به گزارش نما؛ جوان نوشت: صادرات گاز در آستانه انحلال است؛ انحلالي كه ميتوان نام آن را ادغام يا تفريق موازي كاري در صادرات گاز گذاشت و خوشبختترين اين تغيير تحولات شركتي نيست جز شركت ملي گاز ايران. اهالي برج گاز در حال رسيدن به آرزوي ديرين خود هستند كه 25 سال است به دنبال آن هستند. شركت ملي گاز سعي زيادي داشت صادرات گاز را از نفت جدا كند و همواره سعي داشته است خودرا همسنگ نفت قرار دهد، ورود اين شركت به آمارهاي «مطلق نفتي» مانند صادرات گاز يا ميزان برداشت گاز از مخازن مورد اعتراض نفتيها بوده و است ولي گاز همه عزم خود را جزم كرده است تا صادرات گاز را از يد اختيارات نفت سلب كند و خود همه كاره آن شود.
به گزارش «جوان» كساني كه در حوزه صادرات گاز اطلاعات دقيقي دارند بهخوبي ميدانند چه اختلاف عميقي ميان شركت ملي نفت و شركت ملي گاز براي صادرات گاز وجود دارد؛ نفتيها «محلي» به گازيها نميدهند اما شركت ملي گاز سالهاست از تلاش و ممارست دست نكشيده و حالا به آرزوي بزرگ خود نزديك شده است.
اگر بدون تعارف به شركت صادرات گاز نگاهي بيندازيم بايد بپذيريم اين نهاد از اهميت چنداني براي شركت ملي نفت برخوردار نبوده است و تنها دليل حفظ آن در برابر نگاههاي ديگران استمرار همه كاره بودن شركت ملي نفت در حوزه صادرات گاز است. آنها يكبار با درخواستهاي شركت ملي گاز ايران براي واگذاري توليد گاز مخالفت شديدي كردند تا گازيها براي «بزرگ» شدن سراغ صادرات گاز بروند و با چانه زني و دخالتهاي پي در پي در حوزه گاز خود را «طالب» بزرگ صادرات گاز معرفي كنند.
تلاشي 20 ساله
اين تلاشها عمري 20 ساله دارد؛ در دوره نخست وزارت زنگنه، محمد ملاكي مديرعامل شركت ملي گاز ايران طرحي را ارائه ميدهد كه براي يكپارچه شدن فعاليتهاي اين شركت امور صادرات گاز به اين شركت واگذار شود. مديران آن روزها تلاشهاي ملاكي را جدي و خستگيناپذير عنوان ميكردند ولي هر چه بود مخالفت شد و شركت صادرات گاز ايران براي اين موضوع تشكيل شد و اختيارش به شركت ملي نفت ايران سپرده شد. مسئوليت اين شركت هم به ركنالدين جوادي سپرده شد.
تير خلاصي به تلاشهاي شركت ملي گاز زده شد اما آنها از پاي ننشستند؛ در دورهاي كه مسعود ميركاظمي به صدارت نفت رسيد و قلعهباني را به مديريت شركت ملي نفت منصوب كرد جواد اوجي مديرعامل شركت ملي گاز از اين فضا استفاده و موضوع صادرات گاز را پيگيري كرد و در نهايت منجر به صدور حكم انحلال شركت ملي صادرات گاز منجر شد. زيركي اوجي بلافاصله با جلسات نفتيها همراه شد و در نهايت تصميم گيران متقاعد شدند تا اين حكم لغو شود كه شد.
با اين حال اما اوجي توانست اختيار صادرات گاز را در بخش عمليات بر عهده بگيرد اما شركت ملي صادرات گاز به نمايندگي از شركت ملي نفت قراردادها را امضا كرد ولي با اين حال پيشروي گازيها در سايه بيتوجهي قلعهباني نسبت به اين موضوع انتقاد نفتيها را در بر داشت زيرا صادرات گاز يكي از خطوط قرمز نفتيها و ساختار نفت بود.
طي سالهاي گذشته، گازيها انفعال شركت ملي صادرات گاز و دخالتهاي آنها را در صادرات گاز بهانه ميكردند و نفتيها با زبان بيزباني ميگفتند «شما به كار خود مشغول باشيد» اما بايد قبول كرد كه با وجود بهرهگيري شركت ملي صادرات گاز ايران از كارشناسان مجرب اين شركت هيچگاه به جايگاه اصلي خود دست نيافت كه دليلش نيز ساده است. نبود گازي براي صادرات كار اين شركت را به پژوهش و تحقيق رسانده است و هرگاه بحثي براي صادرات گاز مطرح ميشد شركت ملي گاز ايران در صحنه حاضر ميشد.
