به گزارش نما, روزنامه شهروند در گفتگویی با عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی به برخی مسائل تهران پرداخته است که بخشیهایی از ان را می خوانید.
سیاستهای خانهسازی تنها در اختیار دولت نیست، تراکمفروشی شهرداری تهران هم یکی از مسائلی است که اخیرا رئیسجمهوری هم به آن اشاره کرده است.
برای اینکه ببینیم شهرداری تهران در امر خانهسازی چه مسائلی را به وجود آورده است، به آمار مراجعه میکنیم. آمار سال ٩٥ میگوید در همین تهران ٤٩٠هزار واحد مسکن خالی وجود دارد اگر حداقل ١٠٠هزار دلار برای هر خانه قیمت بگذاریم یعنی ٥٠میلیارد دلار پول ملت را در تهران تلف کردهاند. خانههایی که در مناطق ٢٢ و ٤ و ٥ و ١٧ درست کردهاند، باعث شده ٣,٩میلیون واحد مسکونی در تهران ساخته شود که ظرفیت سکونتپذیری این واحدها بیش از ١٣میلیون نفر جمعیت است الان جمعیت تهران ٨.٧میلیون نفر است. این خانهسازی عظیم صورتگرفته اما همین حالا در تهران تعداد زیادی از مردم یا اجارهنشین هستند یا در بدمسکنی مطلق زندگی میکنند. در عین حال حضرات ادعای عدالت دارند. کدام عدالت؟
شهرداری تهران از ٨٦ تا ٩٢ برای منطقه یک تهران صد و یکهزار پروانه ساخت صادر کرده است؛ یعنی حدودا ٣٠٠هزار نفر را فقط به جمعیت منطقه یک تهران اضافه کردهاند این عدد به معنای تخریب گسترده باغات و فضای سبز تهران هم هست. در شهر فروشی کارهای عجیب و غریبی انجام دادهاند. به نظر شما با این شرایط افزایش خانه سازی در تهران امکان پذیر است؟ یعنی میتوان از ١٣میلیون نفر به ١٥میلیون نفر ظرفیت تهران را افزایش داد؟ تازه همه اینها در شرایطی است که همین الان میبینیم با ٨,٧میلیون نفر چه مشکلاتی برای این شهر بوجود آمده است. اینهایی که الان ادعای عدالت گستری و مدیریت میکنند تمام ظرفیتهای زیستی نسل فعلی و نسلهای بعدی را به حراج گذاشتهاند.
همزمان با ورود شهردار تهران به رقابتهای انتخاباتی یکی از انتقاداتی که علیه او مطرح میشود موضوع شهرفروشی است. این شهرفروشی در تهران به چه صورتهایی انجام شد؟
کاری که در شهر انجام میدهند تهاتر ظرفیتهای زیستی شهر با گروههای سازنده قدرتمند بر سر اجرای پروژههایی است که معلوم نیست چقدر نیاز واقعی شهر بوده. پل صدر نمونه بارز شهرفروشی در تهران است، بیش از یکمیلیارد دلار هزینه احداث این پل بوده نه ترافیک محلی را حل کرد و نه کمک کرد ترافیک عبوری شهر سبکتر بشود. تمام حقوق همسایهها را از بین برده بعضی جاها پل از فاصله ٣ متری پنجره مردم عبور میکند. در عین حال فکر میکنید هزینه ساخت از کجا تأمین منابع شده؟ یک بخشی از ظرفیتهای آینده شهر را که در مالکیت شهرداری بوده به گروههای سازنده واگذار کرده اند. من نمیدانم این افراد چگونه از نظر ذهنی حداقل خود را آماده کردهاند که سوگند یاد کنند که از حقوق مردم دفاع کنند؟
در اکباتان ١٩,٥ هکتار فضای سبز مشاع ساکنان اکباتان را گرفتهاند و مگامال ایجاد کردهاند. حالا من نمیخواهم به ابعاد حقوقی آن ورود پیدا کنم، ولی زمانی نمایندگان ساکنان به جلسه شورایعالی شهرسازی و معماری آمدند و معترض بودند که چرا شهرداری در فضای سبز مشاع ملک ما به یک نفر اجازه دادهاست که مگامال احداث کند؟ این بحثها را در مشهد هم داریم. بیش از ٢٦٥ هکتار فضای سبز و کاربری عمومی را تغییر کاربری انتفاعی دادهاند و برای بیش از ٢٨ برج بلند پیرامون حرم امام رضا(ع) خارج از ضابطه پروانه صادر کردهاند. این فقط مواردی است که در شورایعالی طرح شده و گرنه تعداد آن بیش از این است. جناب شهردار مشهد در جلسه شورا حضور پیدا کرد و بجای توضیح فقط گستاخی کرد. که مراتب به وزارت کشور منعکس شد. هرچند نماینده وزیر کشور عضو جلسه است و خود ناظر بر رفتار خارج از عرف اداری ایشان بود.
