نفیسه زارعی- همه چیز دوباره با یک پست از سوی رئیس جمهور در فضای مجازی بازآفرینی شد؛ پستی که کپشنی با این عنوان داشت: « می گویند در ورزشگاه های فوتبال حرفهای زشتی زده
می شود و صحیح نیست که زنان در آنجا حضور داشته باشند. آیا اگر مردهای ما در ورزشگاه ها چیزی بگویند که زیبا نباشد، باید زنان تاوان آن را پرداخت کنند» البته این سخنان در جمع ورزشکاران بیان شد و پیشترها هم سابقه داشت؛ نکته قابل توجه این است که هرگاه دولت در بزنگاه های سیاسی حساس قرار میگیرد با طرح این مسائل حاشیه ای و عملیات رسانه ای سعی میکند موضوع نخست را از اذهان عمومی دور کرده و این موضوعات را به عنوان موضوع اصلی مطرح نمایند و قضایایی همچون برجام و عهدشکنی ها به همین واسطه به نسیان کشیده شود.
اما در یک نگاه کلی شاید به جرأت بتوان گفت شعارها و عملکردهای حوزه زنان در کشور ما که عمدتا میبایست بر اساس نص صریح دین مبین اسلام باشد، دچار سیاست زدگی میشوند. به عبارت بهتر گاهی برخی از امور به سرعت رنگ شعارهای روشنفکران غربی در حوزه زن و خانواده را به خود میگیرند و درست در زمانی که باید دغدغههای اصلی رفع شود، دغدغهای تازه با رنگی غیربومی و کاملا بیگانه وارد میدان میشود.
یکی از موضوعات فرعی که در خصوص زنان مطرح است، حضور آنها در ورزشگاهها در قالب تماشاگر بازیهای ورزشی است؛ طبیعتا عنوان چنین مطلبی به معنای منع بانوان برای حضور در ورزشهایی که میتوانند در آنها نقش آفرین باشند نیست؛ و آنها میتوانند رشتههای ورزشی را در حد قهرمانی دنبال کنند اما گاهی مسئله حضور زنان در دولتها مثل همین اواخر، تبدیل به یک موضوع کاملا سیاسی میشود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و احیای تفکر دینی در جامعه، هم سو با دیدگاه حفظ کرامت و منزلت زن در اسلام، موضوع حضور زنان در ورزشگاه کاملا بیمعنا به نظر میرسید این رویه تا سالهایی بعد از پیروزی انقلاب و به واسطه درگیری نظامی دنیا با جمهوری اسلامی ایران کمتر دنبال میشد.
بعد از جنگ تحمیلی و در دههای که موسوم به دهه سازندگی بود، با درنظر گرفتن ظرفیت زنان در تصمیم سازی سیاسی، پای شعارهای زنانه به دنیای رجال سیاسی بیش از گذشته باز شد، یکی از این شعارها که در قالب خواستههای قشری از جامعه زنان خود را به رخ میکشید، مسئله حضور آنها در ورزشگاه بود که معمولا با پررنگ جلوه دادن آن تلاش میشد موضوع را به شکل یک مطالبه عمومی از سوی جامعه زنان در رسانهها و افکار عمومی دنبال کنند.
در سالهای دهه هفتاد و هشتاد، این موضوع با درخواست طیفی از زنان برای دیدن بازیهای ورزشی به ویژه مسابقات فوتبال که در زمره یکی از ورزشهای مورد اقبال جهانی است، جدیتر شد و فشار کنفدراسیونهای ورزشی آسیایی و جهانی برای پایان دادن به این ممنوعیت، ابعاد تازه تری به این موضوع داد. این، در حالی بود که در دولت سازندگی با رویکرد تکنوکراسی مسئله کمی کم رنگتر خود را به رخ میکشید و در دولت اصلاحات به دلیل زیر پاگذاشتن بسیاری از ممیزیها و رادیکالهای حوزه زنان و خانواده که مطابق نص اسلام بود ورود زنان به ورزشگاه شکل جدی تری به خود گرفت. در همان سالها به دلیل رویکرد فمینیستی متولیان حوزه زن و خانواده در دولت اصلاحات، یک بخش از برابری جنسیتی زنان با مردان در قالب حضور آنها در ورزشگاهها دنبال شد.
هم راستا با این موضوع در مسابقه فوتبالی که بین ایران و بحرین در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ در تهران برگزار شد و در نهایت ایران به جام جهانی صعود کرد، تعدادی از زنان به همراه رئیس جمهور وقت از تماشاگران ویژه بودند. حاشیههای زنانه این بازی از متن پیروز تیم ملی ایران پررنگتر بود؛ چرا که در همین زمان یک گروه فیلمبردار مشغول تهیه فیلمی به نام آفساید در طول بازی و در محیط ورزشگاه بودند.
