به گزارش نما به نقل از دیدبان، علی رضایی طی یادداشتی نوشت: برگزاری مراسم پرشور تشییع پیکر آیت الله هاشمی رفسنجانی، درحالی تحلیلگران و رسانه های غربی را در بُهت و حیرت فرو برد که از زمان اعلام خبر درگذشت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، این رسانه ها تلاش داشتند با جداکردن آیت الله هاشمی رفسنجانی از گفتمان انقلاب اسلامی، او را چهره ای فاصله گرفته از مردم و انقلاب نشان دهند؛ اما آیا واقعا چنین بود؟
شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و رسانه های انگلیسی زبان غربی، پس از انتشار خبر درگذشت آیت الله هاشمی با عجله، نسبت به تحلیل کارنامه سیاسی این چهره مبارز انقلابی اقدام کرده و اما خود را بر سر این دو راهی دیدند که آیا باید آیت الله هاشمی را به سبب نقش پررنگی که در تثبیت انقلاب داشت، شماتت کنند یا به مخاطبان خود که بخشی از آنها به دلیل سن و سال پایین، خاطره ای از مبارزات انقلابی این عالم مجاهد نداشتند، القا کنند که او در صف جداشدگان از انقلاب قرار دارد.
اگر آنها می خواستند بر طبل ادعاهای حقوق بشری کوفته و کارنامه دوران مسئولیت آیت الله هاشمی رفسنجانی را نقد کنند، عملا چهره واقعی شان برای مخاطب برملا می شد. چنین بود که سناریوی دوم را پی گرفتند اما این سناریو هم نتوانست چندان ثمربخش باشد، چراکه نه فقط با کارنامه پربار آیت الله هاشمی در دفاع از گفتمان انقلابی گری در تضاد بود، بلکه حتی با مسئولیت مهم ایشان در ساختار نظام جمهوری اسلامی به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز همخوانی نداشت. شاید برای همین بود که آنها سردرگم میان واقعیت های سیاسی موجود در ایران، تنها به پررنگ کردن برخی حواشی پرداختند که البته آن هم حکایت جالبی دارد.
آیت الله هاشمی؛ یک انقلابی تمام عیار
آیت الله هاشمی رفسنجانی بی تردید یکی از چهرههای تأثیر گذار در روند پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می رود. آشنایی او با امام خمینی(ره) به عنوان چهره ای تاریخ ساز از اواخر دهه 1330 آغاز شد و همین، آغازی بر کارنامه خدمات این مبارز انقلابی بود. آیت الله هاشمی پیش از انقلاب، یکی از مخالفان برجسته برنامههای انقلاب سفید محمدرضا پهلوی شناخته میشد. با تبعید امام خمینی(ره)، او در ایران ماند و مخالفتهایش با این برنامهها را افزایش داد. این مخالفتها سرانجام به دستگیری و زندانی شدن او منجر شد. این بازداشت ها ادامه یافت و در مجموع از سال ۱۳۳۷ تا سال ۱۳۵۷ آیت الله هاشمی رفسنجانی هفت بار و در کل، 53 ماه به جرم فعالیت مخفیانه علیه حکومت پهلوی زندانی شد.
بسیاری از چهره های انقلابی در خاطرات خود گفته اند که وی در زندان به شدت از سوی ساواک شکنجه شده و تحت فشار بود. با این وجود فشارهای رژیم استبدادی نتوانست خللی در مبارزات انقلابی او به وجود آورد. چنین بود که او افزون بر سخنرانی، فعالیت فرهنگی و کار تشکیلاتی علیه محمدرضا پهلوی، نقش سازماندهی کننده و هماهنگ کننده میان طیف های مختلف انقلابی را نیز برعهده داشت.
همین ویژگی تشکیلاتی، باعث شد تا او پیش از انقلاب اسلامی، عضو هیأت موسس جامعه روحانیت مبارز شده و پس از انقلاب در بنیانگذاری حزب جمهوری اسلامی نقش مهمی ایفا کند.
پس از پیروزی انقلاب، او به عضویت شورای انقلاب درآمد و افزون بر آن، نقش مهمی در تدوین قانون اساسی و شکل گیری نهادهای انقلابی ایفا کرد. نقش آفرینی در مدیریت دفاع مقدس، ریاست بر مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، عضویت در مجلس خبرگان رهبری، اقامه نمازجمعه در پایتخت و ریاست بر مجمع تشخیص مصلحت نظام تا آخرین روز حیات پربار او، ازجمله مسئولیتهای رسمی او در تاریخ انقلاب اسلامی به حساب آمده و افزون بر اینها، او در مقاطع حساس انقلاب، نقش مهمی در رایزنی های سیاسی و مدیریت تنشها و شکافهای سیاسی ایفا می کرد.
