وضعیت سیاست در زیست بوم جهانی، تحولات منطقهای و حتی داخلی نشانههایی از تهدیدها و فرصتهای توامان را در بطن و متن خود دارد. آنچه در این میان مهم است، مدیریت صحنه تغییر و تحولات به نفع نگاه و گفتمان خود است. این روزها لفاظیهای رئیسجمهور تازهکار آمریکا در زمینه اسلامهراسی و ایرانهراسی به نقل محافل تبدیل شده است و فضایی از نگرانی نسبت به آینده روندهای سیاست آمریکا ملاحظه میشود.
طی این مدت، از رفتارها و گفتارهای وی تحلیلهای مختلفی صورت گرفته است و به مجموعهای از رفتارهای نارسیسیسمی (خودشیفتگی مفرط) تا رفتار کاسبکارانه اقتصادی در عرصه سیاسی برای کسب درآمدی بزرگ و باز کردن انبار تسلیحات آمریکا برای فروش به کشورهای نیازمند به پدرخوانده در منطقه مهم غرب آسیا اشاره شده است. چه بسا این تحلیلها کمکی برای شناخت بهتر وی و ما فیالضمیر دولت ترامپ باشد؛ اما آنچه اهمیت دارد، این است که آیا جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار با چنین هیبت و ژست پوشالی روبهرو میشود؟ آیا سیاست دولتهای مختلف آمریکا از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در ۳۸ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جز خصومت و دشمنی راه دیگری هم طی کرده است و مردم ما اولین بار است که با چنین رفتاری روبهرو میشوند؟ یادآوری دوران بوش و حاکمیت نئوکانها در کاخ سیاه که رسانهها در بزرگنمایی دهشتناکیاش افراط میکردند و در داخل، دولت وقت میخواست با مذاکره و گشودن راه گفتوگو، خرد را در مقابل دیوانگی قرار دهد، نشان میدهد با روی واقعی سیاست در آمریکا بیگانه نیستیم و در همه آنها این تجربه گرانسنگ حاصل شده است که نباید در مقابل وحشیگریها و خشونتها هراسی داشت و با اکسیر وحدت و اتحاد داخلی و مقاومت، باید بر آمادگیهایمان در حوزههای سیاست، دفاع، اقتصاد و فرهنگ و سایر ساحتهای داخلی و منطقهای و موقعیتهای جهانی خود بیفزاییم و هوشمندانه از فرصتها استفاده کنیم. میدان لفاظی فراخ است، اما عرصه عمل باریک و تنگ. آمریکا این شیر بییال و اشکم در ورای طوفاننماییها به دنبال رهایی از عرصههای عملیاتی گرفتار شده در منطقه، اقتصاد به هم ریخته داخلی، بدهی تصاعد یابنده، نگرانی از حوزه شرق، گسست نسلی و طبقاتی و... است.
منبع: بصیرت