به گزارش نما - روزنامه ایران نوشت:«مریم زنگنه»، تنها نجات یافته از گروه چهار نفره گمشده درگرداب «چال کندی» شهر دزفول جزئیات روزحادثه ولحظههای پراضطراب یک شب تنهایی وسرگردانی روی تخته سنگ را تشریح کرد.
خبرنگارایرنا در اهواز که با این زن جوان گفتوگوکرده درگزارشی نوشت: «شاید روزی هیچکس تصور نمیکرد که گرداب رودخانه زلال و هیجان انگیز «چالکندی» به گردابی دهشتناک تبدیل شود و کسانی را که با شور و شوق و برای فرار از گرما به این منطقه زیبا وخنک پناه برده بودند ببلعد.
محمد- راهنمای تور- که بارها به آنجا سفر کرده بود از یک هفته قبل نوید سفری هیجانانگیز و باور نکردنی را در کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامیاش داده بود و به قول خودش استقبال از این تور آن قدر خوب بود که علاوه بر سفر پنجشنبه، روزجمعه هم تکرار میشد اما چه کسی میدانست این سفر در همان پنجشنبه سیاه میماند.
در پیام وی آمده بود: «روز پنجشنبه 29 تیر ماه ساعت 6 صبح مسیری پنج ساعته را برای رسیدن به آب و با عبور از دره ارواح طی خواهیم کرد. جلیقه نجات، تیوپ، لباس اضافه، لباس شنا، کلاه و عینک هم ملزوماتی است که باید گردشگران با خود به همراه داشته باشند و مبلغ این سفر یک روزه برای هر نفر 105 هزار تومان است.» و...کول خرسان یا کول خرسون که به دره ارواح نیز معروف است در 25 کیلومتری شمال شهرستان دزفول قرار دارد که در کنار آن منطقهای به نام چال کندی واقع شده است.در تابستان و فصل خرما پزان خوزستان که همه به فکر فرار از گرما هستند این نقطه با داشتن آبی زلال و بسیار سرد مردم خوزستان را از جای جای استان بویژه اهواز به سمت خود میکشاند.این بار اما رودخانه و گرداب هیجان انگیز چال کندی دزفول به گرداب مرگ برای برخی گردشگران تبدیل شد و از گروه 19 نفره 13 نفر در همان لحظه اول توسط مردم نجات یافتند، 2 نفر از گردشگران غرق و چهار نفر هم ناپدید شدند.در بین چهار نفر، یک نفر نجات یافت و از سرنوشت سه نفر دیگر هم هنوز خبری نیست؛ برخی میگویند گرداب آنها را به پایین کشیده است و برخی دیگر نیز هنوز امیدوار به بازگشتشان هستند.
مریم زنگنه یکی از گردشگران این تور که تاکنون سفرهای زیادی را با این تور تجربه کرده یکی از کسانی است که از این حادثه جان سالم به در برده و یک شب تلخ را به تنهایی تا صبح به امید کمک روی صخرهای در این منطقه سپری کرده است.
اوگفت: «همیشه با همین تورگردشگری به گردش میرفتیم و تور بسیار خوبی بود و اطمینان کاملی نسبت به این تور گردشگری و حتی لیدر آن داشتیم چرا که او فردی با تجربه و با توانایی بالا بود. ساعت 6 صبح پنجشنبه به همراه تعداد دیگری از گردشگران که اغلب خواهر و برادر، زن و شوهر یا فامیل بودند به سمت محل مورد نظر حرکت کردیم. راهنما، به ما گفت به مدت پنــــــــــــــــــــــج ساعت دره نوردی داریم و فیلمهایی از تیوپ سواری روی گردابهای چال کندی را هم به ما نشان داد. درهای که ما از آن عبور کردیم نامش دره ارواح بود. این دره دیوارههایی بلند، فضایی تاریک و عرضی بسیار کم داشت به طوری که در عرض کم این دره فقط به اندازه یک نفر جا داشت برای همین مجبور بودیم پشت سر هم این مسیر را طی کنیم. هیجان بسیاری برای دیدن دره و رسیدن به رودخانه داشتیم و در مسیر دره نیز پای یکی از دوستان پیچ خورد و با همان پای زخمی بقیه مسیر را به همراه ما ادامه داد. بعد از گذشت هفت ساعت به درهای رسیدیم که انتهای آن رودخانه بود، فضایی بسیار زیبا و مهیج داشت که راهنما، تیوپها را برای ما باد و سپس از نظر ایمنی آنها را بررسی کرد و پس از آن با یک طناب آنها را به هم متصل کرد تا در رودخانه از هم جدا نشویم. همچنین همه توصیههای ایمنی قبل از ورود به رودخانه را به ما ارائه کرد و به ما یاد داد که در گرداب چگونه خود را بالا بکشیم تا در آن فرو نرویم. پس از این توصیهها به صورت قطاری و پشت سر هم وارد رودخانه خروشان شدیم. هنگام ورود به رودخانه تعداد ما 19 نفر بود؛ وقتی وارد شدیم هیجان بسیار زیادی داشت به نخستین گرداب که رسیدیم راهنما، با صدای بلند ما را راهنمایی میکرد تا