به گزارش نما به نقل از تسنیم، وقتی گزینههای احتمالی برای وزارت ارشاد دولت یازدهم مطرح شد، کمتر کسی گمان میکرد که علی جنتی، فرزند آیتالله جنتی، سکاندار این وزارتخانه شود. او در میان گزینههای احتمالی کمترین شهرت را داشت. تنها عده معدودی از سابقه کاری جنتی اطلاع داشتند و در وهله نخست، او را با پیشینه خانوادهاش قضاوت میکردند، اما جنتی خیلی زود نشان داد که مشی پدر را ندارد. اظهار نظرهای اولیه وزیر ارشاد دولت روحانی با خود انتقادات زیادی به همراه داشت و حاشیهساز شد، حاشیههایی که هنوز هم ادامه دارد.
تعداد منتقدان به نحوه کار جنتی از موافقان آن بیشتر بود و هست؛ مخالفانی از هر دو گروه سیاسی در ایران: اصولگرایان و اصلاحطلبان. این حرف و حدیثها از یکی دو ماه پس از رأی آوردن جنتی در مجلس آغاز شده و تا امروز هم ادامه دارد. کمکم انتقادها به نحوه عملکرد جنتی در وزارتخانه انتقاد بسیاری از هنرمندان را به دنبال داشت؛ طیف گستردهای از شاعران و نویسندگان گرفته تا ناشر و فیلمساز و موسیقیدان و بازیگر و دیگران و دیگران.
حالا بعد از سه سال، این بحثها بیشتر مطرح میشود تا جایی که هنرمندی مانند کیانیان، انتقادات جدی وارد و وضع موجود را «وخیم» توصیف میکند و میگوید: «یک نفر بیاید به من بگوید سازمان سینمایی چه نفعی برای سینمای ایران دارد؟».
عمل نکردن وزارت ارشاد به وعدههایش -چیزی که درباره بخشهای دیگر دولت هم شاهد مثال زیادی دارد- سبب شد تا امثال فریبرز عربنیا از این رویه انتقاد کنند. عربنیا در مصاحبه اخیر خود گفته است: «با صراحت اعلام میکنم که تا وقتی مسئولین فعلی ارشاد از وزیر تا مدیران میانی بر سرکار هستند، من دیگر در سینمای ایران کاری نخواهم کرد.» چندی پیش منوچهر محمدی تهیهکننده سینما هم از عضویت در شورای عالی سینما استعفا داد و گفت که «نگاه این دولت به فرهنگ اصیل نیست». او معتقد بود هنرمندان صرفاً زینت المجالس دولتمردان محسوب شدهاند.
این فضای انتقادی در میان اهالی موسیقی هم دیده میشود. حمیدرضا نوربخش، مدیر خانه موسیقی، با بیان اینکه وعدهها برای موسیقی در حد «شعار» باقی ماند، معتقد است که «قاطبه هنرمندان از عملکرد دفتر موسیقی وزارت ارشاد رضایت ندارند».
به باور بسیاری از کسانی که کارشان با وزارت ارشاد است، وزیر جدید این وزارتخانه چندان که باید و انتظار میرفت، آشنایی کافی و درک درستی از «فرهنگ» نداشت. شاید گفتوگوهای اولیه با هنرمندان در وهله نخست و در ماههای ابتدایی کار وزارتخانه دولت تدبیر و امید، بارقه امید را در دل هنرمندان روشن کرد، اما از همان ابتدا بسیاری بر این نکته تأکید داشتند که نگاه دولت حسن روحانی به عرصه فرهنگ یک نگاه «ابزاری-تبعی» و تبلیغاتی است.
بارقههای امید شکل گرفته میان هنرمندان به تدریج کمفروغ شد. انتقادها و نارضایتیهای اهالی فرهنگ به گوش میرسید، اما دولت گوشش به این حرفها بدهکار نبود و آیا دولتی که جز در سال اول خود اجازه صحبت به برخی هنرمندان در برابر رئیس جمهور نداد و جلسات بعدی را تشکیل نداد یا این جلسات را با سخنرانی یکجانبه مدیران ارشاد پیش برد، اکنون شنونده این حرفها شده است؟
گویا در تمام این سالها مسئولان اجرایی، دغدغههای مهمتری از «فرهنگ»، «مسائل پیرامونی زندگی و معیشت هنرمندان»، «امنیت شغلی اصحاب فرهنگ»، «ارتقای کیفی آثار هنری»، «اقتصاد فرهنگ» و... داشتند.
