سخن گفتن از آزادی و آزادیخواهی امروز به گفتمان برتر در همه جوامع بدل شده و هيچ کس نيست که خود را مدافع آن نداند؛ اما ميان مدعا و عمل فاصله بسیار است و رفتارها حکایت متفاوتی از گفتارها دارد. يکي از عرصههاي مهم برای ارزیابی این ویژگی، به ویژه در میان دولتمردان مسئله نقدپذیری است. نقدپذیری از آنجا آغاز میشود که بپذیریم مخالفان نیز در جامعه از حقوقی برخوردارند و باید اجازه داد که آنان نیز حرف زده و تریبونی برای بیان دیدگاهشان داشته باشند. نقدپذیری اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا به طور قطع نمیتوانیم مطمئن باشیم که همه تصمیمات اتخاذ شده و اقداماتمان صحیح است؛ بلکه ممکن است نکاتی مغفول مانده باشد که نگاههای متفاوت خواهد توانست این نکات را یادآوری کرده و راهگشا باشند.
در این باره کافی است نگاهی به مواضع رئیسجمهور محترم در طول سه سال اخیر داشته باشیم تا معلوم شود ادعای آزادیخواهی و مدارا و اعتدال وی در عمل تا چه اندازه محقق شده است. واکنشهای تند وی در رویارویی با منتقدان رسانهای که با فشار بر قوه قضائیه برای برخورد با آنان همراه بوده است، آيتالله آملي لاريجاني را نیز به واکنش واداشته، به گونهای که رئیس دستگاه قضا گفته است: «برادر بزرگوار، شما خودتان شفاهي يا کتبي، باواسطه يا بيواسطه بارها گفتهايد که چرا با فلان روزنامه يا فلان سايت برخورد نميکنيد، يا نزد رهبر معظم انقلاب گلايه ميکنيد که چرا دستگاه قضايي با فلان روزنامه برخورد نکرده است؛ اما وقتي در بين اهالي مطبوعات و رسانه حضور مييابيد، نداي آزادي مطبوعات سر ميدهيد و اينکه قلمها را نشکنيد و دهانها را نبنديد!»
این اظهارات به خوبی وضعیت دولت در برخورد با منتقدان را آشکار میکند. البته بعید است این بار هم آقای روحانی سکوت کند و احتمالاً در اسرع وقت با سخنانی درشت به اظهارات آقای آملی لاریجانی پاسخ خواهد داد؛ اما وی نباید فراموش کند که پاسخهای درشت هرچند ممکن است برای مناظرات انتخاباتی اثربخش باشد؛ اما نداشتن روحیه نقدپذیری معضلی است که کار را بر دولتمردان سخت خواهد کرد.