با رسیدن خط آشوب و اغتشاش به نقطه پایانی، مطالعه درسها و عبرتهای آن لازم و ضروری است. این حوادث درسها و نکات فراوانی دارد که باید در دستور کار مراکز گوناگون با شرح وظایف مرتبط به آنها، به ویژه متولیان امنیت و رفاه کشور قرار گیرد.
یکی از درسهای مهم این شورشگریها که در اتاق فکرهای آمریکایی طراحی و با عملگی منافقین و سلطنتطلبها و عمال حامیان داعش در منطقه در خیابانهای برخی شهرهای ایران اجرا شد، واقعی بودن دشمن و لزوم شناخت او و جبهه اوست. معتقدان به توهم توطئه ببینند که دشمنی با جمهوری اسلامی «توهم» نیست؛ بلکه «توطئه واقعی» است که اسناد و مدارکش فتنهگری چند روزه، آتش زدن پرچم کشورمان، کشتن حدود 20 نفر از هموطنان عزیز و تخریب اموال عمومی و خصوصی و تشجیع دشمن به تشدید تحریمها و درخواست از شورای امنیت برای بینالمللی کردن یک موضوع داخلی است که روزانه دهها مورد از آن در همین کشورهای مدعی دموکراسی و آزادی، مانند آمریکا و فرانسه ملاحظه میشود. برای نمونه، خشونت پلیس آمریکا در منکوب کردن تظاهرات آمریکایی در فرگوسن یا تظاهراتی که به تازگی در فرانسه صورت گرفت و بیش از 1000 اتوبوس به آتش کشیده شد و ۱۴۰ هزار پلیس برای آرام کردن اوضاع مستقر شدند. آیا باید در این حوادث نیز تقاضای تشکیل نشست اضطراری شورای امنیت میشد؟
دشمنشناسی مردم در این حوادث ثابت کرده است که هرگاه مسئلهای در ایران شکل میگیرد، بلافاصله دشمن و در رأس آنها آمریکا در تبدیل آن به فتنه و بحران دست به کار شده و جبهه پرتعداد و یکدست دشمنان در کنار هم و پشتسر فتنهانگیزان داخلی ابراز وجود میکند. البته از حدود 15 عضو دائم و غیر دائم شورا تنها سه عضو همراهی کرده و بقیه به شدت با آمریکاییها مخالفت کردند.
نظر اعضای مخالف این بود که نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد که به درخواست ایالات متحده آمریکا و با هدف بررسی تحولات ایران برگزار شد، غیر قانونی است؛ زیر از نظر قانونی، برگزاری این نشست مغایر بند 34 منشور سازمان ملل متحد به شمار میآید. طبق بند 34 منشور سازمان ملل متحد، زمانی شورای امنیت سازمان ملل صلاحیت ورود به مسئلهای را دارد که آن مسئله تهدیدی برای «صلح و امنیت جهانی» باشد. این مسئله نشان داد، خصومت آمریکا با ایران همچون گذشته ادامه دارد و دستخوش تغییر نشده است.