جایگاه علم و آگاهى

سید مصطفى میرسلیم

علم رتبه اى رفيع دارد . افتخار انسان اين است كه خدا استعداد فراگيرى همه چيز را به او داده است، استعدادى كه در ديگر مخلوقاتش نيست و حتى فرشتگان علم محدودى دارند متناسب با وظيفه اى كه بر عهده شان نهاده شده است: [بقره:32] قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا علْمَ لَنَا إلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إنَّكَ أَنتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ ، و بيشتر از آنچه در ابتداى خلقتشان خدا بدانها ياد داده نمى توانند فراگيرند. همين وجه تمايز، به بيانى مترادف ، در شكل گيرى شخصيتى انسان نيز مطرح مى شود:[اعراف:11] وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا للْمَلَائكَة اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إلَّا إبْليسَ لَمْ يَكُن مّنَ السَّاجدينَ.

بنابراين از قِبَلِ اين مقام علمى و رتبه اى كه بالقوة آدم يافته است شايستگى مسجود شدن را پيدا مى كند. اين شايستگى را در آيات ديگر با جمله دميده شدن روح خدايى در آدم تعبير مى فرمايد: [حجر:29] فَإذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فيه من رُّوحي فَقَعُوا لَهُ سَاجدينَ. مى توان نتيجه گرفت كه يكى از مظاهر دميده شدن روح خدايى همان فراگرفتن علم اسماء در كل و ديگرى شكل گرفتن شخصيت آدمى است.

سجده كردن همه ملائكه يعنى اطاعت امر الهى براى در خدمت انسان قرارگرفتن، همان موجودى كه برايش خلق شده اند: [بقره:29] هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم مَّا في الْأَرْض جَميعًا ثُمَّ اسْتَوَى إلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بكُلّ شَيْءٍ عَليمٌ.

"اسماء" الفاظ نيست بلكه محل ظهور خواص و مشخصات اشياء و صفات آنهاست. آموزش اسماء شامل شناخت آنچه در عالم است مى شود. كل اسماء همه چيز را بدون استثنا دربرمى گيرد كه اين نشان دهنده قابليت و استعداد بنى آدم است كه تا قيامت فعليت مى يابد و بيشتر آن با ظهور حضرت حجت محقق مى شود.

ابزار شناخت انسانها حواس و قدرت تفكر و تعقل آنهاست: اختيار و آزادى انسان بايد به آگاهى و دانش او منجر شود.

بهتر از آگاهى ارزشى وجود ندارد. آگاهى جلوه زيباى رحمت است. آيا از كتمان آگاهى ، زشتى بدترى وجود دارد؟ بهترين نويدى كه خداى متعال پس از هبوط ، به آدم هديه داده است، فرستادن نشانه و آشكار كردن هدايت است و فرموده :[بقره:38] قُلْنَا اهْبطُوا منْهَا جَميعًا فَإمَّا يَأْتيَنَّكُم مّنّي هُدًى فَمَن تَبعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ، اگر كسى از آن هدايت پيروى كند نه ترسى و نه اندوهى بر او چيره مى شود؛ آرى آگاه شدن از نشانه هاى حق و پى بردن به راه هدايت، به نجات حقيقى مى انجامد. در نتيجه وظيفه اى شريفتر از آگاهى رسانى نداريم و متقابلا جلوگيرى از آگاهى و مبادرت به انحراف ، به مفهوم رودررو شدن با غيرت الهى است.

انبياء ، ابتدا خود باخبر مى شوند و سپس مأموريت تبليغ يعنى آگاهى رسانى به ديگران را مى يابند و به مقام رسالت نائل مى شوند و آن گاه باامتى كه به آگاهى دست يافته ، امامت را آغاز مى كنند و راهبرى امت را بر عهده مي گيرند. پس : قدم اول آگاهى از حق است،

قدم دوم رساندن پيام حق به مردم و

قدم سوم پيشوايى مردم است در چگونگى طى طريق.

خداى متعال پيام آگاهى بخش را به صورت كتاب ، با بيان نبى اكرم ، به مردم ابلاغ مى فرمايد. در تبيين و تفهيم حق، پيامبر مضايقه نمى كند مبادا چيزى براى مردم مبهم بماند: بايد پيام آشكار و راه هدايت واضح شود و تثبيت گردد. غير از پيامبر و بعد از پيامبر ، آل او و اهل بيت او و علما، كه ورثه انبيايند وظيفه تأويل و تفسير پيام حق را بر عهده دارند: آگاهى رسانى، وقتى موضوع آن حق است، وظيفه اى مقدس و الهى است.

در مقابل آن وظيفه خطير ، تقلاى ديگرى قراردارد با درجات متعدد:

١- بد فهميدن حقيقت: شرط لازم تبليغِ حقيقت آن است كه مبلّغ درست آن را فهميده و به باور كامل رسيده باشد [بقره:285] آمَنَ الرَّسُولُ بمَا أُنزلَ إلَيْه من رَّبّه وَالْمُؤْمنُونَ ....و براى اطمينان، فهم خود را به اهل ذكر عرضه كند؛

٢- بد فهماندن حقيقت، به سبب ايهام يا عدم وضوح؛

٣- تبليغ ناقص حقيقت ، يا بخشى از حقيقت را كتمان كردن؛

٤- وارونه جلوه دادن حقيقت و انتساب غلط علت و معلول؛

٥- بد دفاع كردن از حقيقت به لحاظ منطق و فن بيان؛

٦- آرايش دادن باطل به ظاهر حقيقت ، تلبيس : لباس حق بر تن باطل كردن؛

٧- درهم آميختن حق و باطل و ايجاد آشفتگى ذهنى؛

٨- اداى حق به گونه اى كه اقتضاى اراده باطل باشد؛

٩- مطرح كردن حق در زمان نامناسب؛

١٠- مطرح كردن حق در مجلس و مكان نامناسب؛

١١- مطرح كردن حق به شيوه نامناسب مانند، طنز توأم با تقدس زدايى؛

.....

