به گزارش نما، بازیگران منطقهای و فرامنطقه ای و عوامل و تحولات مختلف در خاورمیانه به طور کلی جزئی از طرحی است که این روزها تحت عنوان «معامله قرن» برای از بین بردن آرمان فلسطین در منطقه مطرح شده است.
کنار هم گذاشتن پازلهای این طرح آمریکایی- صهیونیستی، پشت پرده بسیاری از تحولات و رویکردها طی سالهای اخیر در حاکمیت کشورهای مربوطه را نشان می دهد. طرحی که آمریکا برای تضمین امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه دنبال میکند، با حمایتهای بیدریغ عربستان سعودی، اردن و تعداد دیگری از رژیم های عربی حاشیه خلیح فارس دنبال میشود. این کشورها پیش از این برای امتیازهای قابل توجهی که در موضوع فلسطین تقدیم دشمن میکردند، دستاوردهای حداقلی نظیر ادامه روند سازش و پیشبرد مذاکرات را مطالبه میکردند، اما این روزها تنها برای جلب رضایت آمریکا و رژیم صهیونیستی در روند عادی سازی روابط با تلآویو، حاضرند حتی شهر راهبردی قدس را قربانی کنند.
آنچه در این گزارش که مرکز مطالعاتی باحث آن را تهیه کرد، مورد توجه قرار گرفته است، بررسی طرفهای مرتبط با توطئه بین المللی موسوم به معامله قرن و مراحل مختلف این طرح برای از بین آرمان فلسطین است. با وجود اینکه بسیاری از این عوامل نشان میدهد که فرصتی بیسابقه برای رژیم صهیونیستی جهت تحمیل مطالبات نژاد پرستانه خود به ملت فلسطین به وجود آمده، اما عنصر تاثیرگذار در این روند جوانان انقلابی و مقاوم فلسطین و سایر کشورهای عربی است که میتواند تمامی معادلات را به هم زده و دشمن را در رسیدن به اهداف خود ناکام بگذارد.
اقدام آمریکا برای انتقال سفارتخانه
تحولات موجود در مواضع آمریکا نسبت به موضوع قدس در سایه دو عامل تعیین میشود:
اول فشار اسرائیل و لابی های صهیونیستی. واشنگتن معتقد است که اسرائیل نسبت به تحولات منطقه درایت بیشتری از آمریکا دارد و مشورت های انجام شده با این رژیم را بهتر میپذیرد. اسرائیل نماینده انحصاری آمریکا در منطقه بوده و به همین علت واشنگتن مواضع خود را کاملاً با رویکردهای رژیم صهیونیستی در تمامی اهداف و خاستگاههای آن منطبق میکنند. مهمترین این مواضع این است که فلسطین ملک یهودیان است و «بازپس گیری» آن بر اساس شرایط خاصی صورت گیرد و آمریکا باید کوشش و فعالیت دیپلماتیک لازم رابرای روند سازش در این منطقه انجام داده و فشارها و فریبکاری لازم برای عربها و تشکیلات خودگردان را بر اساس توافق اوسلو دنبال میکند. طرفهای عربی شامل دولتها و ملتها و همچنین ملت فلسطین نیز این موضوع را میدانند.
عامل دوم اما میزان حاکمیت و تحکم سردمداران عرب نسبت به ملت ها و ادامه سیاستهای سرکوب گری و سلطه طلبی بر آنها و نادیده گرفتن افکار عمومی عربی است، تا جایی که حاکمیت در کشورهای عربی به یک سو میرود و مردم به سویی دیگر. این چیزی است که ما در شرایط کنونی به آن رسیدهایم.
در سایه این عوامل ما میتوانیم مواضع آمریکا نسبت به موضوع را بررسی کنیم. مواضع مستحکم آمریکا همزمان با تصمیم به تجزیه قدس و خارج کردن آن از روند درگیریها و بین المللی سازی آن صورت گرفت. در ابتدای دهه پنجاه قرن گذشته میلادی وزارت خارجه آمریکا یادداشتی را منتشر میکرد که مبانی حقوقی شهر قدس را مشخص کرده و تسلط اسرائیل در منطقه غرب قدس را رد کرده و نسبت به انتقال کنیست رژیم صهیونیستی و وزارت خارجه و دفتر نخست وزیری واتحادیه کارگران این رژیم به این منطقه اعتراض کرد. در پی تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورهای عربی در سال 1967 نماینده آمریکا در شورای امنیت هم این مواضع را تکرار کرد و گفت که آمریکا اشغالگری اسرائیل در شهر قدس را به رسمیت نمی شناسند. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز در قطعنامه مشهور خود به شماره 242 این موضوع را به تصویب رساند.
