به گزارش نما، این جملات یا عباراتی مشابه آن را قطعاً بارها و بارها شنیدهایم: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، مجبور است آن را تکرار کند. » «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، به قهقرا میرود. » این عبارات بیانگر آن است که ممکن است انسانها در سیر حوادث و رویدادها و بهدلیل سختیهایی که امروزه از جنبههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متحمل میشوند، سختیها و مشقتهایی که دیروز با آن دستوپنجه نرم میکردند و بهمراتب بدتر از وضعیت امروز بود را به فراموشی بسپارند و خواهان بازگشت به گذشته شوند.
بنابراین در صورت وجود برخی شرایط عینی که دربردارنده طیفی از دشواریها و مشقتهاست، دشمنان یک ملت تلاش میکنند تا باورهای ذهنی لازم برای القای آنچه در بالا بیان شد را فراهم آورند و بدینترتیب پشتوانههای مخالفت و اعتراض را در جامعه ظاهر کنند و گسترش دهند. امری که امروزه دربارهی ایران، توسط برخی رسانههای بیگانه، بهشدت مورد تأکید و پیگیری قرار میگیرد.
برای روشنتر شدن آنچه گفته شد، میتوان وضعیت کنونی جامعهی ایران را تبیین کرد. همانطور که میدانیم، شرایط اقتصادی امروز جامعهی ایران حاکی از وضعیت مناسبی نیست و کشور در شرایط رکود اقتصادی به سر میبرد. با وجود این شرایط عینی، دشمنان جمهوری اسلامی تلاش میکنند تا با بروز احساسات کاذب نوستالژیک، این باور را در جامعهی ایران بپرورانند که مردم قدرنشناس، با شورش علیه یک وضعیت نسبتاً خوب، خود را به دست کسانی سپردهاند که هرگز نمیتوانند شرایط مناسب و ایدئالی را برای زندگی مردم فراهم سازند. این باور در حال حاضر بهطور گسترده توسط رسانههای بیگانه و بهطور خاص رسانههای فارسیزبان القا میشود. فرایند ساخت این باور از یک مکانیسم خطی سود میجوید که با یکدیگر آن را مرور میکنیم.
۱. در عمدهی رسانههای فارسیزبان غربی، شاه بهعنوان فردی نوساز تبلور مییابد که در حال مدرن کردن جامعهی ایران بوده است. فردی دلسوز که همچون پدرش همهی هموغم خود را صرف تجدد ایران کرده بود. البته در این رسانهها گفته نمیشود که جنس این تجدد، «آمرانه» بوده و در آن فقط به جنبههای فنی و اقتصادی نوسازی توجه میشده است. آنهم تجددی که بدون مشارکت مردم دنبال میشد. بنابراین شاه پدری دلسوز نمایانده میشود که همهی هموغمش فردای ایران بوده است.
۲. شورشها علیه حکومت پهلوی، اعتراضاتی ضدمدرن لقب میگیرد. به عبارتی دیگر، چنان نشان داده میشود که جریانی ضدمدرن به رهبری روحانیون و گروههای سنتی دیگر بهدنبال آن بودند تا شاه را براندازند. دلیل این امر نیز آن بود که شاه برای احیای منافع همهی مردم، منافع آنها را نشانه گرفته بود. بنابراین و براساس این تحلیل، دلیل اعتراضات مردم، فساد بسیار گستردهی طبقهی حاکم یا استبداد لجامگسیختهی شاه نبود و یا اگر بود، درجهی چندم اهمیت را دارا بود. بدینترتیب همچنانکه شاه فردی نوساز لقب میگیرد، انقلابیون مذهبی جریانی ضدمدرن و دگم و عقبمانده توصیف میشوند.