كسانى كه گرفتار يكى از اين انواع تبليغ منفى يا كتمان آگاهى شوند به كيفرى بسيار سهمگين مى رسند. تعبير قرآنى هولناكى براى آن بكار رفته است و آن ، لعنت خدا و لعنت لعن كنندگان است. چنان افرادى از رحمت خدا دورند و دور مى مانند مگر توبه كنند و روش اشتباه خود را اصلاح كنند و بويژه موفق شوند حقيقت را آن گونه كه شايسته است بيان كنند؛ در صورت چنان بازگشت و جبرانى ، مشمول رحمت الهى قرارمى گيرند.

آيه كريمه ١٥٩ سوره بقره ، مطلب را بدين گونه شكافته است:

إنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا، آنان كه حقايقى را كه ما فرستاده ايم كتمان مى كنند

منَ الْبَيّنَات وَالْهُدَى ، حقايقى از جنس دليل آشكار و هدايت

من بَعْد مَا بَيَّنَّاهُ للنَّاس في الْكتَاب ، بويژه بعد از آن كه ما آن را براى مردم در كتب آسمانى تبيين كرديم

أُولَئكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ، نصيبشان لعنت خداست

وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعنُونَ، ونيز لعنت لعن كنندگان.

هركس وارد صحنه تبليغ مى شود و از سخنگاههاى مختلف سنتى يا رسانه اى يا امكانات فضاى مجازى استفاده مى كند، بايد ابتدا موضعش را روشن كند : آيا مى خواهد به حقّ بپردازد ؟ چگونه ؟ و با چه صلاحيتى و بر مبناى چه تفقهى؟ آيا مى خواهد به باطل بپردازد؟ چگونه و با چه ترفندى؟

از نكات مهم در تبليغ، قلم به مزد بودن است. عده اى ، از هنر و فنّ تبليغ استفاده مى كنند تا كتمان حق كنند و در مقابل چنان تلاشى اجر و مزد مى گيرند. اين كار زشت با هر هدفى كه باشد، از جمله رسيدن به مال و مقام ، همچون آتش خوردن است: آن مزدى كه امروز مى گيرند و مى خورند در واقع آتش عذاب است؛ آنها آن قدر بدبختند كه در روز قيامت وقتى خداى متعال با بندگانش سخن مى گويد و آن بندگان را تزكيه و پاك مى كند مبادا گرفتار عذاب جاودان شوند، از اين لطف عميم پروردگار نيز محروم مى مانند و به آتش درمى غلطند ؛ اين است سرنوشت مبلغان غير متعهد و كسانى كه از ابزار آگاهى رسانى براى مطامع خود يا كارفرمايانشان با شيطان صفتى ، استفاده مى كنند تا مانع ابلاغ پيام حق به بندگان خدا شوند:[بقره:174]

إنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ منَ الْكتَاب ، آنان كه آنچه را خدا از كتاب آسمانى فرستاده ، كتمان مى كنند

وَيَشْتَرُونَ به ثَمَنًا قَليلًا، و آن را به قيمت اندك مى فروشند

أُولَئكَ مَا يَأْكُلُونَ في بُطُونهمْ إلَّا النَّارَ ، گويى آنها شكم خود را با آتش پر مى كنند

وَلَا يُكَلّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقيَامَة ، و در روز رستاخيز خدا كلامى به آنها خطاب نخواهد كرد

وَلَا يُزَكّيهمْ ، و آنها را از آلودگيها پاك نخواهد نمود

وَلَهُمْ عَذَابٌ أَليمٌ، و براى شان عذاب بسيار دردناكى است؛

زيرا آنها ضلالت را خريدند و هدايت را فداى آن كردند و عذاب را براى خودشان انتخاب كردند و آمرزش را قربانى آن كردند:[بقره:175]

أُولَئكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بالْهُدَى، آنها گمراهى را به قيمت از دست دادن هدايت خريدند

وَالْعَذَابَ بالْمَغْفرَة، و نيز عذاب را گرقتند و آمرزش را از دست دادند

فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار، چه چيزى مى تواند قدرت تحمل را به ايشان در آتش جهنم عطا كند؟

در حالى كه خدا كتاب قرآن را بحق فرستاده و آنها كتمان حقّ مى كنند:[بقره:176]

ذَلكَ بأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكتَابَ بالْحَقّ ، خدا كتاب را براى تبيين حق برايشان فرستاده

وَإنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا في الْكتَاب لَفي شقَاقٍ بَعيدٍ، آنهايى كه در حقايق كتاب خدا اختلاف افكنى مى كنند ، در دشمنى، دور از حق اند.

اهميت آگاهى و كرامت انسانى و قدرت تأثير و نفوذ ابزارهاى نوين اطلاع رسانى ، بويژه در فضاى مجازى ، دقت وافرى را در امر شناخت و فرآيند تأثيرگذارى شبكه هاى موجود و همت بلندى را در نشر حقايق براى آگاهى بخشى مستمر و پيشگيرى مؤثر از غفلت ، طلب مى كند.

۱۳۹۶/۸/۸

اخبار مرتبط