آدرس‌های اشتباه ریاض

با روی كار آمدن ملك سلمان بن‌عبدالعزیز و قدرت گرفتن فرزند او، رژیم سعودی اعلام كرد كه دوران سیاست انفعالی عربی به پایان رسیده است.

به گزارش نما ، سعد الله زارعی در یادداشت روزنامه کیهان نوشت:

حمله شدید رژیم سعودی و بعضی دیگر از دولت‌های عربی به قطر پس از آن صورت گرفت که امیر قطر در یک اظهارنظر واقع‌ بینانه که کمی پس از پایان اجلاس اول و دوم خردادماه جاری در ریاض صورت گرفت، گفت: «ایران قدرتی اسلامی و منطقه‌ای است که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت و عاقلانه نیست در برابر آن ایستاد.

وی همچنین در این اظهارات برخلاف تلاش رژیم سعودی که تلاش دارد حزب‌الله را سازمانی تروریستی لقب دهد، این حزب را «یک جنبش مقاومت» و مشروع خواند. هم اینک و پس از غلیان خشم سعودی‌ها و هم‌پیمانان آن این سؤال وجود دارد که نتایج و چشم‌انداز این تنش چه می‌شود. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:


۱- رژیم سعودی از ابتدا سیاست «یکپارچه‌سازی» شبه‌جزیره و سیطره مطلق بر آن را دنبال کرده است اما در عمل شبه جزیره به هفت کشور بزرگ و کوچک تبدیل شده است.

رژیم سعودی در فاصله تشکیل در سال ۱۳۱۰ ش تاکنون بطور مکرر درصدد برآمده تا کشورهای پیرامونی خود در شبه جزیره را به خود منضم کند اما هر بار این تلاش‌ها به دلیل وجود فاصله بسیار میان میل و توانایی به جایی نرسیده است.

با پیروزی انقلاب اسلامی رژیم سعودی تلاش کرد تا انقلاب ایران را یک خطر بنیادین برای استقلال و تمامیت ارضی کشورهای عربی معرفی کرده و از این طریق لزوم حضور در مجموعه‌ای تحت سیطره سعودی را گوشزد کند.

براین اساس شورای همکاری خلیج فارس حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته است اما در عمل و در طول این دوران ریاض نتوانسته است به‌رغم تلاش زیاد سازوکاری را در چارچوب این شورا پدید آورد.


با روی کار آمدن ملک سلمان بن‌عبدالعزیز و قدرت گرفتن فرزند او، رژیم سعودی اعلام کرد که دوران سیاست انفعالی عربی به پایان رسیده است.

چیزی نگذشت که عربستان به یمن حمله کرد و درصدد برآمد مخالفان سیطره سعودی بر یمن را کنار بزند بر این اساس و به این بهانه و با تمسک جستن به موضوع حساس امنیت مکه و مدینه درصدد برآمد ائتلافی از کشورهای اسلامی و عربی پدید آورد و از آن برای مشروعیت‌بخشی به «سیاست سیطره ریاض بر منطقه» استفاده کند.

اما این موضوع هم در عمل به جایی نرسید نه خدشه جدی به موقعیت مخالفان سعودی در یمن وارد شد و نه آن ائتلاف شکل واقعی به خود گرفت. رژیم سعودی در عین‌حال یک گام به عقب برداشت و اعلام کرد برای حفاظت از کشورهای عربی، «سازمان مشترک رزم» شبیه ناتو که می‌تواند ناتوی عربی نامیده شود پدید می‌آورد.

رژیم سعودی اعلام کرد که این سازمان ترکیبی از نیروهای نظامی کشورهای غربی و عربی خواهد بود و در گام اول حدود ۳۴ هزار نفر را دربر می‌گیرد.