آفساید، درباره دخترانی است که برای ورود به ورزشگاه آزادی و تماشای بازی تلاش میکنند؛ در این فیلم چگونگی مقابله با حضور زنان و دختران جوان در ورزشگاه به تصویر کشیده میشود تا درست سربزنگاههای سیاسی از این تصاویر و فیلمها علیه نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران استفاده شود.
بدون شک، فوتبال که در زمره یکی از ورزشهای سیاسی محسوب میشود، بهترین بستر برای طرح شعارهایی مانند نقض حقوق زنان، ادعای وجود خشونت در ایران و مسائلی از این دست بود. به همین علت ماجرای حضور زنان در استادیوم آزادی که با سدشکنی رئیس دولت اصلاحات همراه بود، تنها منحصر به مقدماتی جام جهانی نماند. این بار چهاردختر ایرانی که به شیوهای کاملا از پیش طراحی شده و با همکاری زنان کرهای تماشاچی توانستند در سال ۱۳۷۸ وارد ورزشگاه آزادی شوند، دور تازهای از بایدها و نبایدهای این حضور سیاسی را رقم زد.
با پایان یافتن روزهای اصلاحات کمتر کسی گمان میکرد که این دولت مطالباتی که یادگار فمینیستهای دوران تکنوکراسی و اصلاحات بود را دنبال کند. بنابراین تابوشکنی دولت اصلاحات در این خصوص، سبب شد با وجود عدم توفیق کامل، این جریان درست در دولت بعد به شکلی دیگر بروز و ظهور پیدا کند؛ در آغاز سال ۱۳۸۵ رئیس جمهور وقت، با ارسال نامهای به رئیس سازمان تربیت بدنی خواستار فراهم کردن امکانات حضور زنان در ورزشگاهها شد. این نامه جنجالی البته واکنشهای زیادی را در پی داشت؛ زیرا در وهله نخست حوزه زنان به واسطه فعالیتهای پررنگ فمنیستها در بیش از یک دهه آسیب پذیر شده بود و رفع این آسیبها میبایست در اولویت نخست قرار میگرفت و در مرحله بعد ورزشگاههای ما هنوز فاقد شرایط لازم برای حضور امن زنان در خود بود. تلاشهای این دولتها منجر به شکل گیری کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاهها با شعار حق زن، نیمی از آزادی و کمپین روسری سفیدها شد؛ کمپینهایی که تلاش میکردند مطالبهای را که بر خلاف نظر علمای و فقهای شیعه در جمهوری اسلامی ایران بود، درست و به حق جلوه دهند و از این راه زنان ایرانی را زنانی منزوی و بر خلاف آنچه در واقع وجود داشت نشان بدهند.
با پایان یافتن کار دولت دهم و روی کارآمدن دولت اعتدال و امید که از روزهای نخست با سرمایه گذاری بر روی شعارهای زنانه و حل مشکلات این حوزه در مناظرات و نشستهای انتخاباتی روی کار آمد، این موضوع ابتدا بدون سروصدا و جنجال پیش رفت و سپس در خیزشی نرم خود را به صورت یک مطالبهای متفاوتتر از آنچه در سه دولت بود قبل نشان داد.
اظهارنظرهایی نظیر برگزاری همهپرسی زنانه برای حضور زنان در ورزشگاه صورت تازهای از حل این ماجرا به شکل به اصطلاح اعتدال محور آن بود؛ که از یک سو شدت اهمیت این موضوع برای دولت را نشان میداد و از سوی دیگر تلاش دولت برای مشروع جلوه دادن این موضوع از طریق رفراندوم را به نمایش عمومی میگذارد.
اکنون نیز طرح مستقیم این مطالبه از سوی شخص رئیس دولت در جمع ورزشکاران و تآکید مؤکدش در صفحه اینستاگرام مبنی بر همین مسئله است، به هرحال در زمانی که مشکلات معیشتی و حل آنها از طریق مدیریت جهادی میباید مد نظر واقع شود مطرح نمودن و موج رسانهای معنادار حول محور آن تنها بار انحراف افکار عمومی را به همراه دارد.
آنچه مسلم است این حقیقت است که حضور زنان در ورزشگاه از ابتدای انقلاب تا امروز تنها یک ژست سیاسی است؛ ژستی که میتواند در مقاطعی چون انتخابات برای دولتها و روسای آن رأی آور باشد؛ در پس پرده آن اهدافی دیگر دنبال شود. اهدافی که در مغایرت جدی با مطالبات اصلی رهبر معظم انقلاب در حوزه زن و خانواده است و بدون تردید زنان مسلمان ایرانی نیز حضور خود در ورزشگاهها را با در نظر گرفتن حقیقت وجودی آن خواستار نیستند و از کارگزاران دولتها این انتظار را دارند که به جای پرداختن به موضوعات فرعی به مطالبات اصلی آنها که منجر به حفظ کرامت انسانی شان میشود بپردازند و برای رسیدن به آنها چاره اندیشی کنند.