انتخابات رياست جمهوري فرانسه در ارديبهشت ماه در شرايطي برگزار شد كه «فرانسوا اولاند» از حزب سوسياليست توانست بر «نيكلا ساركوزي» رئيس جمهور وقت فرانسه پيروز و وارد كاخ اليزه شود. شكست هاي متعدد در حوزه داخلي و خارجي موجب شد تا ساركوزي فقط يك دوره حضور در كاخ اليزه را تجربه كند و در نهايت وادار به خروج از مسند رياست جمهوري شود.
پس از انتخابات رياست جمهوري، در حوزه انتخابات پارلماني نيز سوسياليست ها توانستند اكثريت پارلمان را كسب كنند، به گونه اي كه اولاند براي انتخاب نخست وزير و تشكيل كابينه ديگر نيازي به ائتلاف با رقبا نداشت.اين دو تحول مهم در حوزه سياسي فرانسه در حالي روي داد كه مردم فرانسه به دو اصل تأكيد داشتند. نخست آنكه، رأي آنها به اولاند نه به دليل حمايت از سوسياليست ها، بلكه به دليل تنفر از ساركوزي بوده است. دوم آنكه، مردم تأكيد كردند كه رأي شان به سوسياليست ها در پارلمان براي آن بوده كه تمام امكانات را در اختيار اولاند قرار دهند تا براي توجيه اقدامات مغاير با خواست مردمي، بهانه اي در دست نداشته باشد. به عبارت ديگر، فرانسوي ها از روي ناچاري به اولاند رأي دادند و انتخاب آنها ميان گزينه بد و بدتر بوده است.
اكنون با گذشت پنج ماه از رياست جمهوري اولاند تحولات فرانسه داراي نكات قابل توجه اي است كه مهم ترين آنها اعلام نارضايتي 59 درصد از مردم فرانسه از سياست هاي اولاند است. نظرسنجي ها نشان مي دهد ميزان محبوبيت مردمي اولاند به شدت كاهش يافته و به مرز 40 درصد نزديك مي شود، در حالي كه در هنگام انتخابات 52 درصد از مردم به وي رأي داده بودند.
نارضايتي از اولاند در شرايطي شدت گرفته است كه بسياري آن را نتيجه اقدامات داخلي و خارجي وي مي دانند كه مغاير با وعده هاي انتخاباتي وي است.در حوزه داخلي فرانسه همچنان اموري نظير اجراي طرح رياضت اقتصادي و اعمال فشار بر اقشار ضعيف جامعه، اجراي قوانين نژادپرستانه مانند قوانين ضداسلامي، استمرار مقابله با اقليت ها نظير كولي ها و مهاجران و ... مشاهده مي شود. ساختار اجتماعي، اقتصادي و سياسي دوران ساركوزي در زمان اولاند نيز ادامه يافته كه نارضايتي مردمي را به همراه داشته است.در حوزه منطقه اي نيز اولاند نتوانسته چنان كه بايد، جايگاه فرانسه در اتحاديه اروپا را ارتقا دهد، به گونه اي كه همچنان فرانسه در كنار آلمان قدم بر مي دارد و پيرو طرح هاي آن است. وعده اولاند جدايي از كشورهاي اروپايي و رساندن فرانسه به كشوري مستقل بود كه اجرايي نشده است.در حوزه جهاني نيز اولاند از يك سو به همگرايي با آمريكا ادامه داده و از سوي ديگر، ادعاي خروج نيروها از افغانستان را اجرا نكرده است. وي مدعي بود اولين اقدام او خروج نظاميان از افغانستان بوده كه در تحقق آن اقدام عملي چنداني نداشته است.اولاند حتي دامنه نظامي گري فرانسه را گسترش داده كه تحركات فرانسه در آفريقا از جمله در «مالي» بخشي از اين اقدامات است.
مجموعه رفتارهاي مذكور در حوزه داخلي و خارجي موجب شده تا مردم فرانسه نگاهي منفي به اولاند داشته باشند و وي را فردي همانند ساركوزي بدانند. فردي كه محور اقداماتش را تحقق خواسته هاي سرمايه داران تشكيل مي دهد و خواسته ها و مطالبات مردمي براي وي ارزشي ندارد.البته اولاند نيز براي پنهان سازي اين مسائل، سياست حاشيه سازي را در پيش گرفته و تلاش دارد تا با مسائل مختلف افكار عمومي را از مسائل داخلي و خارجي دور ساخته و به نوعي آنها را در مسير خواسته هاي خود هدايت كند. در اين چارچوب، اولاند دو طرح را همزمان اجرا مي كند. اولاً، برجسته سازي مسئله يونان و لزوم حضور فرانسه براي حل مشكلات اين كشور، به گونه اي كه محور بسياري از رايزني هاي اولاند را مسئله يونان تشكيل مي دهد. وي چنان رفتار مي كند كه گويي يونان ريشه تمام بحران هاي اروپا است و در صورت حل مسئله اين كشور، وضعيت فرانسه نيز بهبود خواهد يافت.
ثانياً، بازيگري در تحولات سوريه حربه انحرافي ديگر اولاند است. فرانسه اكنون به بازيگر اصلي تحولات سوريه مبدل شده است، به گونه اي كه بخش عمده اي از طرح هاي اجرا شده عليه سوريه در فرانسه و يا توسط اين كشور طراحي و اجرا مي شود. فرانسه با ادعاهاي بشردوستانه به فرانسوي ها القا مي كند كه گويي كشورشان درگير جنگ است، لذا اولويت تحولات سوريه بر عرصه داخلي فرانسه بيشتر است.
مجموعه رفتارهاي فرانسه در قبال يونان و سوريه نشان مي دهد كه اولاند با بحران سازي خارجي به دنبال پنهان سازي چالش هاي داخلي است. جالب توجه آنكه فرانسه با نام يونان و سوريه همگرايي با آمريكا را توجيه مي كند.با تمام اين تفاسير، بحران شديد اقتصادي فرانسه كه تعداد بيكارشدگان اين كشور را به سه ميليون نفر رسانده است موجب شده تا اين طرح ها نيز نتواند اولاند را از حلقه اعتراض هاي مردمي دور سازد، به گونه اي كه وي در نهايت در برنامه تلويزيوني ضمن اذعان به شرايط بحراني فرانسه، خواستار دو سال مهلت از جانب مردم براي اجراي طرح هايش شد. هر چند كه اولاند وعده هاي بسياري براي به نتيجه رسيدن طرح هايش داده است، اما بسياري از مردم فرانسه تأكيد دارند استمرار تأكيد اولاند بر حمايت از سرمايه داران و عدم توجه به مطالبات مردمي موجب مي شود كه وي در اين دو سال نيز نتواند اقدام مثبتي صورت دهد، چرا كه محور اصلي سياست هاي اولاند داراي اشكال است و آن حمايت از نظام سرمايه داري و تأكيد بر حفظ منافع سرمايه داران است؛ نظامي كه اكنون جهانيان بر شكست و ناكامي آن تأكيد دارند، لذا اولاند نيز با استمرار سياست هاي كنوني اش نمي تواند دستاورد چنداني داشته باشد و در نهايت او نيز مانند ساركوزي فردي خواهد بود كه مردم دوستش ندارند و براي رفتن وي لحظه شماري مي كنند.