اتفاقی نیفتد، به شکل یک دایره که از 19 تیوپ تشکیل شده بود در گرداب دور هم می چرخیدیم و سپس از این گرداب براحتی بیرون آمدیم. با چیزهایی که از افرادی که قبلاً به این منطقه آمده بودند و داستانهایی که از آنها شنیده بودیم هم دره ارواح و هم گردابهای چال کندی برای ما جذابیت بسیاری داشت و برای رسیدن به آن لحظه شماری میکردیم. وقتی به گرداب دوم رسیدیم شدت آب زیاد شد و نتوانستیم از آن بیرون بیاییم و کنترل آن را از دست دادیم. برخی در گرداب گیر افتاده بودند و برخی دیگر هنوز به گرداب وارد نشده بودند در این هنگام راهنما، طنابی را که با آن همه تیوپها به هم متصل بودند پاره کرد.تقریباً پنج یا شش نفری در گرداب دوم گیر افتاده بودیم که راهنما سعی می کرد ما را از آن بیرون بکشد.اما گرداب هولناک ما را به پایین میکشید و تیوپها بجای نجات افراد، آنان را تا آستانه خفه شدن پیش برد و برای همین راهنما فریاد میزد که از تیوپها خارج شوید و فقط با جلیقه نجات در آب قرار بگیرید. در گرداب دوم از صخرههای اطراف آن طنابهایی آویزان شده بود که گفته میشد پیش از این شهرداری منطقه آنها را به آنجا آویزان کرده تا کسانی که به آنجا میآیند از طنابها برای کنترل خود در گرداب استفاده کنند. در گرداب مدام دور خود میچرخیدیم و سعی داشتیم طنابها را بگیریم و راهنما تمام تلاش خود را میکرد تا ما را از آنجا به سمت بالا بکشد و از طنابهای آنجا آویزان شویم. اما شدت آب زیاد بود و ما را از نظر جسمی خسته کرده بود و نتوانستیم به آن طنابها برسیم. راهنمای تور پس از تلاشهای بسیار مرا از گرداب بیرون آورد و سپس یکی دیگر از همسفران به نام امیری را از گرداب بیرون کشید. پس از آن تلاش کرد دو نفر دیگر از همسفران به نامهای پیرمحمدی و غلامنژاد را نجات بدهد و نگذارد زیر آب بمانند. من تقریباً پس از اینکه از گرداب بیرون آمدم و چشم باز کردم خودم را وسط رودخانه دیدم. درحالی که دچار تنگی نفس شده و مدام چشمم به رودخانه بود و دنبال همسفرهایم میگشتم. ولی هیچ کدام را نمیدیدم. فقط امیری را آخرین بار مشاهده کردم که از گرداب نجات پیدا کرده بود.همان موقع سعی کردم با شنا، خودم را به ساحل برسانم، وقتی به ساحل رسیدم از یک صخره بالا رفتم و از گرداب و آب رودخانه نجات یافتم.اماهنوز هوا تاریک نشده بود و صخرهها داغ بودند. سرمای آب بدنم را بیحس کرده بود اما کم کم حالم بهتر شد و به نظرم این اتفاق حدود ساعت شش بعد ازظهررخ داد.با این حال صدای خروش رودخانه آن قدر زیاد بود که نمیگذاشت صدای اطراف را بشنوم. اما به ناچار فریاد میزدم و تقاضای کمک میکردم. ساعاتی بعد هوا تاریک شد اما هیچکس صدای من را نشنیده بود. از همسفرهایم هم هیچ اطلاعی نداشتم و نمیدانستم کدام شان ازاین حادثه جان سالم به در برده است. شب بسیار تلخی را پشت سر گذاشتم اما تلاش میکردم خوابم نبرد تا بتوانم خودم را نجات بدهم. وقتی هوا روشن شد، حوالی صبح بالگردی را که برای بررسی منطقه آمده بود مشاهده کردم تمام سعی خود را کردم تا مرا ببیند. بالاخره حوالی ساعت11 صبح پس از تکان دادن دستم مرا دیدند. ابتدا طنابی برای من به پایین فرستادند اما به خاطر وضعیت منطقه طناب به من نرسید. پس از آن نیروهای امدادی به وسیله جت اسکی به محل استقرار من آمدند و نجاتم دادند که تلاشهای شهرداری، هلال احمر و آتش نشانی درنجاتم قابل قدردانی است چراکه از جان خودشان برای نجاتم مایه گذاشتند.زنگنه گفت: قبلاً درباره این منطقه شنیده بودم اما خانوادهام با رفتن من به این منطقه مخالفت کردند. ولی به خاطر هیجانی که داشتم خیلی علاقهمند بودم تا از نزدیک به این منطقه بروم.وی تأکید کرد: هیچ گونه تابلوی خطر یا هشداری در این منطقه گردشگری وجود نداشت و حتی افراد محلی هم در آنجا نبودند.اما هنوز در شوک هستم و در فکر اینکه سه نفر از همسفرانم آیا زنده هستند یا اسیر گرداب شدهاند.گفتنی است در این حادثه 2 نفر جان باختند، 14 نفر جان سالم به در بردند و با گذشت سه روز از این حادثه نیروهای امدادی همچنان به دنبال سه فرد مفقود شده هستند و هنوز خبری مبنی بر یافتن آنها به دست نیامده است.