به گزارش نما به نقل از جهان نيوز؛ محمد گنجی: مواضع اخير ترامپ در ماجراي برجام، خيز بلندي از مقاومت در برابر زيادهخواهان و نفرت از غرب را در جامعه ايراني ايجاد کرده است. در اين ميان بنظر ميرسد ديگر کمتر کسي باقي مانده است که همچنان معتقد باشد که "امضاي کري تضمين است" و يا آنکه از ذوق تصويب برجام در برابر دوربين اعلام نمايد که "ما اگر دبه نکنيم، آمريکا دبه نميکند"! جالب آن که ظريف نيز در مصاحبه با خبرنگار آمريکايي در تهران گفته است: «از امروز به بعد ديگر هيچ کس براي مذاکره به آمريکا اعتماد نخواهدکرد چون ميداند که عمر قراردادش با تغيير رييس جمهور پايان خواهد يافت.»
اما علي رغم اين برآورد، هنوز کساني هستند که بطور ضمني در جايگاه توجيه زياده خواهيهاي ترامپ برآمده و تلاش دارند تا جريان انقلابي و نظام اسلامي را مقصر رفتارجاه طلبانه دولت آمريکا معرفي کنند و حتي در اين ميان قصوراتي را نيز متوجه دولت روحاني نمايند. اين جريان که از ابزارهاي رسانه اي نيز برخوردار است، تلاش دارد تا مانع اجماع افکار عمومي در ضديت با دشمنان اين ملت شده و همچنان با اغواگري راههايي را براي انفعال و دلدادگي به دشمن باز نگه دارند!
نمونههاي برجسته آن در فضاي مجازي را ميتوان در کانالهاي تلگرامي ضدانقلاب همچون آمدنيوز و مملکته و ... مشاهده نمود که با انتشار توئيت و کامنتهايي از افراد گمنام، لبه تيز تهاجم را به جاي آمريکا به سمت سپاه گرفته است. روزنامه بهار نيز تيتر يک خود در روز يکشنبه (23/7/96) را چنين انتخاب کرده است: "فرصت طلايي از دست رفته". نويسنده تلاش دارد تا به اين سوال پاسخ دهد که: "آيا راهي براي جلوگيري از بهانه جوييهاي ترامپ وجود نداشت؟" وي در ادامه مدعي است که اگر ايران فرصت طلايي 17 ماهه پاياني دولت اوباما را به دليل عدم تصميمگيري درست، از دست نميداد، امروز دچار اين وضعيت نميشديم!
اين جريان در تلاش است تا در حد توان از هزينههاي اقدامات احمقانه ترامپ بکاهد و به عنوان مهرههايي در پازل دشمن، مکمل ديگر اقدامات باشد. در روزهاي آتي اين جريان بر حجم هجمههايش خواهد افزود و ذهنهاي بيمار و قلمهاي مزدور دست بکار شده و اين خط انحرافي را گسترش خواهند داد تا بدين وسيله مانع انسجام فکري اقشاري شوند که توان چنداني در تحليل مسايل سياسي نداشته و از بصيرت لازم در بررسي پديدههاي سياسي برخوردار نيستند. کافي است چنين افرادي حداقل بدبينيهاي نسبت به عملکرد نظام سياسي داشته باشند و فشارهاي مشکلات زندگي روزمره بر دوششان سنگيني کند، تا چنين اظهارنظراتي اذهان عمومي را آلوده سازد.
واقعيت آن است که اين جريان از تقويت فرهنگ مقاومت و ايستادگي و مبارزه هراس دارد لذا به مقابله با چنين رخدادهايي که خود به عاملي تاثيرگذار بر تقويت روحيه انقلابي به حساب ميآيد، برخاسته است. مواجهه با اين خط رسانه اي با هوشمندي رسانه هاي ارزشي ميسر خواهد بود، و بايد تلاش نمود تا حال که در آستانه اجماع و انسجامي ملي براي ايستادگي در برابر زياده خواهي استکبار جهاني هستيم، برخي منافقانه با خوشرقصي براي آمريکاييها در مقام صف شکني و ترديد برآيند و ملت را درگير اختلافات دروني نمايند.