انسان يا تحت ولايت حقه الهي است كه راه و روش و سازوكار آن در زندگي انبياء و اولياي خدا، شهدا و صديقين به روشني معلوم است، يا تحت ولايت خودش است يا تحت ولايت يك فاسق، كافر و ظالم است. اين دو ولايت، مسيرش از مسير ولايت اول جداست و به جهنم ختم مي شود.
انسان اگر بر مبناي عقل و عقلانيت حركت كند، در مسير فطرت قرار مي گيرد. اگر بخواهد بر اساس اوهام و خيال حركت كند در دامگاه شياطين گرفتار خواهد شد. احكام عقل همان احكام شرع مقدس اسلام است. اين احكام مرز انسان را با اوهام و خيالات باطل مشخص مي كند. ولايت الهي، آزاديبخش است، انسان را به سرمنزل نور هدايت مي كند. ولايت الهي، انسان را از ولايت خود و ولايت طاغوت نجات مي دهد. كافي است ولايت خود و ولايت طاغوت را به هيچ انگاريم و رها شويم. به قول حافظ؛ «خود را مبين و رستي». آزادي واقعي همين و غير از اين «وهم» و «خيال» است. ما با خدا عهد كرديم كه از او اطاعت كنيم و بر صراط مستقيم حركت كنيم اما ولايت خود و شيطان، ما را وادار مي كند اين عهد را نقض و به بيراهه برويم. پذيرش ولايت الهي، انسان را قانونمند و به سوي عدل، سعادت و كمال انساني هدايت مي كند. اما ولايت شيطان، انسان را طغيانگر و قانون شكن مي كند و به وادي بدعهدي هدايت مي نماید.
*****
سخنگوي شوراي نگهبان در آخرين روز كاري سال قبل نتيجه بحثها و بررسيهاي اعضاي شوراي نگهبان در مورد ويژگيهاي رجل سياسي و مذهبي را بيان كرد. او گفت ما در شورا به 11 شرط كليدي رسيدهايم؛ اينكه رجل سياسي بايد داراي سوابق روشن، كافي و قابل ارزيابي در فعاليت سياسي و مذهبي باشد. اينكه اين سوابق شامل تصدي برخي مسئوليت ها و مديريتهاي كلان باشد. اينكه سلامت و توانايي لازم براي ايفاي مسئوليت هاي رياست جمهوري داشته باشد، ترديدي نيست. اينكه رجل سياسي نبايد محكوميت كيفري به جرايم اقتصادي، كلاهبرداري اختلاس و ارتشاء و تباني در معاملات دولتي و پولشويي و نيز نباید وابستگي به گروههاي ضد انقلاب داشته باشد، آن هم ترديدي نيست.
اين ويژگيها را مي شود با استعلام از مراجع چهارگانه تا حدودي كشف كرد. اما آنچه كه بايد يك رجل سياسي و مذهبی داشته باشد، «عقل» است. امام خميني (ره) يك وقتي در اوج تعارض و درگيري بني صدر با رجايي فرمودند: «هي نرويد دنبال اينكه رجايي علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است.» معلوم مي شود براي التزام عملي به اسلام، نظام و قانون اساسي كه اولين تعهد رئيس جمهور در پر كردن پرسشنامه نامزدي انتخابات رياست جمهوري است، «عقل» او مهمتر از همه ويژگيهايي است كه در شرايط رئيس جمهوري مطرح و بايد مورد توجه باشد.
رئيس جمهور، رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي است، رئيس شوراي عالي امنيت ملي، رئيس شوراي پول و اعتبار، رئيس شوراي عالي فضاي مجازي، رئيس مجمع عمومي نفت و رئيس دهها شوراي تصميمگيري سياسي، امنيتي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است. او بايد بر اساس عقل جمعي، مملكت را با اختيارات وسيعي كه دارد اداره كند. تكيه كردن به عقل و رأي خود و ناديده گرفتن عقل جمعي، او را به وادي ديكتاتوري مي اندازد.
امروزه وقتي دو نفر مي خواهند با هم ازدواج كنند، مي روند يك تست روان مي دهند تا معلوم شود به لحاظ روحي و رواني فاكتورهاي لازم براي يك زيست معقول زير يك سقف را دارند. آن وقت يك فردي را مي خواهيم بر سرنوشت 80 ميليون نفر حاكم كنيم و هر لحظه يك تصميم سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بگيرد. اين آدم لازم نيست يك تست بدهد تا معلوم شود «هوش هيجاني» وي چه سازهاي دارد؟ آيا قادر است مهارت خود را تا آخر دوره در همراهي با مردم حفظ كند؟ آيا قادر است عواطف و احساسات خود را مديريت كند؟ هنگامي كه ميليون ها نفر به او اعتماد كردند و براي او كف و سوت و يا صلوات مي فرستند، خود را كنترل كند و دچار خودشيفتگي مزمن نشود؟ آيا او توانايي براي مديريت اضطراب و كنترل تنشها و انگيزه، اميدواري، خوشبيني و بدبيني در مواجهه با موانع در راه رسيدن به هدف ها و آرمانها را دارد؟ يا با يك سوزنباني يك مشاور كه با چند واسطه به يك سرويس امنيتي خارجي وصل است، به وادي «بغي»، «محاربه» و «بيمهري» با مردم و نظام مي افتد؟ ارزيابي اسناد جاسوسي سفارت آمريكا در تهران نشان مي دهد آنها روي «تست روان» رجال سياسي عنايت ويژه داشتند و كاملاً از چند و چون روح و روان بني صدر و استعدادهاي انحرافي او باخبر بودند. لذا او را به مسيري هدايت كردند تا حتي در قبرستان مسلمانان دفن نشود و امروز در پاريس منتظر آمبولانس است كه او را در قبرستان «پرلاشز» دفن كند.