بهعنوان وزیر راه و شهرسازی بیش از دیگر وزرا در مورد شهرهای مغشوش و اغتشاش در شهرسازی و معماری سخن گفتهاید. فکر میکنید چه شد که به این وضع فعلی در شهرسازی و مدیریت شهری رسیدیم؟
ارزیابی من این است که دو رخداد تاریخی در ایران شهرهای ما را دچار اغتشاش کلی کرد. اول ورود مدرنیته بود که پس از انقلاب مشروطیت وارد شهرهای ایران شد و همه آنچه را که داشتیم مورد تردید قرار داد. البته باید توجه داشت نوع مدرنیتهای که وارد ایران شد متاثر از چپگرایی و ادبیات بلشویکی بود که بیشتر مایه انسانی و شهربندی تمدن ایرانشهری را مورد تاخت و تاز قرار داد. یک حمله بسیار گسترده به داشتههای فرهنگی ما صورت گرفت که از اتفاق همراه شد با درآمدهای نفت. همزمانی این دو عامل یعنی مدرنیته چپزده تکساحتی با پول نفت باعث شد فنسالاری و کالبدگرایی افراطی در صدر مسائل قرار گیرد. ردپای این دو پدیده را در تحولات شهری از دهه ٢٠ به بعد به شکل بسیار افراطی میتوان در تمام شهرها مشاهده کرد. حتی در رژیم گذشته هم میبینیم شاه هم وقتی میخواهد از خودش دفاع کند بیشتر با همین منطق طراحی شده توسط حزب توده از خودش دفاع میکند. منطق شاه نوعی سرمایهداری دولتی بود که با مبنای چپگرایانه حزب توده همخوانی بیشتری داشت. در نتیجه تمام آمارهایی که ارایه شد، آمارهای طرحهای عمرانی و آمدن تکنولوژیهای جدید به ایران است؛ مثلا جنبههای معنایی زندگی به تعداد سالنها و صندلیهای سینما یا تعداد تختهای بیمارستان تقلیل پیدا کرد. بعدها هم این سیطره و هیمنه چپ در جریان انقلاب مشهود است. همین حالا هم جناحهایی که داعیه راستگرایی دارند رفتارشان متاثر از نوعی ادبیات چپگرایانه افراطی است. پرداخت یارانه، مسکن مهر و غیره هم در همین گفتمان تشریح میشود. هنوز همه چیز با تعداد پروژه توجیه میشود. با یک بحث معنایی مقدماتی سریعا به سراغ همان مباحث پروژهای و کالبدی بازمیگردند. خُب، نتیجه چنین دیدگاهی همین شهرهای غیرقابل سکونتی است که مشاهده میکنیم. درحال حاضر میبینیم که تهران به تنهایی ١٠درصد و با حومه تا ٢٠درصد از جمعیت ایران و اگر نسبت به جمعیت ٥٠ میلیونی شهری در نظر بگیریم تقریبا ٣٠درصد جمعیت شهری را در خود جای داده است.
البته این سیر فزاینده شهرنشینی تنها مختص تهران نیست. فکر میکنم کلانشهرهای دیگر هم تقریبا چنین وضعیتی دارند.
بله، مثلا در مشهد ٣میلیون جمعیت در مقابل نیشابور با ٣٠٠هزار نفر جمعیت داریم. در خود شهرها هم نه مفهوم تعلق باقی مانده و نه شبکههای اجتماعی شهری وجود دارد. آنچه میبینیم تودههای کالبدی است. همین تهران بیشتر شبیه یک جنگل ساختمانی است که از هر طرف گسترش پیدا کرده است. باید توجه داشته باشیم که ساختارهای منطقهای و هویت اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است. در حوزه مسائل سیاسی میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که نمایندگان مجلس از چه محلاتی هستند؟ بسیاری از محلههای تهران در ساختار اجتماعی هیچ نمایندهای ندارند و بسیاری از طبقات از لحاظ اجتماعی عملا فروپاشیدهاند و به نظر من فاجعه بزرگ برای هویت شهری ما همین است.