برهم خوردن آرايش اصولگرايان كه ريشه در انتخابات نهم و دهم رياست جمهوري داشت و در انتخابات نهم مجلس كاملاً آشكارشد، نشان از تكثر نامزدها در اين جبهه دارد.
مدعيان اصلاحطلبي نيز كه تمام ظرفيت خود را در انتخابات دهم رياست جمهوري براي پيروزي به كار گرفته و پس از بروز نشانههاي ناكامي، فتنه بعد از انتخابات دهم را كليد زدند، پس از شكست «استراتژي تحريم» در انتخابات نهم مجلس، تحركات زودرسي را براي انتخابات سال ۹۲ آغاز كردهاند. ولي ناتواني در مرزبندي با فتنه ۸۸ در كنار آسيبهاي درون ساختاري در اين جريان كه ريشه در واگراييهاي فكري نسبت به مبناي ارزشي انقلاب دارد، سبب شده است كه آنها نيز تاكنون نتوانند آرايش داخلي خود را سامان داده و تكليف خود را با نوع حضور در انتخابات ۹۲ روشن كنند.
در كنار مشكل آرايش جريانات و گروهها در انتخابات، همزماني انتخابات يازدهم رياست جمهوري و چهارمين دوره انتخابات شوراها كه به دليل خاستگاههاي متفاوت سياسي و اجتماعي دو انتخابات وتفاوت سازو كارهاي اجرايي و نظارتي، ويژگيهاي خاص خود را دارند و به طور طبيعي هدفگذاري متفاوتي را براي هر يك از اين دو انتخابات الزامي مينمايد، ملاحظات و راهبردهاي بيگانگان براي انتخابات ۹۲ را شايد بتوان يكي از مهمترين مولفههاي ناظر بر انتخابات آينده دانست.
اگر طرفداران ليبرال دموكراسي در ادعاي خود مبني بر دفاع از حقوق انسانها و. . . صادق بودند، بايد راهبرد آنها در مواجهه با نظام جمهوري اسلامي كه در طول سه دهه عمر خود در پيش از ۳۰ انتخابات رابرگزار كرده است، متفاوت از اين باشد، ولي مرور اجمالي بر گذشته بيانگر اين است كه آنها به دليل زاويه داشتن و مخالفت با مباني فكري انقلاب اسلامي اغلب سياست خود را بر تحريم و عدم مشاركت مردم در انتخابات معطوف كرده بودند، اما در انتخابات دهم رياست جمهوري با تغيير استراتژي، تمام ظرفيت خود را براي حمايت از يكي از نامزدها به كار گرفته و پس از آن نيز تمام اعتبار و حيثيت خود را هزينه حمايت از فتنهاي كردند كه شعلههاي آن در درياي پرخروش «بصيرت» مردم ايران در روز نهم دي ماه ۸۸خاموش شد.
حماسه ۹ دي را بايد نقطه عزيمت دشمنان در تغيير راهبرد آنان در مواجهه با نظام جمهوري اسلامي پس از انتخابات دهم رياست جمهوري دانست، چراكه دشمنان به عمق استراتژيك نظام اسلامي در ميان تودههاي اجتماعي وقوف يافتند و فهميدند كه تنها راه مهار حركت انقلاب تغيير ديدگاهها و باورهاي مردم نسبت به نظام اسلامي است و تا اين وضعيت (به رغم وجود نارضايتيها و كاستيها) ادامه دارد هر گونه راهبرد دشمن براي تغيير ساختار يا تغيير رفتار نظام به شكست منجر خواهد شد.
بر اين اساس ميتوان به دشمنان نظام اسلامي حق داد كه در مقابله با نظام اسلامي خيلي به قابليت و توانمندي گروهها و فعالان سياسي اعتماد نكرده و روشهايي را انتخاب كنند كه خود بتوانند مستقيماً بر آرا و ديدگاهها و تحركات آحاد اجتماعي اثر بگذارند. از اين منظر ميتوان اتخاذ راهبرد تحريم فلج كننده از سوي سران نظام سلطه براي فشار بر مردم ايران را قابل توجيه دانست.
مبتني بر اين راهبرد اهداف نظام سلطه را از تشديد تحريمها كه شايد تهديدات نظامي و عمليات جاسوسي و تروريستي وديپلماتيك را نيز پيوست داشته باشد ميتوان اينگونه احصا كرد.
۱ - ناكارآمدسازي نظام تصميمسازي و مديريتي كشور در حل مسائل و مشكلات و پاسخگويي به نيازهاي مردم
۲ - كاهش مقبوليت نظام در نزدم مردم و توليد نارضايتي اجتماعي
۳ - نااميد كردن مردم از ادامه پافشاري بر اصول و اهداف و شعارهاي انقلاب
۴ - سازماندهي نيروهاي سياسي داخلي و بيروني براي بهره برداري از نارضايتيهاي اجتماعي و اقتصادي
۵ - تحريك نقاط آسيبپذير
۶ - غائلهسازي در شرايط خاص
۷ - تاثيرگذاري بر نگاه مسئولان در پيگيري اهداف نظام
۸ - تغيير استراتژي راهبردهاي نظام و زمينهسازي براي تسليم آن
اما اين روند به معني آن نخواهد بود كه آنها از ظرفيت فعالان سياسي داخلي يا ضد انقلاب خارج نشين و تشكيلات و نهادهاي بينالمللي يا سرويسهاي جاسوسي و ديپلماتيك خود براي تكميل حلقههاي گذشته غفلت كنند، در اين زمينه برخي از مواضع عناصر مؤثر در اين ميدان بيانگر تلاش پنهان براي حفظ و تقويت اين ظرفيت براي ساماندهي و پشتيباني حركتهاي اجتماعي است.
در اين زمينه آقاي بان كي مون در جريان سفر به تهران در نشست دانشكده روابط بينالملل وزارت امور خارجه در حالي كه «فلتمن» معاون دبير كل در امور خاورميانه و معاون سابق وزير امور خارجه امريكا او را همراهي ميكرد، با دخالت در امور داخلي ايران ميگويد: «سازمان ملل متحد و جامعه بينالملل كاملاً پشتيبان مردم ايران در طول مبارزه طولاني خود براي رسيدن به دموكراسي و حقوق بشر هستند. شنيدن صداي مردم ايران در جريان انتخابات آينده رياست جمهوري اهميت بسياري دارد، به همين دليل است كه اين بار در جريان ديدارم از ايران، از مقامات كشور خواستهام رهبران مخالفان را آزاد كنند، مدافعان حقوق بشر، روزنامهنگاران و فعالان جامعه مدني را آزاد كنند تا شرايطي براي آزادي بيان و گفتوگوهاي آزاد فراهم شود.»
در اين زمينه اگر چه مستندات زيادي در زمينه تلاش بيگانگان براي تاثيرگذاري بر مسائل ايران و انتخابات وجود دارد، اما انتخاب راهبرد نهايي «تحريم»، «مشاركت» يا «غائله آفريني» معطوف به آرايش گروهها و جريانهاي داخلي و اثرگذاري سطح تحريمهاست كه بايد در آينده به آن پرداخت.