۳. با تحقیر و تحریف انقلابیون، بهطبع خود انقلاب نیز زیر سؤال میرود. رسانههای فارسیزبان با تحریف تاریخ معاصر، آنچنان وانمود میکنند که انقلاب اسلامی محصول اعتراضات سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ است و این نکته به فراموشی سپرده میشود که فرایند انقلاب اسلامی از اوایل دههی ۱۳۴۰ آغاز شده است. همچنین این تصویر القا میشود که باقی مردم نقش سیاهیلشکر انقلاب را داشتند. گروهی فریبخورده که قدر نوسازی شاه را نمیدانند و در اثر نوسازی این دوره، از فقر و بدبختی رها شدهاند و حال در مقابل شاه عصیان میکنند. درحالیکه انقلاب اسلامی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ ناشی از تجمیعی از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم بود که حتی فرصت بیان و آشکار شدن آنها نیز داده نشده بود، چه رسد به اینکه حکومت دغدغهی رفع این مشکلات و حل آنها را داشته باشد. به عبارتی دیگر، روحانیون و جریان نخبه در نقش سخنگویان مردم ایفای نقش میکردند.
۴. با تحریف انقلاب اسلامی، همهی برساختههای حاصل از آن نیز زیر سؤال میرود. شبکههای فارسیزبان خارجنشین انقلاب اسلامی را انقلابی ضدمدرن جلوه میدهند و بدینترتیب نظام سیاسی حاصل از آن را نیز نظامی ضدمدرن معرفی میکنند. نظامی که حاملان و رهبران آن نهتنها با دنیای مدرن بیگانهاند و درکی از آن ندارند، بلکه از آن فراری نیز هستند. آنها با چشمپوشی در مقابل حجم بسیار بالای دستاوردهایی که در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی در دوران پس از انقلاب اسلامی مهیا شده است، تلاش میکنند تا یک غیریتسازی را در ذهن بیگانه رقم بزنند. عصر پهلوی، دوران پر از شکوه و جلال بود که ایران را به دروازههای تمدن نزدیک کرده بود و در مقابل آن، دورانی کنونی قرار دارد که تلاش میشود سیاه و تاریک ترسیم گردد.
همانطور که گفته شد، این فضای روانی القاشده، آن زمان اثربخشتر میشود که تهیهکنندگان برنامههای مستند در زمینهی پهلوی، آن را در دورهی رکود اقتصادی کنونی روایت کنند. تمام آنچه گفته شد، برای القای این سؤال در ذهن بینندگان و بهخصوص نسل جوان است که چرا در ایران انقلاب شد؟ آیا نسل گذشته در نازونعمت انقلاب کرد؟ اگر تاریخ پهلوی را به فراموشی سپرده باشیم، این سؤالها نمیتواند جوابهای درخور و مناسبی دریافت کند. بنابراین حقیقت در پردهای از سوءتفاهمها و القائات باطل پنهان میشود. از همینروست که رهبر انقلاب اسلامی مؤکداً نخبگان را نسبتبه تلاشهای صورتگرفته در زمینهی تحریف انقلاب اسلامی هشدار میدهند:
«آنها میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشی سپرده بشود. پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسی که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیای کتاب و مطبوعات و مقاله، میبیند که دشمنان چهکار دارند میکنند. امروز اینها سعی میکنند چهرهی خاندان خبیث و منحوس پهلوی را (رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهای متمادی به عقب انداختند و ملت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند) بزک کنند، آرایش کنند، امروز سعی میشود [توسط] همان جبههی مقابل نظام اسلامی. پشتیبانها همان کسانی هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمی که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفاداری این مردم به انقلاب بهشدت مخالفاند. تاکنون موفق نشدند، امید بسته بودند، بلکه بتوانند نسل دوم و سوم انقلاب را رویگردان کنند. نتوانستند. »۱
مشکل آن زمانی دوچندان میشود که برخی از طیفهای نخبگانی در داخل کشور دانسته یا ندانسته خط ذکرشده را دنبال میکنند و به یاری دشمنان انقلاب اسلامی میروند. اگر نیروهای انقلابی و جریان حافظ انقلاب نتوانند در یک تقابل فکری روبهروی این اندیشهی باطل بایستند، این طرز فکر دربارهی حکومت پهلوی و انقلاب اسلامی تبدیل به یک پارادایم میشود و بدینترتیب باطل جای حق را میگیرد. از همینروست که بازخوانی رویدادها و اندیشههایی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت، از اهمیت بسزایی برخوردار است. *
پینوشتها:
۱. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دیدار با مردم قم:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۲۸۵۹۸
نویسنده:
محمد سلیمان دارابی
منبع: پایگاه برهان