هنگامی که یهودی سازی سرزمین های فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و الحاق اراضی قدس و کرانه باختری به این رژیم ادامه یدا کرد، قطعنامه شورای امنیت در سال 1968 ضد این اقدامات صادر شد. همچنین قطعنامه دیگری در سال 1980 به شماره 476 تصویب شد که بر روند حقوقی شهر قدس تأکید داشت و قانون کنیست رژیم صهیونیستی در رابطه با تصمیم پایتختی قدس برای اسرائیل را رد میکرد. این مواضع را رای مشورتی دادگاه بین المللی لاهه نیز در جولای 2004 در رابطه با دیوار حائل تکرار کرد. این موارد فرصت بی نظیری را ارائه می داد تا دادگاه مذکور اوضاع حقوقی شهر قدس و اراضی فلسطینی را مشخص کنند. اما در جریان سفر آریل شارون نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی به واشنگتن در اکتبر 2004 گفتمان آمریکا مبنی بر تضمین امنیت اسرائیل شکل گرفت و این گفتمان مواضع آمریکا در قبال موضوع فلسطین را کاملا تغییر داد.
مشخص است که مواضع آمریکا در قبال قدس کاملاً منطبق با مواضع رژیم صهیونیستی بوده و تحول صورت گرفته در این مواضع پوششی برای مواضع واقعی این کشوربه شمار می رفت. کنگره آمریکا در سال 1995 قانون را برای شهر قدس به تصویب رساند و بار دیگر در سال 2002 این قانون را مورد تاکید قرار داد. این اتفاق زمانی افتاد که نیروهای آمریکایی به سمت منطقه خلیج فارس گسیل شده بودند تا اشغالگری عراق را آغاز کنند. مدتی پیش از آن نیز حاکمان عرب بعد از چندین ماه فشار آمریکا در برابر پذیرش طرح ابتکار عربی در نشست بیروت در مارس 2002 تسلیم شده بودند.
کنگره آمریکا قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته و از رئیس جمهور این کشور خواسته بود که انتقال سفارت آمریکا به قدس را آغاز کنند، اما رئیس جمهور هر 6 ماه اختیار به تعویق انداختن این مصوبه را داشت.
در این رابطه بیشتر بخوانید: اظهارات عجیب شاه اردن/ آیا اجرای معامله قرن نزدیک است؟
ملاحظات درباره تصمیم ترامپ برای قدس
اعلام ترامپ مبنی بر پایتختی قدس برای رژیم صهیونیستی در روز 5 دسامبر 2017 شامل دو بخش مهم بود، بخش اول اینکه پایتختی قدس برای رژیم صهیونیستی را به رسمیت می شناسد و بخش دوم انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس بود. برای درک این موضوع، ذکر مجموعه ای از ملاحظات لازم است که به آنها اشاره می کنیم.
نکته اول اینکه دونالد ترامپ از زمان کاندیداتوری برای ریاست جمهوری آمریکا خود را برای ترویج پروژه صهیونیستی و تشکیل اسرائیل بزرگ بر اساس برنامهریزی های موجود وقف کرده است. اقدامی که قرار است تا سال 2020 انجام شود، لذا باید راهکارهایی بررسی میشد که بتوانند ترامپ را بر خلاف تمامی پیشبینیها و با وجود رسواییهای که وی داشت، به ریاست جمهوری آمریکا برساند.
در آینده روشن خواهد شد که ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا ارتباطی با روسیه نداشت، بلکه این صهیونیست ها بودند که ترتیب این کار را دادند. دلیل این سخن نیز آن است که اکثر کادر دولت آمریکا از جمله دختر رئیس جمهور یهودی شده و همسر وی نیز یک فرد یهودی است و سفیر آمریکا در تل آویو نیز یهودی است. این موضوع علاوه بر اظهاراتی است که ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود در رابطه با اسرائیل مطرح کرده بود و موسسات دیگر قادر به تغییر این رویکرد نخواهند بود.
پروژه آمریکا مبتنی بر دو عامل مذکور یعنی رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی است و این کشور تلاش دارد بیش از پیش خود را به واقع گرایی نزدیکتر کنند. ترامپ برای اجرای این موضوع حاکمان عرب و مسلمان را در ماه مِی سال 2017 به ریاض احضار کرد و تصمیمات خود را به آنها ابلاغ کرد و برخی از آنها صراحتاً و برخی دیگر به صورت تلویحی این تصمیمات را پذیرفتند. از جمله مهمترین این تصمیمات معامله قرن بود که ترامپ اجرای آن را آغاز کرد. اولین و مهمترین مطلب در ابتدای کار در راستای این طرح ، مجرم شناختن مقاومت ضد رژیم صهیونیستی و پاسخ به مطالبات این رژیم در قدس بود.
در رابطه با این ادعا که واشنگتن نظارت بر روند سازش میان فلسطینیها و اسرائیلیها را برعهده دارد، باید گفت که این موضوع با واقعیت مواضع آمریکا و رژیمهای مرتجع عربی سازگار نیست. به این ترتیب طبیعی است که ترامپ تنها چند ساعت قبل از اعلام موضع خود در خصوص قدس این موضوع را به اطلاع متحدان عرب خود برساند و همین موضوع باعث شود که برخی از آنها از اینکه ترامپ آنها را برای ابلاغ تصمیمش انتخاب کرده، خوشحال شوند.
