نمی دانم وقتی قرار است درباره امام نهم مطلبی بنویسیم حضرت را با کدام لقب بخوانیم. جوان ترین امام صفت زیبایی است، ابن الرضا (ع) هم برای ما ایرانی ها بواسطه علاقه شدید به پدر بزرگوارشان بسیار دلنشین است اما شاید همان لقب "جواد الائمه" از همه زیباتر باشد. امامی که در عین جوانی هم بخشنده بودند و هم دانشمند و چه ملاک هایی بهتر از اینها برای الگوبرداری جوانان و بهره مندی از سبک زندگی سراسر نور آن حضرت برای ما که در این روزگار، سخت نیازمند الگوهای عملی هستیم. در این مجال اندک به سراغ برداشت هایی کوتاه از سبک زندگی حضرت جواد الائمه (ع) رفتیم.
اگر جای امام جواد (ع) بودیم به همسرتان چه می گفتید؟
حالا شما تصور کنید پدر همسر شما قاتل پدر شما باشد، آنهم چه پدری؟ پدری که عزیزترین افراد روی زمین است. پدری که بهترین مخلوقات خدا و فرزند رسول گرامی اسلام باشد. حالا اگر ما جای امام جواد (ع) بودیم چه رفتاری در منزل داشتیم!؟ امام با وجود آن که با ام الفضل دختر بزرگ مأمون به زور خود او ازدواج می کند اما تاریخ شاهد این ماجراست که هیچگاه در برابر مأمون که دشمن او و پدرانش بوده رفتار بدی از خود نشان نداد.از کنار این درس بزرگ نباید به راحتی گذر کنیم. کمی تامل لازم است...
نان جو یا رانت دولتی؟
امام جواد (ع) داماد خلیفه مقتدر عباسی بود. انتسابی که می شد بواسطه آن به هر چیزی رسید. یکی از دوستان حضرت نقل می کند که: «در بغداد خدمت امام جواد شرفیاب شدم و وقتی زندگی شان را دیدم، در ذهنم خطور کرد که ایشان به زندگی مرفهی رسیده اند و با این اوضاع هرگز به وطن خود مدینه بر نمی گردند. امام در این لحظه سرش را به زیر انداخت و در حالی که رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود نان جوین و نمک خشن در حرم رسول الله (ص) نزد من از آنچه می بینی محبوب تر است». (بحار الانوار، ج 50، ص 48)
جالب اینکه امام بعد از این اتفاق در بغداد نماند و با همسرش ام الفضل به مدینه بازگشت و همچون پدران خود در سادگی زیست و تا سال 220 هجری در آنجا زندگی کرد.
بدون سواد مباحثه نکنیم
در زمان امامت امام جواد (ع) حاکمان وقت برای آنکه این امام همام را امتحان کنند، در مناظرات زیادی از ایشان دعوت می کردند تا با دیگر علما و دانشمندان شهر به مناظره بپردازند. شاید یکی از معروف ترین مناظرات حضرت با یحیی بن اکثم ( معروف ترین عالم اهل سنت آن زمان) است که سوالاتی را آماده کرده بود تا ایشان در جواب آنها باز بمانند اما یحیی بن اکثم با پرسیدن اولین سوال خود که مربوط به مجازات شکار حیوان با لباس احرام بود به توانایی و علم امام پی برد.
ماجرا از این قرار بود که عباسیان به مامون گفتند جواد الائمه کم سن و سال است و می توانیم او را در بحث علمی محکش بزنیم و اعتبارش را زیر سوال ببریم. مامون گفت: شما این خاندان را نمى شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمى از علم و دانش دارند ولی با اصرار پذیرفت.آنها هم یحیی بن اکثم که از همه باسوادتر بود را انتخاب کردند. در آن مجلس یحیى رو به مأمون کرد و گفت: اجازه مى دهى سوالى از این جوان بنمایم؟ مامون گفت: از خود او اجازه بگیر.یحیى از امام جواداجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى خواهى بپرس.
یحیى گفت: درباره شخصى که مُحْرِم (در حال احرام حج) بوده و در آن حال حیوانى را شکار کرده است، چه مى گویید؟ امام جواد (ع) فرمود: آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ براى اولین بار چنین کارى کرده یا براى چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کارى ابا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرامِ عُمره بوده یا احرامِ حج؟! یحیى بن اکثم از این همه فروع که امام براى این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طورى که حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.مامون گفت: خداى را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.دست آخر هم مأمون رو به امام جواد (ع) کرد و گفت: قربانت گردم خوب است احکام هر یک از فروعى را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح کردید، بیان کنید تا استفاده کنیم. و حضرت یک به یک پاسخ ها را به دقت بیان فرمودند. (بحار الأنوار، ج 50، ص 75 تا 77)
آن برخورد ما کجا، این رفتار امام کجا!
حال مقایسه اش با شما! آن برخورد ما کجا، این رفتار امام کجا!
منبع: هفته نامه شما