اول شدن ليست منتسب به مقتدي صدر در انتخابات پارلماني عراق وي را به صدر اخبار كشاند. اما رسانههاي غربي و اصلاحات تلاش ميكنند علت رأيآوري وي را موضعش نسبت به ايران اعلام كنند و در پس اين سخن بيفايده بودن آن همه زحمت ايران در دوران داعش را گوشزد نمايند. فراموش نكنيم كه «ناموس تشيع» در عراق است و فراموش نكنيم كه تكفيريها تا چند صدمتري امامين عسكريين رسيدند و از سوي ديگر تا 40 كيلومتري كربلا از استان الانبار جلو آمدند. ايران براي دلخوشي مقتدي به عراق نرفت و الان هم چيزي به نام «حضور ايران در عراق» معنا ندارد. روابط معمولي ايران و عراق در جريان است اما رابطه ايران و عراق فراتر از عرف بينالملل نظير داد و ستد و منافع ملي است. اساس اين رابطه با محوريت حسين (ع) است و با صادرات و واردات و فشار امريكا و سعودي و... بالا و پايين نميشود. اما در خصوص مقتدي صدر...
مقتدي شخصيتي ويژه دارد كه قضاوت درباره وي به راحتي امكانپذير نيست. چندوجهي بودن مشي و شخصيت وي نه بر اثر تدبير، كه جزو شاكله شخصيتي وي است. او كلكسيوني از تضادها و افراط و تفريط است. از جهت تجمع تعارضات، چندگانگي شخصيتي، تعاملي و رفتاري بسيار شبيه مصدق يا احمدينژاد ماست. مقتدي نماد افراط و تفريط است و اصولاً از تعادل برخوردار نيست. او در كسوت روحانيت يكباره در هيبت ناسيوناليست ظاهر ميشود. او با لباس پيامبر به سوي كمونيستها دست دراز ميكند. او در عين فرهنگ طلبگي ابايي ندارد كه به مرجعيت شيعه هم بتازد. او ممكن است چند ماه در قم ساكن باشد، اما سر از رياض و قاهره و اربيل درآورد. او ضد امريكايي است، اما جريانات جهادي عراق را كه با امريكا ميجنگند هم قبول ندارد. يك روز بر تمايز خود و اطرافيان با همه تأكيد ميكند و يك روز بر لزوم وحدت و پذيرش همه جريانات عراقي در كنار هم سخن ميگويد. اما با مذهبيون- كه سالها در كنار هم با صدام مبارزه كردهاند- ائتلاف نميكند، بلكه سكولارها و كمونيستها را ترجيح ميدهد. او عليه ايران و حتي آيتالله سيستاني بهرغم «تك مرجعي» بودن مكتب نجف ميتازد تا ناسيوناليست جلوه كند، اما همزمان در قم به دستبوس مراجع ايراني ميآيد. او در اوج درگيري دولت عراق با داعش مشغول درگيري با دولت بود و بار مضاعفي را بر آن تحميل ميكرد. نيروهاي نظامي وي در شهرك صدر بغداد رژه مسلحانه برگزاركردند اما در قالب سازمان اختصاصي هيچگاه مقابل داعش نايستادند (ممكن است افرادي از وي به صورت شخصي به حشدالشعبي پيوسته باشند). او خود را وارث و خونخواه مرحوم پدر و عموهاي شهيد ميداند، اما گويي در علماي شهيد عراق هم طبقهبندي قائل است و شهداي خود را نسبت به شهداي ديگر حوزه علميه نجف برتر ميداند. او گاهي منتهياليه عوامگرايي است و گاهي منتهياليه روشنفكري. گاهي محور اختلافات در عراق است و گاهي ميخواهد محور وحدت باشد. او نه به كسي تكيه ميدهد و نه كسي ميتواند او را تكيهگاه قرار دهد. او نه مخالف ايران است و نه با ايران دشمني دارد. او ميخواهد ديده شود. جوان است و جوياي نام. در جامعه عوامزده عراق و در حالي كه بحرانهاي مختلف دروني اين كشور را درگير كرده و منجي و اسطوره طلب ميكند، او به ميدان آمده است. اگرچه او به تنهايي قادر به تشكيل پارلمان نيست، اما ترجيح ميدهد ائتلاف خود را خارج از تحالف شيعه قرار دهد. اگر قدرت را در اختيار گيرد ترديدي نداشته باشيد كه نماد حماسه و فاجعه ملي در عراق خواهد بود. او اكنون مدعي پرچمداري عدالت و مبارزه با فساد است اما با صراحت در لباس روحانيت بر به قدرت رسيدن تكنوكراتها اصرار دارد. او تعامل با خارج از مرزهاي عراق را متفاوت از سياست دولت قرار داد تا جذاب و متفاوت باشد. او كلاً ميخواهد با همه و از همه متمايز باشد. او نياز به هل دادن ندارد، چون در نقطه تعادل نايستاده است. مقتدي با همه تراژديهايش نبايد طرد شود. او فقط تاكنون يك ضدامريكايي ثابتقدم بوده است. هدف او از ديدار با بن سلمان خودفروشي نبود، عراق را هم نميفروشد. فقط خواست بگويد من خارج از دو قطبي ايران- عربستان قرار دارم و بازيكن آزاد هستم.
او احمدينژاد عراق است با همه محاسن، معايب، تضادها و تعارضها. او جمع اضداد است. منتظر باشيد گذر