سمانه داوری- موضوع تئاتر در کشور ما چند سالی است که موضوعی رها و به دور از نظارت فرهنگی و اصولی متولیان هنری این حوزه به نظر میرسد تا جایی که گاهی این هنر را که اهالیش آن را مادر سینما و تلویزیون میدانند در محتوا، مضمون، شکل و قالب هنری سخیف و ضد ارزش مییابیم این روایت تلخ چندسالی است که تئاتر مملکت ما را دربرگرفته و کمتر تئاتری را میتوانیم روی صحنه پیدا کنیم که ارزشهای اصیل زندگی ایرانی و اسلامی را زنده کند.
اما در یک بخش از این ماجرا مضامین نادرست به انضمام القای ضدارزش در قالب ارزش و همچنین پوششهای نامتعارف که این روزها استفاده از کلاه گیس به جای مو تنها یک نمونه آن است سبب شده تا زن در این تئاتر به دونترین مرتبه خود تنزل پیدا کند.
شوخی به نام ممیزی
سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر نیز از این قاعده مستثنی نبود از انتخاب پوستری که بسیاری از کارشناسان امر آن را دروازه ورود ابتذال به این جشنواره دانستند تا به روی صحنه رفتن تئاترهایی با محتوای جنسی و بعضا ضدزن قابل توجه است، این وضعیت تا جایی ادامه داشت که حتی در برخی از نمایشها مخاطبین ترجیه دادند سالن نمایش را ترک کنند به طور مثال در نمایشی با عنوان سوپ بوقلمون که با درون مایه سیاسی روی سن رفته در عین اینکه کاملا رگههایی از ضدیت با نظام مشهود بود اشارات جنسی و شوخی با ممیزیهای فرهنگی به بهانه طنز از مهمترین مواردی بود که مخاطب نمیتوانست آن را روی صحنه تئاتر تاب بیاورد. البته این موضوع مدت زمان درازی است که دامنهدار شده و حتی پایش به تئاترهای کم ارزشی که در سالنهای درجه چندم سینماهای تهران اجرا میشود باز شده است.
در سناریوی این تئاترها اصولا حضور زنان به بهانههای جذابیت جنسیتی و بصری است و درعین حال شوخیهای زشت و زننده برای جذب مخاطب و پرشدن صندلیهای سالن نگاه کاسبکارانه به هنر را در شرایط عدم حمایتهای مادی و معنوی فرهنگی نهادهای متولی نشان میدهد، شوخیهایی که اگر آنها را از متن سناریو و اجرا حذف کنیم چیزی جز محتوایی سخیف و کسالتآور برای مخاطب عام باقی نمیماند.
هیاهوهای سیاسی حیازدا
هنر هرچه که باشد میتواند مبلغ یا مروج عقیده، طرح و نظر صاحبان آثار باشد و اگر سایه سیاستزدگی و جذب نظر عدهای از اقشار خاص بر سرش سنگینی کند، آن هنر رنگ و جنس متفاوتی به خود میگیرد در سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر که میتوان آن را لشگرکشی هنر بر علیه زنان دانست در آثار به نمایش درآمده به عناوین سیاسی و حتی غیرسیاسی میتوان این موضوع را به عینه دید اما در لابلای آثاری که در معرض دید داوران پرحاشیه این جشنواره قرار گرفت در سالن ایرانشهر نمایشی با عنوان تنهایی پرهیاهو ،برداشتی آزاد از رمانی با همین نام از بهومیل هرابا به صورت پرفورمنس و با حرکات موزون (رقص) بود، بیش از سایر آثار جنجال ایجاد کرد و در میان سکوت رسانهای که برگزارکنندگان جشنواره امسال آن را خودخواسته ایجاد کرده بود بازهم رخی نشان داد، این نمایش توسط افشین غفاریان اجرا و کارگردانی شد. این فرد که در فتنه 88 نقش فعالی داشت و حتی در رسانه¬های اپوزوسیون سنگ جنبش موسوم به جنبش سبز را به سینه میزد مدتی بود در خارج از ایران روزگار میگذراند اما حضور این رقاص معروف، آن هم در جشنواره فجر با تعجبی همگانی توام بود و این مسئله را به نظرها نزدیک میکرد که ممکن است این حضور بر مبنای طرحی از پیش تعیین شده باشد؛ زیرا مشخص نیست پس چهار سال جنجالآفرینی سیاسی غفاریان در رسانههای معاند، حضور و اجرای نمایش توسط او در جشنواره فجر انقلاب چه ضرورتی داشته است ضمن اینکه نگاه به پیشینه وی و استفاده از او در جریان خوراکدهی به ضدانقلاب در طی این چندسال که منجر به ساخت فیلمی درباره زندگی او شد نیز قابل توجه است فیلمی که در واقع چیزی جز نمایش تصویری سیاه از سرزمین یک رقاص سیاسی نبود.
گذشته از حضور این فرد که خود نیازمند پاسخگویی وزارت ارشاد و مسئولین برگزار کننده جشنوارهای است که گعدهای برای ترویج فرهنگ انقلابی از طریق هنر به حساب میآید اما رویکرد حیازدایی که بیش از هرچیز موضوع خانواده و زن را تحتالشعاع خود قرار میدهد مسئلهای است که هرچند امروز نمود پیدا نمیکند اما در آینده خود را به شیوههای مختلف بروز و ظهور میدهد به ویژه با گسترش شبکههای اجتماعی و انتشار بیمحابای تصاویر و محتوای تئاترها و اموری که به نظر میرسد مخاطب چندانی ندارد و پشت دربهای بسته درحال اجراست دربهایی که البته بدون کلید هم به روی مخاطب و با اهداف خاص ضدفرهنگی باز است.