نارسيسیسم يا خودشيفتگي، بيماري خطرناكي در اصحاب قدرت است. امام (ره) در همان روزهاي اول انقلاب، مهارت خود را در مهار چنين خطری نشان داد. وقتي آيت الله مشكيني و فخرالدين حجازي در محضر او در جمع نخبگان و کارگزاران کشور شروع كردند به تعريف و تمجيد او، برآشفتند و آنها را بر حذر داشتند و فرمودند شما با اين حرف ها مرا بيچاره مي كنيد.
امروز ما شاهد بيچارگي برخي رؤساي دولت هاي گذشته هستيم كه از مسير عقل و عقلانيت منحرف شده و خود را در وادي اوهام و خيالات گرفتار كردند.
خودشيفته، مردم را ابزار ارضاء حس جاهطلبي و قدرتطلبي خود مي كند. رأي مردم را چك سفيد مي داند تا هر مبلغي را در آن بنويسد. خودشيفته احساس حيا و شرم را از دست مي دهد. بر اسلاميت و جمهوريت نظام تيغ نافرماني مدنی مي كشد و پشت پا به همه سوابق علمي و عملي خود در خدمت به انقلاب مي زند.
مرض خودشيفتگي با علائم احساس فوق العاده بودن و احساس خودبرتربيني باعث می شود فضائل دیگران را انکار و خود را همیشه نفر اول ببیند. خودشيفته كاري به منطق و عقلانيت در توجيه افكار عمومي ندارد. خودشيفته سياسي اعتماد به نفس ملت در مبارزه با دشمن را تضعيف مي كند و با خوار و ذليل كردن ملت، خودش را خشنود مي كند. او از همه طلبكار است و خود را طلبكار كسي نمي داند، حتي كساني كه به او رأي داده اند.
خودشيفته، نوچهپرور است. او با نوچهپروري مي خواهد افسردگي سياسي و ناكاميها و ناكارآمديهاي خود را جبران كند. خوشيفته، پيمان شكن است. اولين پيماني كه مي شكند همان سوگند رياست جمهوري است. مثل اعلاي چنين كسي همين رئيس جمهور نگون بخت آمريكاست كه امروز بيريختترين تصوير را از دموكراسي در آمريكا واتاب مي دهد كه صغير و كبير در آمريكا فهميدهاند او يك بيمار رواني است. حتي صداي هم حزبی های خود را در داخل آمريكا و همپيمانان اين كشور در اروپا و آسيا را درآورده است.
اگر رجل سیاسی و مذهبی دچار روان گسیختگی یا اسکیزوفرنی باشد، رفتار اجتماعی غیر عادی او به تدریج ظهور می کند. کم کم معلوم می شود که او درک درستی از وقایع ندارد و دچار آشفتگی فکری و کلامی است. این بیماری باعث می شود او خیلی زود به وادی آشفته گویی بیفتد.
اينكه اسلام دو ويژگي «عدل» و «علم» را از ويژگيهاي مهم و اساسی حاكم مي داند، همين است. انسان عاقل در مراحل تكاملي عقلانيت خود به ملكه «عدل» متصف مي شود. عدالت و علم، او را در مسير عقلانيت و فطرت، به التزام عملي به اسلام و نظام الهي هدايت مي كند. چنين فردي قانون اساسي را كه يك ميثاق ملي است زير پا نمي گذارد و تا آخر دوره به آن ملتزم ميماند، نه اينكه چهار روز از موعد سوگند رياست جمهوري گذشت شروع مي كند به طلب توسعه اختيارات و ...
خدا رحمت كند امام خميني (ره) را، 50 سال پيش در حوزه نجف همزمان با طرح موضوع ولايت فقيه مباحث اخلاقي و تربيتي را در دستور كار خود قرار داد. او خطاب به علما و انقلابيون كه دست اندركار «تولید قدرت» و مبارزه با طاغوت زمان بودند، فرمود: «تا مورد توجه مردم قرار نگرفتهايد فكري به حال خود بكنيد، خدا نكند انسان پيش از آنكه خود را بسازد، جامعه به او روي آورد و در ميان مردم نفوذ و شخصيتي پيدا كند، خود را مي بازد. خود را گم مي كند. قبل از اينكه عنان اختيار از كف شما ربوده شود، خود را بسازيد و اصلاح كنيد.»