مهدی آشنا- رژیم صهیونیستی با اقداماتی چون تشویق و تحریک ایالات متحده به شناسایی قدس بهعنوان پایتخت سرزمینهای اشغالی و انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به این شهر، حمایت از رفراندوم استقلال کردستان، مشارکت در بمباران یمن توسط عربستان سعودی و حملات فزاینده به اهدافی در سوریه به بیثباتی و تنش در منطقه غرب آسیا دامن میزند. هدف از این تنشها چیست؟
توسیدید، مورخ یونانی در تحلیل جنگهای پلوپونزی میان آتن و اسپارت مینویسد: «هیچیک از طرفهای درگیر در جنگ پلوپونز خواهان جنگ نبودند؛ اما همه احساس عدم امنیت میکردند و میترسیدند. آنها بهعلت احساس عدم امنیت خود میکوشیدند با اقداماتی که خود باعث تشدید حس عدم امنیت سایرین میشد، امنیت خود را افزایش دهند». این همان چیزی است که در ادبیات روابط بینالملل به «معمای امنیت» معروف شده است. مطابق «نظریه موازنه قدرت» زمانیکه این حس عدم امنیت و تلاش برای افزایش امنیت، به برهم خوردن توازن قدرت بینجامد جنگ روی خواهد داد. توسیدید جنگ پلوپونز را اساساً مبارزهای برای ایجاد موازنه قدرت ارزیابی میکرد و نوشته است: «آنچه جنگ را اجتنابناپذیر میساخت، رشد قدرت آتن و هراس ناشی از آن در اسپارت بود».
مروری بر اظهارات مقامات این رژیم درخصوص حملاتی که در این سالها در سوریه انجام داده است هراس شدید آن از قدرت گرفتن حزبالله لبنان و ایران در سوریه را نشان میدهد. آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی اخیراً گفته است سرزمینهای اشغالی در یک مواجهه نظامی در شمال {اراضی اشغالی} نهتنها با یک جبهه فعال در لبنان بلکه با یک جبهه فعال نیز در سوریه روبهرو خواهد بود که هر دو در «جبهه شمال» علیه سرزمینهای اشغالی متحد میشوند. از دیدگاه رژیم صهیونیستی، ایران در فعالیتهای منطقهای خود ازجمله در سوریه چندین برنامه را پیگیری میکند که
عبارتند از: تأسیس یک حوزه نفوذ مستقیم از مرزهای ایران تا مدیترانه، تحکیم یک جبهه نظامی علیه سرزمینهای اشغالی در سوریه و لبنان، ایجاد پایگاههای نظامی در سوریه برای حضور بلندمدت، ایجاد یک نیروی نظامی نیابتی دائمی و مشروع در سوریه، ایجاد امکانات صنعتی نظامی برای تولید موشکهای دقیق در سوریه و لبنان.
مایکل هرزوگ، ژنرال بازنشسته ارتش رژیم صهیونیستی و عضو اندیشکده واشنگتن با برشمردن گزینههای فوق استدلال میکند اگر ایران موفق شود در سوریه یک نیروی نظامی نیابتی دائمی و مشروع مثل حشد الشعبی در عراق ایجاد کند سوریه نهتنها تحتالحمایه ایران میشود بلکه تبدیل به یک سنگر برای ایران و جبههای علیه سرزمینهای اشغالی میشود و بنابراین احتمال برخورد مستقیم افزایش پیدا میکند. مقامات سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند ایران در تلاش برای کسب برتری در خاورمیانه درحال پیروزی است؛ بنابراین این رژیم همسو با دولت ترامپ در آمریکا برای کاهش نفوذ منطقهای ایران تلاش میکند. کاهش نفوذ ایران در سوریه مهمترین عنصر استراتژی عقبرانی ایران از منطقه قلمداد میشود. این تصور وجود دارد که کاهش نفوذ ایران ازطریق بهرهبرداری از رقابت ایران و روسیه در سوریه و اعمال فشار بر روسیه برای جلوگیری از دستیابی ایران به امکانات بنادر سوریه و همچنین انتقال نیروهای ایران و حزبالله به جنوب بلندیهای جولان امکانپذیر است. بنابراین رژیم صهیونیستی علاوهبر حمله به مکانهایی که ادعا میشود در آنجا ایران بهدنبال ایجاد زیرساختهای نظامی است و برقراری روابط با گروههای شورشی مثل فرسان الجولان در مرزهای جنوبی سوریه برای خنثی کردن حضور ایران در مرزهای این رژیم، ازطریق راههای دیپلماتیک نیز سعی میکند آمریکا استراتژی منسجمتری برای مقابله با ایران پیگیری کند و حمایت کافی روسیه را نیز جلب کند تا بتواند اقدامات لازم را برای مقابله با ایران و نیروهای مورد حمایت آن انجام دهد.
اما این تنها بخشی از ماجراست که صرفاً به تغییرات در واقعیت مادی و نیروی نظامی نگاه دارد. بخش دیگر از ماجرا تغییرات در واقعیت اجتماعی است که نظریه سازهانگاری توجه خاصی به آن دارد. با شکلگیری قیامهای مردمی در کشورهای منطقه در سالهای اخیر، گرایشهای ضدرژیم صهیونیستی بهتدریج افزایش یافته است، حمله به سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره و فرار سفیر این رژیم، ارائه درخواستهایی برای تعلیق پیمان صلح با رژیم صهیونیستی و تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در اردن و گرایشهای ضدصهیونیستی قوی در یمن نمونههایی دال بر این امر هستند. این امر نشاندهنده این است که نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فرسوده حاکم بر کشورهای اسلامی درحال تجزیه و فروپاشی هستند و تقاضا برای نظمی جدید در این جوامع شکل گرفته است.
شکلگیری نظم جدید میتواند مسیرهای متفاوتی را طی کند که برخی درجهت منافع رژیم صهیونیستی و آمریکاست و برخی نیست. با توجه به این تحولات، هراس شدیدی در رژیم صهیونیستی بهوجود آمده است؛ مبنیبر اینکه ایران فعالانه برای هدایت نظم جدید به مسیرهایی تلاش میکند که بهتر با منافع آن سازگار باشد و اغلب این مسیرها در تعارض با منافع رژیم صهیونیستی است. به قدرت رسیدن انصارالله در یمن، شکلگیری حشد الشعبی، جنگ عراق در جریان مبارزه با داعش، و حضور شبهنظامیان شیعه در سوریه که همه یک رویکرد ضدصهیونیستی قوی دارند یک واقعیت اجتماعی و معنایی یا ذهنی یعنی ایدئولوژی ضدصهیونیستی را تقویت کردهاند که سبب هراس رژیم صهیونیستی شده است. آری، دامن زدن به بیثباتی و تنش نشانگر چیزی جز هراس از رویارویی با زوال نیست.