اگر بخواهیم با حقیقت ماجرا روبهرو شویم، اکنون برای نوشتن آنچه در ادامه خواهید خواند دیر است؛ گاه آسیبی ایجاد شده است که با هزاران ساعت سخن گفتن و هزاران صفحه یادداشت و تحلیل و تذکر هم جبران آن ناممکن است؛ موضوع مسئله برونداد عملکرد رسانه ملی است، مسئله روند معیوب و پر خطای ستاره و قهرمانسازی در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران است، اگر یک بار کنترل تلویزیون را در ساعات طلایی پخش در دست بگیرید و برنامههای صداوسیما را در شبکههای مختلف مرور کنید، اگر مراسمها و جشنهای بزرگترین رسانه کشور را نگاه کنید، آنچه بیش از همه به چشم میآید حضور بازیگران، خوانندگان و چهرههایی است که روبهروی مجری نشستهاند و از زندگیشان میگویند، چهرههای خوش رنگ و لعاب عموماً تهی که با استفاده از آنتن رسانه که قرار بود دانشگاه باشد، به چهره مشهور و الگوهایی بدل میشوند که سبک زندگیشان عموماً هیچ سنخیتی با سبک زندگی ایرانی و اسلامی ندارد. در برنامههای پر تعداد از این جنس، با میلیونها بیننده چنان از این افراد به نیکی یاد شده و از آنها تجلیل میشود که گویی اینان نمونه آرمانی انسان عصر ما هستند؛ چهرههایی که حتی پوشش آنها نیز خارج از قاب تلویزیون غیر قابل پخش است و هزار و یک ممیزی و سانسور نیاز دارد؛ چهرههایی که به واسطه سرمایه نظام و کشور شهرت پیدا میکنند و دامنه شهرتشان به فضای مجازی کشیده و آنجاست که سبک زندگی متضاد با ایدهآلهای ایرانی و اسلامی را بیپروا تبلیغ میکنند، چرخه معیوبی که هر روز ستارههای بیشتری میسازد که بر ضد اهدافش تبلیغ کنند و در نتیجه هر روز سبک زندگی غربی در جامعه بیشتر و گسترده میشود، که یک نمونه پیش پا افتاده ملموس آن را میتوان در مسئله پوشش مشاهده کرد، چطور ممکن است که نمونه انسانهای موفق ستارههای ساخته رسانه جمهوری اسلامی که تشویقهای ممتد آنان روی آنتن تلویزیون قطع نمیشود، پوشش غیر اسلامی داشته باشند و بعد انتظار داشت پوشش اسلامی در جامعه تقویت شود؟!