اين رقابت بهگونهاي بود كه در باره صادرات گاز ايران به عراق و عمان بحثها بالا گرفت و در نهايت مقرر شد امور صادرات به عراق توسط شركت ملي گاز و صادرات به عمان توسط شركت ملي صادرات گاز دنبال شود. البته اين دو شركت بارها به رسانهها ميآمدند و براي نشان دادن همه كاره بودن خود در باره مسائل ديگر نيز به اظهارنظر و خبررساني ميپرداختند و تناقضها را دامن ميزدند. به هر شكل عمان را به شركت ملي نفت سپردند ولي كيست كه نداند نفتيها بهدنبال عراق هم بودند ولي عراقيها و البته عزيز الله رمضاني مدير امور بينالملل شركت ملي گاز اجازه ورود شركت نفت را ندادند.
صادرات گازيها بر اين باورند كه با توجه به طرف بودن يك شركت خاص كه طرف شركتهاي خارجي باشد ضروري است و اين شركت هم شركتي نيست جز شركت صادرات گاز. هرچند حضور اين شركت در ماجراي كرسنت يكي از خروجيهاي اين شركت است ولي با اين وجود سعي نفتيها براي ارتقاي جايگاه آن همواره به شكست انجاميده است.
بهنظر ميرسد برخلاف گذشته شركت ملي نفت ميخواهد صادرات گاز را فراموش كند بهطوري كه طي يك ماه اخير تصميمي براي مديريت آن نگرفته است؛ از طرفي شنيده ميشود اين شركت در امور بينالملل گاز ادغام ميشود و از طرفي ديگر خبر از خصوصيسازي قطعي آن است.
در شنيدهاي ديگر عنوان شده صادرات گاز ترش به شركت ملي صادرات گاز سپرده شده است و صادرات گاز شيرين به شركت ملي گاز؛ هر چه كه هست شلختگي در حوزه صادرات گاز و اختلافات دروني صورت خوشي به وزارت نفت نداده است و بايد با يك تصميم نهايي و كارشناسي تكليف اين موازيكاريها را روشن كرد.
چه اصلي درست است؟
در اساسنامه جديد شركت ملي نفت حاكميت به وزارت نفت اعطا شده است و شخص وزير نفت بايد تصميم بگيرد كه صادرات گاز را به چه شركتي واگذار كند؛ اخبار موثق از اين حكايت دارد كه اختلافاتي در بدنه نفت بر سر اين موضوع وجود دارد ولي فعلاً طرح صادرات گاز از طريق خط لوله به شركت ملي گاز و صادرات گاز بهصورت مايع به شركت ملي صادرات گاز جديتر شده است.
وزارت نفت ميخواهد موازي كاري در صادرات گاز را پايان دهد ولي در صورت بهكارگيري اين راهكار غلط متمركزسازي صادرات گاز به عنوان اصلي پذيرفته شده جاي خود را به پراكنده كاري ميدهد و اين در حالي است كه شركتهاي ملي نفت وظيفه صادرات را بر عهده دارند و نه شركت ملي گاز. طرفهاي خارجي با شركت ملي نفت طرف هستند و پشتوانه مصوبه هيئت مديره شركت ملي نفت را دريافت ميكنند ولي شركت ملي گاز از نظر سازماني و ظرفيت كارشناسي در وضعيت بغرنجي قرار دارد و ارتقاي اين شركت از نقش عملياتي به جايگاه مذاكرهاي و جايگاهي محلي از بررسي كارشناسانه ندارد.
بهترين راهكار براي پايان دادن به اين وضعيت ادغام شركت ملي صادرات گاز در امور بينالملل شركت ملي نفت است كه ميتواند به انسجام بيشتر بحث صادرات نفت و گاز بينجامد.
وضعيت مديريتي
عدم تعيين تكليف مديريت شركت ملي صادرات گاز به بيش از يك ماه رسيده است. مديرعامل سابق اين شركت به دليل بازنشستگي از اين شركت كنار رفت و تا به امروز مديرعامل رسمي معرفي نشده است. گويا علي اميراني سرپرست حقوقي و مدير بازاريابي اين شركت به عنوان مديرعامل آينده در نظر گرفته شده است.
پيش از كنار رفتن عليرضا كاملي پيشنهاد حضور اميراني در هيئت مديره شركت ملي صادرات گاز و مدير عاملياش با مخالفت علي كاردر مديرعامل شركت ملي نفت همراه شد ولي به دليل وضعيت اين شركت و انصراف نامزدهاي ديگر براي حضور در رأس صادرات گاز در نهايت وي براي مديريت در نظر گرفته شده است.
فعاليت اين شركت اين روزها صرفاً مربوط به پروژه امكان سنجي صادرات گاز به عمان متمركز است كه باعث شده گزينههاي ديگر چندان رغبتي به گرفتن سكان كشتي به گل نشسته شركت صادرات گاز از خود نشان ندهند.