان ملل هم منافقانه تقاضای رسیدگی مستقل به این جنایت را مطرح میسازد.
این اقدامات آلسعود شبیه سیاست جنگی صدام معدوم است که هرگاه در جبهههای دفاع مقدس و مقابل رزمندگان اسلام کم میآورد با حملات موشکی یا شیمیایی علیه شهروندان غیر نظامی به دنبال جبران بر میآمد، اما پایان حیات سیاسیاش جز ذلت چیزی نبود و این سرنوشت دیکتاتورهای جاهلی است که در نگاه تاکتیکی، خشونت را کلید حل مشکلات دانسته و در سطح راهبردی از پیامدهای بلند مدت آن غافلند./