حالا این روزها در میان خبرها بیشترین حرفها مربوط به استعفای وزیر فرهنگ است. وزیر استعفا داده و خبرش هم تایید شده؛ اما همچون بسیاری از موارد پیشینی، مسئله بر سر «معنا»یی است که دولت روحانی و رسانههایش میخواهند به این استعفا ببخشند. «فیزیک» استعفای علی جنتی، به خودی خود امر مثبتی است و به نظر میرسد هر چند دیرهنگام اما هر دو طرف از آن خشنودند؛ چه آنهایی که مبنا و رویکرد علی جنتی را نمیپسندیدند و چه آنانی که با تعلیق قضاوت درباره رویکرد، «کارآمدی» وزیر را زیر سوال میدانند، همگی این استعفا را مثبت تلقی میکنند، با این حال به نظر میرسد معنایی که دولت به این استعفا میدهد «نگرانکننده» است.
پالسهای بخشی از دولت و رسانههایش به افکار عمومی درباره کنار رفتن علی جنتی آن است که میخواهد هنر و فرهنگ را سامان بهتری بدهد و هنرمندان را بیشتر تحویل بگیرد. این تبلیغات با ملاحظهی چند ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری، نگرانکنندهتر هم میشود. آنها که رویکرد دولت در عرصه فرهنگ را میشناسند، اطمینان دارند که «فرهنگ» و هرچه به آن مربوط است، در ایده برخی دولتمردان فعلی فینفسه ارزشمند نیست و آن هم مانند سایر مفاهیم و امور تابع «منفعت» است و هرجا که لازم شد باید فرهنگ را خرج منفعت مادی یا بازی قدرت کرد. با همین رویکرد است که دامنه استفاده از هنر و هنرمند به عنوان یک ابزار، از گنجاندن صدای یک خواننده با حاشیههای پیرامونی در فیلم تبلیغاتی شروع میشود و تا درج نام و خرج از آبرویشان در ذیل پوسترهایی با شعار عجیب و فاقد منطقی مانند «هر توافقی بهتر از توافق نکردن است» ادامه مییابد.
نهایتاً آنکه باید از استعفای وزیر استقبال کرد و آن را به فال نیک گرفت؛ اما گویا این شوری در فرهنگ پایانی ندارد. به نظر میرسد براساس نگاه غیر اصیل بخشی از دولت، نه تنها «فرهنگ» بلکه «وزیر فرهنگ» هم وسیلهای است که میتوان از آن به عنوان یک اهرم استفاده کرد.
رسانههای حامی دولت در گزارشهایی عجیب، ماجرا را به گونهای جلوه میدهند که وزیر فرهنگ به خاطر ایستادگیاش در برابر برخی مسائل استعفا کرده و بنا دارند وزیر مستعفی را «شهید کنسرت» معرفی کنند. اما این رسانهها به خوبی مطلعاند که نسبت چنین موضوعاتی با استعفای وزیر از اساس نارواست.
به هر حال علی جنتی خیلی پیشتر از اینکه استعفا بدهد، به علت ناکارآمدیها و نارضایتیهای گستردهای که باعثش بود، از مقبولیت افتاد و با توجه به فرصت کمی که به پایان عمر دولت باقی مانده، هیچ فرد دیگری نمیتواند اقدام درخور توجهی برای حوزه فرهنگ انجام دهد. اما به زعم برخی به نظر میرسد استعفای به جا و البته دیرهنگام او درست چند ماه مانده به انتخابات میتواند «فرصت» مناسبی برای دولتیها باشد تا با مانور بر آن بر حجم بالای نارضایتیها سرپوش بگذارد و با دادن «وعده»های جدید، موجبات سکوت اهالی فرهنگ را فراهم کند، مانع انتقادات آنان شود و یا حتی در ادامه ماجرا، ایدهی پوپولیستی استخدام سیاسی هنرمندان را رونق ببخشد. باید به انتظار نشست و دید که نگاه تبعی سیاسیون به هنر و هنرمند چه هنگام پایان مییابد؟