رضوانه باهری- مرور انتخابات و وقایع سیاسی که در طی این جریان و با تابعیت از تصمیمگیری مردم صورت میگیرد، بیانگر این حقیقت است که وقایع فرهنگی گاهی بهشدت از حوادث و رویدادهای سیاسی متأثر میشوند.
انتخابات ریاست جمهوری 96 که صحنه رقابت و به بیان بهتر مجادله سیاسی جناحهای گوناگونی که به تعبیر اهالی علم سیاست اعم از میانهرو تندرو و معتدل شده هم از این قاعده مستثنی نیست و اصولاً با یک دید کلی میتوان گفت انتخابات یا رفراندوم در سالهای اخیر به دلیل نقشآفرینی مستقیم و غیرمستقیم زنان در فرایند رأی آوری کاندیداها، صحنه کشمکش منازعات فرهنگی زنانه شده است.
مرور اتفاقاتی نظیر تشکیل کمپین نه به مجلس مردانه، تغییر چهره مردانه مجلس و یا تشکیل نهضت ثبتنام زنان که از سوی گروه و طیفی خاص در انتخابات مجلس شورای اسلامی گذشته دنبال میشد این فرایند را بهخوبی نشان میدهد، البته این نگاه به حوزه زن در دهههای 70 با مطالبه بدلی نظیر حق دوچرخهسواری بانوان و مانند آن شدت یافت.
این تأکیدات سیاسی که رنگ و بوی سوءاستفاده از ظرفیت رأی نیمی از هرم جمعیتی تأثیرگذار بر روند انتخاب شدن را دارد در دوازدهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری نیز بهنوعی دیگر کلید خورد.
در این انتخابات با واژه گنگ و مبهم رجل سیاسی و بازی با این عبارت حاشیههای زنانه انتخابات شکل گرفت.
این بازی ابتدا با رسانههای دولتی و یا رسانههایی که گرایش به طیف فکری اعتدال-اصلاحات در قالب نگاه محدودکننده جنسیتی آغاز شد و شهین دخت مولا وردی معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری زنانهترین معاونت دولت را پرچمدار این حرکت کرد، عدم ارائه تفسیری شفاف از این واژه از سوی شورای محترم نگهبان علیرغم ابلاغ سیاستهای انتخاباتی از سوی رهبر فرزانه انقلاب نیز بستر را برای این مهم آماده ساخت.
برداشتهای شخصی و تعبیرات مقرضانه سیاسی ممکن است اتفاقی شبیه آنچه انتخابات مجلس را به سمتوسوی انتخابات احساسی برد را با خود در پی داشته باشد و یا حتی بر بستر موجهای اینچنینی و با هدایت از نقطهای خارج از مرزها در بزنگاه یک آشوب و بلوای هشتادوهشت از ظرفیتی که احساسشان بهواسطه تزریق حس سرخوردگی سیاسی تحریکشده است استفاده کنند و البته مطابق یک تجربه همیشگی با ایجاد مطالبه دسته چندم آنها را به میدان بکشانند این موضوع در سالهای گذشته و در جریانات تند سیاسی بهخوبی خود را نشان داده است.
گذشته از اینکه انتخابات 96، برای جریانات سیاسی یک رویداد کاملاً مبهم است و نمیتوان تا روز بعد از اعلام نتایج رسمی نسبت به پیروز اصلی انتخابات گمانهزنی کرد اما ایجاد این نیازهای کاذب در حوزه زنان و عدم پاسخگویی نسبت به عملکردی که شفافیتش میتواند حقایقی را روشن کند همچنان ادامه دارد؛ بهطور مثال در هفتههای گذشته با بالا گرفتن تب فوتبال داخلی در بین هواداران تیمهای ورزشی مطرح کشور معاونت زنان در شبکههای اجتماعی مجدداً موضوع حضور زنان در ورزشگاه را مطرح کرد و عنوان نمود این قضیه از دستور کار دولت خارج نشده است، اینکه این موضوع تا چه اندازه خواست زنان ایرانی است را میتوان تنها از طریق یک پرسشنامه آماری به دست آورد اما ماجرای عدم پاسخ به مطالبات اصلی زنان به همینجا ختم نمیشود؛ مولا وردی در کانال تلگرامی خود که پل ارتباطی یکسویهای با مخاطبان بهحساب میآید درزمینهٔ فعالیتهای معاونت مطبوعش از سال 92 تاکنون گزارشی ارائه داد، گزارشی که در آن از طرحهای حمایتی تحصیلی بیش از هر چیز نامبرده شده است و در بخشی از آن از برنامههای فرهنگی، آموزشی و توسعه سوادآموزی دوهزارنفر از زنان و دختران عشایری و روستایی در برنامه کاری دولت یازدهم یادشده است، برنامهای که زوایای آن و مفاد آموزشیاش مشخص نیست؟ و سؤالی که مطرح میشود این است که آیا این مفاد آموزشی بر اساس قواعد نامعلومی از سوی سازمان ملل متحد به زنان عشایر و محروم تزریق میشود و یا بر اساس الگوهای ایرانی اسلامی این مقوله در دستور کار قرارگرفته است؟
نکته دیگر اینکه ضریب سلامت زنان تا چه اندازه توسط دولت مطرح نظر واقعشده است؟ آیا این سلامت شامل بهداشت باروری برای توسعه نسل و اموری ازایندست نیز میشود و در پایان باید گفت مطالبه امروز زنان از معاونتی که بودجهای گزاف را به خود اختصاص داده شفافسازی مواردی است که اکنون بهعنوان گزارش کار و کارنامه پایانترم دولت یازدهم ارائه میشود.