۲- رژیم سعودی با روی کارآمدن دونالد ترامپ، احساس دوگانه‌ای پیدا کرد از یک سو خصلت تندروانه ترامپ را زمینه‌ساز دخالت بیشتر نظامی آن در منطقه می‌دانست و از آن استقبال کرد و از سوی دیگر سیاست «بازگشت به خانه» که ترامپ در ضمن شعارهای انتخاباتی خود مطرح کرده بود را یک زنگ خطر مهم به حساب آورد.

محمد بن سلمان با استفاده از ظرفیت کارشناسی رژیم صهیونیستی درصدد برآمد پلی میان خصلت تندروانه ترامپ و سیاست بازگشت به آمریکای او پدید آورد بر این اساس محمد بن سلمان و عادل الجبیر وزرای دفاع و خارجه سعودی ترامپ را متقاعد کردند که اولین سفر خارجی خود را در ریاض تعیین کنند.

سفر ترامپ به ریاض در روزهای اول و دوم خرداد ماه جاری برگزار شد و رژیم سعودی بیش از ۵۰ کشور اسلامی را به ریاض فرا خواند تا نمایشی از اقتدار و موقعیت خود در منطقه و میان کشورهای اسلامی را به ترامپ نشان دهد و او را به این نتیجه برساند که با کشوری مقتدر و بسیار پولدار مواجه است و می‌تواند روی موقعیت اجرای سیاست مشترک با این رژیم حساب باز کند.

بر این اساس عربستان علاوه بر آنکه قول کمک‌های بلاعوض به کشورهای اسلامی شرکت کننده در اجلاس ریاض داده بود، سفره‌ای از قراردادهای چرب و گرم روی رئیس‌جمهور جدید و بی‌تجربه آمریکا گشود. قراردادهای نظامی و غیرنظامی که حجم آن را تا ۴۰۰ میلیارد دلار ذکر کرده‌اند.


رژیم سعودی گمان می‌کرد با این شوی اقتداری که به راه انداخته است کار تمام است ولی هنوز دو روز از پایان اجلاس نگذشته بود که صداهایی از اطراف بلند شد. صدایی از قطر، صدایی از عمان، صدایی از کویت، صدایی از پاکستان، صدایی از ترکیه و... چنین صداهایی در واقع پوچ بودن تصوراتی که محمد بن سلمان در مورد قدرت کشورش داشت را برملا نمود.

عربستان در این اجلاس مدعی شده بود که شکل‌گیری هم‌پیمان عربی اسلامی حول محور ریاض می‌تواند ریشه‌های نفوذ دلهره‌آور ایران در منطقه را بسوزاند و برای همیشه به نفوذ ایران در منطقه خاتمه دهد اما هم اینک به ناچار با یک کشور کوچک عربی درگیر شده و صحنه منطقه عربی را به موافق و مخالف رژیم سعودی تبدیل کرده است.


۳- رفتار دو دولت عربی یعنی اردن و کویت که در طول دوران استقلال، نزدیکترین رابطه را با دولت عربستان داشته‌اند وضع سعودی را پیچیده‌تر کرده است.


هم‌اینک عبدالله ثانی و صباح‌الاحمد مشغول رایزنی برای خواباندن دعوا بین سعودی و قطر هستند و حال اینکه این دو علی‌الاصول باید پای کار سعودی باشند نه اینکه در میانه دعوی میانجی‌گری را داشته باشند. رفتار دولت ترکیه هم در این موضوع برای ملک‌سلمان تلخ به حساب می‌آید ترکیه در این منازعه رفتاری در حد فاصل میانجی‌گر و هم‌پیمان قطر به نمایش گذاشته است و حال آنکه از نظر سعودی قراردادهای پرجاذبه پیشین باید ترکیه را کنار سعودی و در مقابل قطر قرار می‌داد اما ترکیه که از نظر سیاست، قطر را مهمترین هم‌پیمان سیاسی خود در منطقه جنوب خلیج فارس می‌داند اینگونه فکر نمی‌کند. در واقع برخلاف انتظار آل‌سعود، سرکه انگبین صفرا فزوده است!


