شخصاً سوژههایی را میپسندم که از لحاظ مالی پولدارتر و از نظر تحصیلات بالاتر باشند، چون به دلیل وجود اینستاگرام و سایر فضاهای مجازی دخترانی با سطح مالی خانوادگی متوسط به پایین چه در تهران و چه در شهرستانها وقتی لاکچریها را میبینند فکر میکنند اگر بیبند و بار باشند با کلاسند.
شاهد خیل عظیم شبکههای متعدد ماهوارهای فارسیزبان، با برنامههایی هستیم که بنیان خانواده، هویت اسلامی و ملی، تغییر سبک زندگی اسلامی و مخدوش ساختن اصول، ارزشها، باورها و اعتقاداتمان را نشانه گرفتهاند. ساخت مجموعههایی همچون «از لاک جیغ تا خدا» در این هجمه فرهنگی گسترده و برنامهریزی شده همچون قطره آبی در دل کویر است. خبرنگار نما توضیحات بیشتر راجع به این برنامه را از زبان تهیهکننده، نویسنده و کارگردان آن، هاشم تفکری بافقی جویا شده است که در ادامه میخوانید.
ایده ساخت این برنامه چگونه شکل گرفت؟
موقعی که خودم متحول شدم. روند تحولم از سال 1384 شروع شد و سال 1385 متحول شدم. به حسب یکسری اتفاقات تصمیم گرفتم هنر بخوانم و به دانشگاه سوره آمدم. در سوره هم تا سال 1388 یک مذهبی متحولشده بودم، ولی هنوز بسیج را قبول نداشتم. کمکم سیاسی و بدون هیچ سابقهای مسئول بسیج شدم. اولین کاری که کردم بچههایی را در بسیج با این نگاه تند که بقیه جامعه کافرند و امثال اینها بیرون کردم و درِ بسیج را باز گذاشتم. کمکم پسرانی با آستین کوتاه و دخترانی با حجاب نامناسب به بسیج میآمدند و در اردوهای راهیان نور و جاهای مختلف تغییر میکردند. اینها موجب شد بفهمم تنها نیستم و خیلیها میتوانند متحول شوند. در آنجا این ایده به ذهنم رسید که ساخت برنامهای که این تحولات را نشان بدهد جالب است.
این برنامه چه اهدافی را دنبال میکند؟
همیشه یاد گرفتهام شعار ندهم و دنبال این نباشم که لزوماً حرفهای گنده بزنم. هدف این برنامه تعریف روند تحول یک انسان است. این تحول را میشنوید و با توجه به داشتههایتان روی شما تأثیر میگذارد. کلاً درام برای مخاطب جذاب است که سیاهی را به سفیدی ختم کنید. این برنامه هم در باره انسان و تحولات اوست و مردم دوست دارند بدانند چرا زندگیش تغییر کرد. این تغییرات میتواند تأثیرات زیادی در جامعه بگذارد که نسبتاً گذاشته است.
در انتخاب سوژههایتان اولویت با چه کسانی است؟
در حال حاضر حدود 3 هزار و خردهای نفر اعلام آمادگی کردهاند که دوست دارند در این برنامه شرکت کنند. ما بررسی میکنیم ببینیم چقدر قصهشان قوی است و تا چه اندازه واقعاً متحول شدهاند. شخصاً سوژههایی را میپسندم که از لحاظ مالی پولدارتر و از نظر تحصیلات بالاتر باشند، چون به دلیل وجود اینستاگرام و سایر فضاهای مجازی دخترانی با سطح مالی خانوادگی متوسط به پایین چه در تهران و چه در شهرستانها وقتی لاکچریها را میبینند فکر میکنند اگر بیبند و بار باشند با کلاسند، ولی وقتی یک دختر خوشگل، پولدار و تحصیلکرده را میآورید و میگویید این شخص متحول شده است، تأثیرش به مراتب بیشتر خواهد بود.
در امر به معروف و نهی از منکر تا چه اندازه موفق بودهاید؟
اعتقاد دارم نظر آقا در باره امر به معروف و نهی از منکر صرفا بحث حجاب نبوده است و هر بار که امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردهاند نگاهشان به شرّ عظیم بوده است. ایشان در سخنرانیهای متعددشان با زبان بیزبانی میگویند بروید جلوی مجلس و در باره حقوقهای نجومی و مسائل مهم صحبت کنید. برنامه ما امر به معروف و نهی از منکر کلیتر است و هیچوقت دوست ندارم آن را برنامهای صرفاً در باره حجاب بدانم. «از لاک جیغ تا خدا» قصه تحول انسانهاست و برای همین در سری چهارم آن پسرهای متحولشده را هم به برنامه آوردیم تا بگوییم این برنامه فقط در باره حجاب نیست.
چه بازخوردهایی از جانب کسانی که شئون اسلامی را رعایت نمیکنند دریافت کردهاید؟ آیا بیشتر مثبت بوده است یا منفی؟
خوبی «از لاک جیغ تا خدا» این است که تاکنون چنین افرادی موضع بدی نسبت به ما نگرفتهاند، چون به آنها توهین نمیکنیم و نمیگوییم شما آدمهای عوضی، پست و کثیفی هستید. نگاهمان این است که کلیت جامعه مثبت است، ولی به خاطر کجفهمیها و کجرویها اینجوری شدهاند. اتفاقاً در این برنامه بهشدت مذهبیهایی را نقد میکنیم که جامعه را به این سمت بردهاند. ما معلم دینیای را نقد میکنیم که با حرفها، نگاهها و اخلاقش بچهها را زده کرده است و.... میگوییم هر کسی بهطور واقعی با دین اسلام آشنا شود قطعاً زندگیش تنظیم و به تبع آن حجابش هم درست میشود.
در برنامه شما معمولاً کسانی که متحول میشوند به صورت احساسی برگشتهاند، نه با استدلالهای عقلی.
نه، اصلاً این را قبول ندارم. نقطه طلایی تحول یک نقطه کاملاً احساسی است. خودم را مثال میزنم منِ هاشم بافقی یک سال و هشت ماه طول کشید تا تحقیق کنم، اما سر مستند «امام روحالله» هنگامی که امام(ره) فوت میکند یکباره از هم میپاشم و گریه میکنم و تصمیم نهاییم را میگیرم. طبیعتاً آن نقطه اصلی یک نقطه احساسی است، ولی گذشته و آیندهاش همگی عقلی و تحقیق است.
یعنی زمینهاش استدلالهای عقلی بوده، ولی جرقه تحول فطری و احساسی است.
احسنت! تقریباً 30 درصد سوژههایمان خانوادههایشان با آنها مخالف بودند. بهرغم تمسخرهای زیادی که میشدند به تحول رسیدند. کسی که در خانودهای قرار گرفته است که کاملاً با او مخالف هستند، نمیتواند صرفاً احساسی تصمیم بگیرد و تغییر کند.