آتش توپخانه نفاق، علیه آیت الله
با این همه کم نبودند آنها که هاشمی را در تمام طول این چهار دهه مورد سرزنش قرار داده و حتی مبادرت به ترور او در سالهای نخست انقلاب کردند. سازمان منافقین، از جمله شناخته شده ترین مخالفان هاشمی رفسنجانی بودند که همواره با روشهای فیزیکی یا جنگ روانی، تلاش داشتند او را از صف نیروهای انقلابی جدا کنند.
علاوه بر منافقین، برخی چهره های تندرو اصلاح طلب نیز در زمره منتقدان سرسخت هاشمی به حساب می آمدند. همان ها که به او لقب «عالیجناب سرخ پوش» دادند و در جریان انتخابات مجلس ششم، چنان عرصه را بر آیت الله هاشمی رفسنجانی تنگ کردند که او مجبور به انصراف از روند انتخابات شد. بعدها محسن هاشمی، فرزند او، تاکید کرد که «اصلاح طلبان علیه پدرم در انتخابات مجلس ششم تقلب کردند».
اصلاح طلبان که هاشمی را تهدیدی برای انحصارطلبی خود در دوره اصلاحات می دانستند، تلاش می کردند تا او را از حضور موثر در انتخابات منصرف کنند. در همین راستا علی شکوری راد سخنگوی وقت حزب مشارکت گفته بود: «حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات از شفافیت فضای انتخابات میکاهد» (روزنامه همشهری- ۲۷ مهر ۱۳۷۸).
اصلاح طلبان که هاشمی را در کنار ناطق نوری، رقیب سرسختی برای خود یافته بودند، می خواستند او را برای همیشه از صحنه سیاست ایران کنار بزنند. در همین راستا علی اکبر محتشمیپور از چهره های سرشناس حامی رئیس دولت اصلاحات گفته بود: «از نظر ما هاشمی با ناطق نوری تفاوتی ندارد. اتخاذ مواضع غیرشفاف در قبال اصلاحات فرقی با مخالفت ندارد» (آریا - ۴/۱۱/۷۸).
جالب است که پس از آنکه اصلاح طلبان با تهمت های فراوانی که نثار آیت الله هاشمی کردند، موفق شدند او را از مجلس ششم کنار بگذارند، به طعنه، وی را نامحبوب لقب داده و در همین زمینه محسن آرمین از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گفته بود: «آقای هاشمی رفسنجانی در امتحانات متعددی وارد شده و نتوانسته نمره قبولی بگیرد. او از شاگردانی است که در تمام امتحانات مردود شده است!»
در دوره اصلاحات، توپخانه اصلاح طلبان به طور دائم علیه آیت الله هاشمی مشغول فعالیت بود. مثلا عباس عبدی از چهره های اصلی منتقد هاشمی در دهه 1370 گفته بود: «هاشمی رفسنجانی بنیانهای اخلاقی را در جبهه دوم خرداد بهم میریزد. هاشمی بشدت به قدرت و صندلی چسبیده... او باید پاسخگوی فسادهای شدید دوره اش باشد.» اما یکی از تندترین انتقادات به آیت الله هاشمی رفسنجانی از سوی اکبر گنجی ارائه می شد. روزنامه نگاری تندرو که چهره های شاخص اصلاح طلب با آب و تاب فراوان مطالب سرشار از افترای او را در روزنامه های خود چاپ می کردند و حتی در دوره اصلاحات کتابش علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز به چاپ رسید. او آیت الله هاشمی را به صراحت عامل رانت خواری و ثروت اندوزی و حتی عامل قتل های زنجیره ای می دانست. این، در ادامه همان خطی بود که روزنامه صبح امروز، متعلق به سعید حجاریان نیز آن را پیگیری می کرد و مدعی می شد: در دوره هاشمی هر 40 روز یک قتل مشکوک سیاسی داشته ایم...
منافقان جدید، به دنبال مانور خیابانی
نتیجه همه این تخریب ها این شد که آیت الله هاشمی نه فقط در جریان انتخابات مجلس ششم نتوانست راهی بهارستان شود، بلکه در انتخابات ریاست جمهوری 84 نیز بازی را به رقبای انتخاباتی واگذار کرد.