۴- رژیم سعودی در روزهای اول ماجرا عزم خود را برای تغییر در دوحه جزم کرده بود. کودتا و اشغال نظامی دو گزینه پیش‌روی ریاض بود. اما گویا اساساً در طیف سیاسی و نظامی قطر، جای پای دوستداران ریاض محکم نیست و از این رو گزینه کودتا جایگاهی ندارد و اما گزینه دوم هم نیازمند وجود همراهی عربی با رژیم سعودی است و از سوی دیگر در شرایطی که عربستان به نام اسلام و امت عرب، درگیر جنگ علیه مظلومان یمن است نمی‌تواند به یک کشور عرب دیگر حمله کند.

ریاض البته در تبلیغات گسترده خود تلاش کرده است تا قطر را متهم به اقداماتی علیه عربستان کرده و نیز وجهه‌ای تروریستی را از آن به نمایش بگذارد اما اگرچه دامن قطر از آنچه به او نسبت داده می‌شود، پاک نیست اما در همه آنچه ریاض به دوحه نسبت می‌دهد دربار آل‌سعود دستی آلوده‌تر دارد و از این رو کسی از ملک‌سلمان نمی‌پذیرد که برای دفع تروریزم با قطر گلاویز شده است با این وصف سعودی در نهایت ناچار است به گفت‌وگوهای مبتنی بر کاهش تنش تن دهد و به اعمال محدودیت‌های اقتصادی قطر چشم بدوزد.


۵- در حین درگیری تبلیغاتی سعودی با قطر گاه و بیگاه نام ایران هم مطرح شده است مقامات و رسانه‌های سعودی دولت قطر را متهم می‌کنند که با یک مقام نظامی ایران در عراق برای بر هم زدن اوضاع امنیتی عربستان دیدار کرده و به توافقات محرمانه‌ای دست یافته است. اما واقعیت این است که عربستان در حالی که نتوانسته است از قدرت انصارالله یمن بکاهد، بحران امنیتی سوریه با محوریت ایران در حال حل و فصل شدن است و همه خبرها از قطعی بودن موفقیت ایران در به سامان رساندن سوریه حکایت می‌کند.

این موضوع در واقع نه تنها اقتدار رژیم سعودی که در طول این دوران مهمترین زاغه مهماتی تروریست‌ها بوده است را برهم می‌زند بلکه موقعیت تازه‌ای را در اختیار ایران برای حل هر پرونده امنیتی و سیاسی در منطقه قرار می‌دهد.

مسلماً از فردای سامان یافتن سوریه گرایش به روی آوردن به ایران برای حل مشکلات امنیتی در سطح جهان اسلام افزایش می‌یابد.


بر این اساس درگیر شدن با قطر در واقع مجازات متحدان فردای ایران است متحدان فردایی که از جبهه آمریکایی- سعودی کاسته خواهند شد. در واقع آنچه این روزها در منطقه و در گرماگرم مسایل تند سیاسی مشاهده می‌کنیم، نسخه‌ای از وضعیت فردای آل‌سعود در منطقه است.

هم‌اینک داعش و النصره و ده‌ها گروه تروریستی دیگری که با پول عربستان، قطر و... پدید آمده‌اند در حال محو شدن هستند و در سایه مبارزه برای محو این گروه‌های مزدور انواعی از سپاه پاسداران در سرزمین‌های مورد تعرض این گروه‌ها سر برآورده‌اند که دست‌هایی پاک و نیاتی الهی دارند، انصارالله، حشدالشعبی و چندین گروه دیگر که مردم آنان را فرشتگان نجات خویش به حساب می‌آورند. این موضوع سعودی را به شدت نگران کرده و در این معرکه با چنگ انداختن بر صورت همراه پیشین خود تلاش می‌کنند تا سنگرهای خود در مقابل انقلاب ایران را نگه دارد هر چند دیواره‌های آن به شدت نحیف شده باشد.

۱۳۹۶/۳/۱۶

اخبار مرتبط