نگاهی به سیر تحولات منطقه غرب آسیا در چند سال اخیر نشان میدهد، پاتک غرب در مقابل تک بیداری اسلامی متأسی از انقلاب اسلامی در این منطقه مهم تمدنی که افزون بر شاهراه انرژی، چهارراه تحولات نیز به شمار میآید، چندان موفقیتآمیز نبوده و با رهیافت هزینه ـ فایده، امروز آمریکاییها (از جمله ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتیاش) منتقد این حضور و مداخله بوده و هستند؛ اما خوی امپریالیستی و سلطهجویی ایجاب میکند تا آخرین کورسوی امید بجنگند و تلاش کنند بمانند؛ چرا که میدانند ترک صحنه، یعنی از دست رفتن نفوذ سیاسی و منطقهای و از دست رفتن نفوذ منطقهای، یعنی از دست رفتن منافع نامشروعی که به قیمت نابود کردن ملتی و تمدنی میخواهد قله ثروت و پیشرفت خود را بر گرده مردم مظلوم منطقه بسازد. از سوی دیگر، آمریکاییها میدانند ترک منطقه، یعنی تقویت و تحکیم بیش از پیش حضور رقیب تمدنی، یعنی جمهوری اسلامی ایران؛ اینجا دقیقاً نقطه شکست مبنای تحلیل سیاستگذاران غربی و آمریکایی و ارتجاع عربی است؛ چون اولاً ایران با یک نگاه انسانی و اسلامی و برای دادرسی به ندای مظلوم در منطقه حضور دارد، ثانیاً به دعوت دولتهای مسئول منطقهای در تحولات منطقه نقش انسانی خود را ایفا میکند، ثالثاً نگاه راهبردی بلندمدت عقلایی حکم میکند در راستای بازدارندگی و عقب راندن تهدیدات از کشور اقدام کند.
مقایسه اعتماد ملتها به راهبرد منطقهای ایران اسلامی، آمریکا و برخی کشورهای مدعی منطقهای درستی و راز انسانی و اسلامی بودن حضور و مشروعیت قدرت و نفوذ معنوی ما را نشان میدهد. در افهام افکار عمومی منطقه هیچگاه مطلبی مبنی بر مخالفت مردمی با حضور ایران صرف نظر از آنچه قدرتها به زور رسانهها را به تحلیل در این زمینه وادار میکنند، دیده نمیشود.
دقیقاً با همین نگاه است که همپیمانان منطقهای ایران نیز در مدیریت صحنه تحولات جبهه مقاومت هم به سخنان چند روز پیش استفان دی میستورا، نماینده سازمان ملل در سوریه در گفتوگو با شبکه بیبیسی و تأکید بر اینکه داعش در الرقه و دیرالزور طی ماههای آینده شکست را تجربه خواهد کرد، توجه دارند و هم بیانیه روز شنبه حزبالله را که در آن حمله آمریکا به اتوبوسهای حامل نیروهای داعش و خانوادههایشان را اقدامی منافقانه و حاکی از معیارهای دوگانه آمریکا دانست، تحسین میکنند.