به گزارش نما- شرق نوشت: ١١ تیر ٩٢ مأموران از یک نزاع منجر به قتل در شهرری باخبر شدند. آنها پس از اعلام این خبر به محل وقوع جرم رفتند و در تحقیقات اولیه متوجه شدند مقتول پسر ٢٥سالهای به نام فرهاد است که با ضربه چاقو به دست پسری به نام اکبر، ١٩ساله، کشته شده است.
بهاینترتیب کارآگاهان اکبر را بازداشت و از او بازجویی کردند. او که همان ابتدا به جرم خود اعتراف کرد، به کارآگاهان گفت: چند ساعت قبل از وقوع حادثه با فرهاد درگیر شدم. او به من یک سیلی زد؛ اما چون دوستانش همراهش بودند، ترسیدم با او درگیر شوم و صحنه را ترک کردم. بعد از چند دقیقه دوستانم را دیدم. از آنها خواستم در دعوا من را همراهی کنند. بعد از چند ساعت فرهاد را در یک ساندویچی پیدا کردیم. وارد مغازه شدم و با او درگیر شدم. چند ضربه چاقو به او زدم و از مغازه فرار کردم.
با توجه به شکایت اولیایدم و دیگر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست علیه اکبر صادر و پرونده در اختیار شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در آن جلسه اکبر منکر قتل شد و گفت: آن شب مست بودم. وقتی با فرهاد دست به یقه شدم، او روی زمین افتاد و من چند ضربه به پایش زدم، بعد کامران آمد و با قمه ضربه دیگری به او زد. او در پاسخ به این سؤال که چرا در بازپرسی به قتل اعتراف کرده است، گفت: آن موقع پیش خودم گفتم من کسی را ندارم. فقط مادر پیرم است و هیچکس دیگری بیرون از زندان منتظر من نیست. من بیکس بودم؛ بههمیندلیل قتل را گردن گرفتم تا اعدام شوم و سه دوستم زنده بمانند. از دوستانم خواستم مراقب مادر پیرم باشند و به این شرط که مادرم اذیت نشود، به قتل اعتراف کردم؛ اما دوستانم زمانی که زندان بودم، حرفهای نادرستی پشتم زدند و اصلا سراغی هم از مادرم نگرفتند؛ برای همین تصمیم گرفتم راستش را بگویم».
در پایان قضات پرونده را برای تحقیقات بیشتر به دادسرا فرستادند و پس از تحقیقات اکبر بار دیگر در جایگاه ایستاد و گفتههای خود را تکرار کرد؛ سپس پدر مقتول در جایگاه ایستاد و پس از درخواست قصاص برای قاتل فرزندش گفت: نمیخواهم کسی بیگناه پای چوبه دار برود. حمید دوست پسرم، همان که چند ماه بعد در یک حادثه دیگر، پسری را کشت و حالا زندان است، در درگیری بوده. باید او را از زندان به دادگاه بیاورند تا شهادت بدهد. با پایان گفتههای شاکی و متهم قضات جلسه را برای بررسی گفتههای پدر مقتول و بررسی بیشتر حادثه تجدید کردند.
روز گذشته در سومین جلسه رسیدگی به این پرونده اکبر برای سومین بار پای میز محاکمه حاضر شد و پس از شرح روز حادثه گفت من فرهاد را به قتل نرساندهام. در پایان قضات برای رسیدگی به این پرونده وارد شور شدند.