فوتبال ايران سالهاي نهچندان دوري را به ياد ميآورد كه نه پولهاي آنچناني در آن دست به دست ميشد و نه حرف و حديثهاي آنچناني فوتبالدوستان ايران و قديميها حتماً فوتبال دهه 60 را به ياد دارند، فوتبالي كه در گير و دار جنگ تحميلي و مشكلات طاقتفرساي سالهاي ابتدايي پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي كه هر كدام ميتوانست بزرگترين كشورها و قدرتمندترين ملتها را از پاي درآورد، فرصتي بود براي مردم تا حداقل 90 دقيقه فارغ از تمامي مشكلات شاد باشند و تفريح سالمي داشته باشند و بهحق فوتبال دهه 60 و فوتباليستهاي بزرگ آن در اين آزمون سربلند بودند.
حالا دو دهه از آن سالهاي به ياد ماندني و از آن فوتبالهاي زيباي باشگاههاي تهران، ليگ سراسري قدس و آن فوتباليستهاي ناب و متعصب ميگذرد و متأسفانه فوتبال ايران اينقدر درگير تخلف و فساد و دعواهاي مديريتي است كه اصل فوتبال به كلي از ياد رفته است.
جالب اينكه هرچه فرياد زده ميشود به جايي نميرسد و هر كه صداي اعتراض بلند كند بلافاصله با عنوان اينكه ميخواهد خودش را مطرح كند، محكوم ميشود. حالا اما قصه تفاوت ميكند، توجه كنيد: «هويت و شخصيت فوتبال نياز به بازسازي دارد، به نظرم مباحث گسترده فساد و دعواهاي مديريتي و حواشي بيپايان به شدت به شخصيت و وجهه فرهنگي فوتبال صدمه زده است.»
اينها را مسعود سلطانيفر، وزير ورزش و جوانان ميگويد و اين يعني اينكه برخلاف آنچه كه آقايان مدعي هستند و مطابق با آنچه ما مدتها فرياد ميزنيم، كارد به استخوان رسيده و بايد كاري كرد، كاري كرد كه اين بيمار با ظاهر زيبايش از درون درست شود. فوتبال ايران طي سالهاي گذشته موفقيتهاي زيادي به دست آورده، اما تمامي اين موفقيتها در سايه تخلفها، حاشيهها و مفاسدي كه خود فدراسيوننشينان هم به آن معترفند، رنگ باخته و كار به جايي رسيده كه حالا وزير ورزش از لزوم اصلاح اين ساختار بيمار و صدمهديده حرف ميزند.
سلطانيفر ميگويد اين وضع بايد اصلاح شود و نبايد اجازه داد تعدادي خاص از بازيكن گرفته تا تماشاگر فضاي فوتبال را مخدوش كنند، اما با اين حال راهكاري ارائه نميدهد و مشكل اصلي درست همينجاست. وزير ورزش از كساني ميخواهد اين وضعيت را اصلاح كنند كه در بروز اين ناهنجاري، اين تخلفات، اين مفاسد و اين دعواهاي ريز و درشت مديريتي يا دخالت مستقيم دارند يا از دور دستي بر آتش، يا در خوشبينانهترين حالت فقط تماشاگر هستند پس چگونه ميتوانند و بايد! اين وضع را اصلاح كنند؟
فوتبال ايران در دهه تكرار نشدني 60 نه اين ساختار عريض و طويلي را داشت و نه اين همه مدير مدعي، نه عنوان حرفهاي بودن را يدك ميكشيد و نه ادعاي جهاني بودن را، اما زيبا بود، هيجان داشت و مردم با آن زندگي ميكردند. به جرئت ميتوان گفت راه علاج فوتبال ايران بازگشت به فوتبال دهه 60 است. دهه فوتبال به واسطه فوتبالي بودنش ارزش داشت، دههاي كه فوتباليست به واسطه پا به توپ بودنش ميارزيد. سلطانيفر اگر ميخواهد وضعيت كنوني فوتبال را اصلاح كند، بهتر است نگاهي به عقب داشته باشد و ببيند كه فوتبال زيباي دهه 60 از اواسط دهه 70 و با ورود پولهاي هنگفت به آن آرام، آرام خراب شد، از تب و تاب افتاد و روز به روز زيبايياش را از دست داد تا به جايي رسيد كه امروز خود وزير ورزش به لزوم بازسازي شخصيت و هويت آن اعتراف كند.
قبلاً هم خطاب به فدراسيوننشينان محترم فوتبال نوشتهايم كه دنيايي از موفقيت زير سايه تخلف و فساد سر سوزني ارزش ندارد و حالا حرفهاي وزير ميتواند فصلالخطابي باشد براي آقاياني كه ميگويند فسادي وجود ندارد و هرچه هست تخلف است. و در نهايت بايد خدمت جناب وزير عنوان كرد كه علاج اين فوتبال بيمار، ابتدا نجات از دست همين دعواهاي مديريتي و حواشي بيپايان است كه به آن آگاه شدهايد، والا تا آش همين آش باشد و كاسه همين كاسه حرفهاي شما هم فقط در حد همان جلسه غروب چهارشنبه گذشته باقي ميماند.