آشوب و بلواي ايجاد شده روزهاي گذشته در خيابان پاسداران تهران (محدوده گلستان هفتم) به دست جمعي که خود را درويش مينامند، تأثر و تأسف افکار عمومي را به همراه داشته است. بازداشت يکي از همين قماش به جرم سرقت و با شکايت شاکي خصوصي، سرآغاز ماجرايي بود که با تهديد پليس براي آزادي وي و در نهايت حمله دهها نفر از اوباش با آمادگي قبلي و حمل سلاحهای گرم و سرد، قمه، شمشير و چاقو به کلانتري به خشونت انجاميد.
اين اوباش در يک روز امنيت محله را به هم ريخته و دهها نفر را زخمی کرده و اموال ساکنان را تخریب کردند. حمايت همزمان جريانهاي ضد انقلاب از طريق ماهوارهها و فضاي مجازي گوياي اين بود که دستوري سراسري براي حمايت همهجانبه از مدعيان تصوف و درويشي صادر شده است. حاصل اين سناريوی طراحي شده، به شهادت رسيدن پنج نفر از نيروهاي انتظامي و بسيجياني بود که براي ايجاد امنيت و آرامش در صحنه حاضر بودند. انتشار صحنه دلخراش زير گرفتن حافظان امنیت با اتوبوسي که به يکباره به صف نيروهاي پليس هجوم ميآورد، موجب شد احساسات افکار عمومي جامعه جريحهدار شود و مظلوميت نيروهاي مخلص انتظامي که با توجه به توان لازم براي برخورد سخت با اين اوباش، با ملايمت و نرمي به مصاف آنان رفتند، بيش از پيش آشکار شود.
حال اين پرسش مطرح میشود که چگونه دراويشي که با ادعاي مدارا و اعتدال خود را عاري از هرگونه خشونتطلبي معرفي ميکردند، اینگونه وحشیانه به ایجاد رعب و وحشت روی آورده و پنج نفر از نیروهای حافظ امنیت را به شهادت میرسانند؟! چطور اين جريان که فعاليت خود را به سير و سلوک فردي و خودسازي دروني محدود کرده و هوادارانش را به دوري از اجتماع و سياست دعوت ميکند، اينگونه بازيچه ضد انقلاب و جريانهاي سياسي معاند شده و خوراک تبلیغاتی رسانههای بیگانه را برای چند روز فراهم آورده است؟ چرا برخی از مسئولان که در حوادث بسیار کوچکتر و کم اهمیتتر بلافاصله واکنش نشان میدادند، این بار سکوت اختیار کرده و از واکنش لازم پرهیز کردهاند؟! در نهایت چرا نيروي انتظامي از برخورد قاطع با اوباش منع شده بود؟!
در این مواقع انتظار میرود نیروهای انتظامی از اختیارات لازم برای برخورد هوشمند، بموقع و قاطع برخوردار باشند تا به همه اوباش و عوامل هدایتگر آنان فهمانده شود امنیت خط قرمز نظام اسلامی است.