به دنبال شکست اصلاح طلبان در دو انتخابات 84 و 88، آنها تلاش کردند با تغییر ماهیت، خود را به هاشمی نزدیک کرده و مدعی حمایت از کسی شوند که او را عالیجناب سرخ پوش معرفی کرده بودند. نزدیکی مصلحتی اصلاح طلبان به آیت الله هاشمی البته فقط با هدف بازگشت به عرصه قدرت بود و هرگاه آنها موفق به فتح کرسی های انتخاباتی می شدند، به صف منتقدان آیت الله هاشمی می پیوستند.
بارزترین نماد نزدیکی موقتی تندروها به آیت الله هاشمی رفسنجانی، ماجرای انتخابات 88 بود. ماجرایی که در آن، کسانی که تا پیش از آن علیه آیت الله هاشمی مواضعی صریح و تند گرفته بودند، ناگهان خود را حامی وی معرفی کرده و تلاش کردند با ایجاد دوقطبی فراانتخاباتی، کشور را به تشنج و درگیری داخلی بکشانند. اتفاقی که البته با هشیاری آیت الله هاشمی رخ نداد و ایشان بارها بر ارادت و عشق خود نسبت به مقام معظم رهبری و جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد.
اما همین تندروها که از سالهای اول پیروزی انقلاب تا کنون، از هر فرصتی برای تنش آفرینی استفاده کرده و برایشان فرقی میان افراد انقلابی و غیرانقلابی نیست، ناگهان پس از درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی، تهمت هایی که به ایشان زده بودند را فراموش کرده و سعی کردند ایشان را چهره ای نزدیک به خود نشان دهند. این جعل واقعیت در جریان مراسم تشییع پیکر ایشان به خوبی رسوا شد، چراکه اندک تندروهای مدعی حمایت از آیت الله هاشمی نتوانستند در برابر سیل عظیم حامیان انقلابی آیت الله، نقشه های تفرقه افکنانه خود را پیدا کرده و کسی را که همه عمر خود را وقف انقلاب اسلامی کرده بود، چهره ای فاصله گرفته از مردم و انقلاب نشان دهند.
جالب آنکه این تفرقه افکنان در ماه های اخیر، همزمان با پخش سریال «معمای شاه» مدام در بوق و کرنا علیه این سریال و در دفاع از دو شاه پهلوی، فریاد زدند و نوشتند که آری؛ واقعیت شاه چنین نبوده است! و جالب تر اینکه بعد از درگذشت آیت الله هاشمی، برای وی نیز گریستند؛ بدون آنکه متوجه تناقض درونی و روحی – روانی خود باشند که چطور ممکن است هم دوستدار آیت الله هاشمی باشیم و هم دوستدار شاه که آیت الله هاشمی در آن رژیم و در ساواک پهلوی، زندانی شد و شکنجه ها دید و رنج ها کشید. این جماعت از یک سو در حمایت از حکومت پادشاهی و رژیم شاهنشاهی ظاهر می شوند؛ یعنی همان پادشاهی و شاهنشاهی که در حذف مردان نیک روزگار خبره بود و فی المثل در زمان ناصرالدین شاه، امیرکبیر را به دیار باقی فرستاد. و از سوی دیگر، بزرگمردی امیرکبیر را تایید می کنند و برای نشان دادن بزرگی آیت الله هاشمی، وی را امیرکبیر زمان می دانند.
«تفرقه افکنان» و یا بهتر بگوییم «فرصت طلبان» روزی پارچه سبز به دست گرفته و خود را حامی یک کاندیدا معرفی می کنند و روزی دیگر لباس عزای یک بزرگمرد انقلابی دیگر به تن کرده و سعی می کنند از این طریق در جامعه شکاف سیاسی ایجاد کنند.
اکنون نباید از این تهدید غافل شد که این عده پس از دیدن موج عظیم مردمی که بر انقلابی بودن آیت الله هاشمی رفسنجانی شهادت دادند، سرخورده شده و بی تردید در آستانه انتخابات 96 به دنبال فرصت های تازه ای برای نفوذ و دوقطبی سازی می گردند؛ فرصت هایی که باید همه چهره های حاضر در زیر چتر انقلاب اسلامی مراقب باشند آن را به دست این خناسان و منافقان جدید، ندهند.