«آقای دکتر روحانی باید شور و مشورت بیشتری با اعضای هیئت دولت داشته باشد و از وزرای خود درخواست رایزنی کند. در کابینه آقای روحانی فرد خوشفکر و نیرومندی از نظر توان اجرایی و مدیریت وجود دارد به نام اسحاق جهانگیری. نمیدانم که آقای جهانگیری در دولت دوم آقای روحانی چقدر نقش دارد؛ اما به هر میزان که احساس نزدیکی فکری بیشتری با آقای جهانگیری دارم، با آقایان نوبخت، نهاوندیان و واعظی، احساس نزدیکی در اندیشه و عمل ندارم. امید به موفقیت دولت دکتر حسن روحانی در گرو بهکارگیری همه ظرفیتهای اسحاق جهانگیری است.» این بخشی از گفتههای صادق زیباکلام از چهرههای اصلاحطلب است که به تازگی در یادداشتی منتشر شده است. اما نکته جالب توجه در این میان آن است که تأکید این چهره سیاسی اصلاحطلب نه بر اصلاح امور، نه برنامهریزی مدون و نه بر ترمیم کابینه برای عملکرد بهتر دولت است، بلکه وی تلاش میکند تنها آقای رئیسجمهور را از افرادی که رابطه چندان خوبی با اصلاحطلبان و جریان متبوع زیباکلام ندارند، دور و به چهرهای چون جهانگیری نزدیک کند. این نوع مواجهه زیباکلام با حسن روحانی و توصیههای این چنین بیشتر از پیش واقعیت و جنس انتقادات و اعتراضات جریان اصلاحات به دولت یازدهم را مشخص میکند و پرده از این ماجرا برمیدارد که این جریان بیش از آنکه نگران عملکرد دولت و حل مشکلات کشور و مردم در حوزههای مختلف باشد، نگران دور شدن شخص رئیسجمهور از اصلاحطلبان و کاهش سهم آنان از دولت دوازدهم است! وگرنه نتایج همه کاره بودن و تأثیرگذاری جهانگیری در دولت یازدهم به وضوح در برابر مردم قرار دارد و آثار آن همچنان در کشور مشخص است. چیزی شبیه نتیجه برجام؛ چیزی شبیه تقریباً هیچ.