در این رابطه باید گفت برخی اقدامات صورت گرفته برای پاک کردن لکه ننگ و رسوایی از کشورهای عربی و اسلامی به ویژه دعوت به برگزاری نشست اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی برای بررسی تصمیم قدس نیز اقدامی بیهوده است. چرا که آنها میدانند که ملتهای آن ها سرکوب شده و دولتها تجزیه شده اند و فلسطینیها نیز در بدترین شرایط قرار دارند و حاکمان رژیم های عربی آنقدر به اعتبار ترامپ افتخار میکنند که حاضرند قدس را برای او قربانی کنند.
تلاش برای تغییر مصوبات بین المللی
نکته سوم اینکه آمریکا با تصمیم خود در خصوص قدس مصوبات سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل را به چالش میکشد. لذا دیگر در بیان این موضوع که اسرائیل این اراضی را اشغال نکرده، بلکه آنها را بازپس گرفته است، کوتاهی نخواهد کرد و اعلام خواهد کرد که در این «مأموریت مقدس» به این رژیم کمک خواهد کرد. واشنگتن مطمئن است که حاکمان رژیمهای عربی هیچ چیزی ندارند که بخواهند در واکنش به این اظهارات بگویند. پیش بینی میشود که در مرحله آینده واشنگتن و متحدان عرب دنبال تغییر مصوبات و قطعنامههای سازمان ملل متحد به نفع رژیم صهیونیستی خواهند بود. تا جایی که بتوانند پوشش و مبنای حقوقی جدیدی برای معامله قرن ایجاد کنند. درست مانند اقداماتی که در گذشته انجام دادند و جنبش صهیونیستی را از یک جنبش جنایتکار و نژادپرست به یک حرکت آزادیبخش ملیگرا تغییر دادند. برای این کار مصوبه ای از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1991 صادر شد که مفهوم اول که در مصوبه صادرشده در سال 1975 مورد تاکید قرار گرفته بود را رد کرد.
شرایط سیاسی برای آمریکا مهیا است تا بتواند منطقه عربی را به صورت کامل تسلیم خود کند. از سوی دیگر برخی کشورهای عربی نیز از مخالفت با رژیم صهیونیستی به تأیید منافع این رژیم در محافل بین المللی تغییر موضع داده اند. این موضوع را میتوان در رفتار برخی کشورهای عربی به وضوح مشاهده کرد.
در مورد روسیه نیز پیشبینی نمیشود که این کشور مخالفتی با تلاشهای آمریکا در شورای امنیت در این خصوص داشته باشد. مسکو البته تصمیم ترامپ را مورد انتقاد قرار داد، چرا که دیگر موضوع فلسطین برای آن اهمیت ندارد، بلکه چیزی که مهم است، اسرائیل است که هماهنگیهای لازم با آن را در سوریه و مناطق دیگر دارد. آمریکا اگر تلاش خود را در این راستا معطوف کند، میتواند مبانی موضوع فلسطین در مجمع عمومی و شورای امنیت را تغییر دهد و درگیری های عربی ایرانی را به جای درگیریهای عربی اسرائیلی مطرح کند. به این ترتیب اسرائیل به صف مقدم کشورهای عربی ضد ایران نقل مکان میکند و این موضوع خدمتی بزرگ به منافع آمریکا و اسرائیل و نقض منافع کشورهای عربی خواهد بود.
نکته بعدی اینکه رژیم صهیونیستی و آمریکا بارها اعلام کرده اند که متحدان اصلی آنها حاکمان عرب هستند. آنها در مورد ملتها و اعتراضات آنها نگران هستند و به همبن علت طی چهار سال اخیر با همکاری حاکمان عرب تلاش کردند حضور افکار عمومی در خیابانها و تظاهرات و اعتراضات را که برای کمک به قدس و مقاومت و ملت فلسطین ایجاد شده بود، سرکوب کنند. منافع حاکمیت عرب در سرکوب و قلع و قمع افکارعمومی عربی است و این منافع با منافع اسرائیل و آمریکا تطابق دارد.
پنجمین نکته اینکه قطعنامه شورای امنیت در سال 1980 که قانون رژیم صهیونیستی در خصوص قدس را باطل کرده و کشورها را از انتقال سفارتخانه خود به این شهر اشغالی باز داشت، با حمایت آشکار آمریکا به تصویب رسید، لذا تصمیم دونالد ترامپ نقض آشکار قوانین و مواضع آمریکا در این خصوص به شمار میرود. به این ترتیب است که واشنگتن دنیا را به سمت نقض قوانین بین المللی برای از بین بردن آرمان فلسطین پیش میبرد. لذا کشورهای جهان باید در برابر مواضع آمریکا ایستادگی کنند تا بتوانند نظم بین الملل و عدالت و امنیت در جهان را حفظ کنند.
منبع: تسنیم