به گزارش نما - روزنامه شرق در مصاحبه با مسعودکیمیایی دز بازه سرنوشت فیلم وی در جشنواره فجر پرسیده است.
بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
آقای کیمیایی کمی به فیلم اخیرتان بپردازیم. اختلافنظر شما و تهیهکننده «قاتل اهلی» از زمان فیلمبرداری کموبیش به گوش میرسید؛ اما ظاهرا شما معتقدید فیلم هنوز تمام نشده است و تهیهکننده خلاف نظر شما، فیلم را برای جشنواره فیلم فجر آماده کرده است. چه اتفاقی بین شما افتاد؟
خیلی ساده. یک روز رفتیم سر صحنه و طبق روال قرار بود سکانس باقیمانده را فیلمبرداری کنیم که به ما گفتند تهیهکننده اثاث را تحویل داده است. آن روز قرار بود یک سکانس خیلی مهم را فیلمبرداری کنیم؛ تهیهکننده خودش با آقای دهقان، تدوینگر فیلم که بسیار تدوینگر خوبی است و من بسیار دوستش دارم، صحبت کرده بود و گفته بود فیلم تمام شده است. درصورتیکه از نظر من فیلم تمام نشده است؛ این فیلم من نیست.
البته زمان زیادی هم برای نگارش فیلمنامه گذاشته شد و فیلمبرداری «قاتل اهلی» کمی بیشتر از حد معمول طولانی شد.
من به همه اینها تن دادم. زمان زیادی که برای بازنویسی طی شد و همه موارد. خیلیها به من گفتند فیلمت را بساز، تو مثلا قبل از انقلاب میگفتی من از شمر پول میگیرم برای حسین (ع) فیلم میسازم. اما به نظرم معادلات سینما تغییر کرده و حقیقتش این است که حدس نمیزدم تهیهکننده فیلم چنین کاری انجام دهد. چیزی که مشخص است، این است که از نظر من، «قاتل اهلی» هنوز تمام نشده و پلانهایی باقی مانده است که باید فیلمبرداری شود. فیلم باید تمام شود، این فیلم الان زخمی است... خونآلود است.
ظاهرا «قاتل اهلی» سیاسیترین کار شما است، همینطور است؟
من فیلم خودم را ساختم. نه، سیاسی نیست... حتی من شنیدم خیلیها میگویند این فیلم تند است و به بسیاری از شخصیتهای سیاسی پرداخته است؛ درصورتیکه اینطور نیست.
پرویز پرستویی بعد از مدتها، برای نخستینبار مقابل دوربین شما ایفای نقش کرد، نتیجه این همکاری چطور بود؟
در این سالها آقای پرستویی را از دور میشناختم و در «قاتل اهلی» با هم همکاری کردیم. بسیار آدم نازنین و بازیگر بسیار خوبی است. ایکاش میشد همه من با همه او یکی میشد؛ اما این اتفاق نیفتاد. در آینده اگر جانی باشد، جانِ ساختن، پرویز پرستویی را در دل و ذهنم دارم. بازیگر شریفی است.
در این فیلم گروه پشتصحنه هم تغییراتی نسبت به ساختههای قبلی شما داشت؛ از گروه راضی بودید؟
به نظرم وقتی بر کار مسلط باشید، همان کار را انجام خواهید داد. حالا ممکن است خیلی چیزها تغییر کند اما اساس یک اتفاق به هم نمیریزد. زمانی با نزدیکترین دوستانم کار میکردم و هر بار دوست داشتم این همکاری در فیلمهای مختلف ادامهدار شود، اما الان افراد دیگری هستند که با آنها دوست میشوم و با هم کاری انجام میدهیم. خیلی دوست داشتم فیلم من را نعمت حقیقی میگرفت، اما الان دستیار نعمت میگیرد و فیلمبردار بسیار خوبی است.
در فیلم اخیرتان فکر میکنید تا چه حد از تخیل شما مصادره شده؟
تکههایی در فیلم هست که از نظر من نیاز به اصلاح داشت، اما میگفتند با کامپیوتر درست میشود، مثلا اگر نیاز بود خطی روی پیشانی بازیگر باشد که از نظر من در زمان گریم به بازی بازیگر کمک میکرد و نبود این خطوط بغض را در چهرهاش نشان میدهد، به من میگفتند با کامیپوتر درست میکنیم! این برای من عجیب است. این اتفاقات شما را گیج میکند، مثل این است که میهمانی دارید و آن را نمیشناسید و نمیتوانید بگویید برو بیرون. در گذشته همه ما برای ساخت یک فیلم جمع میشدیم که شعرهای خودمان را بگوییم. الان همه جمع میشوند و حاصلش تکهشعری است که صاحبان دیگری هم دارد.