زندگى به سرعت در گذر است و انسان توجه ندارد كه چه سرمايه اى را از دست مىدهد. گاهى كه موفق مىشود گذشته هاى خود را مرور كند مىبيند كه روزگارى از او گذشته، نيروهايى صرف كرده و تلاشهايى انجام داده است، ولى چيزى به دست نياورده است.
در طول سال، پيوسته به دنبال به دست آوردن فرصتى هستيم تا درباره زندگى خود و آغاز و انجام آن بينديشيم مسيرى را انتخاب كنيم كه زندگى ابدى را براى ما رقم زند؛ اما كمتر چنين فرصتى به دست مىآوريم. شايد بهترين اوقاتى كه مىتوان براى اين منظور از آن استفاده كرد «ماه مبارك رمضان» باشد. همواره، به خود وعده مىدهيم تا ماه رمضان فرا رسد و بهتر از ساير اوقات به عبادت بپردازيم، از دنيا و دنيا پرستى تا حدى چشم بپوشيم و به سوى خدا برويم و بينديشيم كه كيستيم، از كجا آمده ايم، به كجا مىرويم و در اين سرا چه بايد بكنيم.
سرانجام، انتظار پايان مىپذيرد و ماه رمضان از راه مىرسد، اما شيطان مىكوشد تا چون گذشته، انسان نتواند از اين اوقات شريف و لحظات گران بها استفاده كند و به توفيقات الهى دست يابد. همه جا دست پيدا و پنهان او در كار است تا انگيزه انسان به اغراض نفسانى و دنيوى آلوده شود و دعا، مناجات و عبادت او با سنگينى و كسالت توأم گردد و حال راز و نياز از او سلب شود. در اين كشمكش و تضاد بين عوامل الهى و عوامل نفسانى و شيطانى، انسان بايد از خدا توفيق بخواهد و فرصت هاى پيش آمده را مغتنم بشمرد و عبادت و دعا را به اوقات ديگر موكول نكند.
توجه به حقيقت دعا
مناسب است قبل از خواندن دعا اندكى فكر كنيم كه كيستيم، مىخواهيم با چه كسى روبرو بشويم، دعا يعنى چه. اين چه مقام ارزشمندى است كه انسان به تكلم و راز و نياز با خداى خود موفق شود! لازم است در مضامين دعا دقت كنيم و دست كم، پيش از خواندن دعا، در ترجمه فارسى آن تأمّل نماييم تا از مضامين آنچه مىخوانيم اجمالا آگاه باشيم و صرفا تلفظ مشتى الفاظ عربى نباشد، به طورى كه نفهميم چه مىگوييم و چه مىخوانيم.
رمضان و «افتتاح»
دعاهاى فراوانى براى اين ماه وارد شده است. تنها در كتاب «مفاتيح الجنان»، كه گلچينى از دعاهاى منقول از معصومين عليهم السلام است، دعاهاى بسيارى وارد شده است كه شايد ما در طول عمر خود موفق نگرديم، حتى براى يك بار، همه آنها را بخوانيم! يكى از دعاهاى بسيار مناسب و پرمحتوا، كه براى قرائت در شب هاى اين ماه وارد شده، «دعاى افتتاح» است.
اين دعاى شريف با حمد و ستايش الهى شروع مىشود:
اَللَّهُمَّ اِنّي اَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِكَ ...»
پروردگارا، ستايش را با حمد تو آغاز مىكنم.
در اين جهان پرهياهو موانع بسيارى در سر راه توجه به خدا وجود دارد. با اينكه تنها راه سعادت انسان، بندگى خدا و پرستش اوست و ساير چيزها در حكم مقدمه اين حقيقت است، ولى جاى بسى تأسف است كه غالب مردم از اين واقعيت غافلاند؛ به همه چيز توجه دارند به جز خدا و آنچه تكامل و سعادت واقعى انسان را تأمين مىكند.
«وَاَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِكَّ»
تو با احسان خود، ديگران را به راه راست هدايت مىكنى و استوار ميدارى.
اگر كسى توفيق يابد كه راه حق و صواب را بپيمايد در واقع منّتى است كه خدا بر او نهاده و او را در اين راه يارى رسانده است. اين فراز از دعا اشاره دارد به اينكه گرچه انسان آزاد آفريده شده تا خود راه خوب و بد را انتخاب كند، ولى اگر راه صحيح را برگزيد خدا او را تأييد مىكند. در حديث قدسى آمده است: «مَنْ تَقَرَّبَ اِلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَيْهِ ذِراعاً» هر كس يك وجب به من نزديك شود من يك ذراع (دو وجب) به او نزديك مىشوم. (بحارالانوار، ج 87، ص 190)
لزوم خوف و رجا
در ادامه دعا مىفرمايد: «وَأَيْقَنْتُ اَنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ في مَوضِعَ الْعَفْوِ وَ الرَّحمَةِ»
خدايا، بر اين باورم كه وقتى جايى براى عفو و رحمت باشد تو از همه مهربانترى.
«وَاَشَدُّ الْمُعاقِبِينَ في مَوضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَةِ وَ اَعْظَمُ المْمُتَجَبِّرينَ في مَوضِعِ الْكْبرِياءِ وَ الْعَظَمةِ»؛
و آنجا كه جاى عقاب و عذاب است تو از همه
كيفر دهندگان سخت گيرترى و در جاى اظهار بزرگى و كبريايى از همه با عظمت ترى.
انسان بايد همواره بين خوف و رجا باشد و چنين بينديشد كه ممكن است با اينكه عبادت هاى بسيارى انجام داده، در اثر يك لغزش به بزرگترين مكرهاى الهى دچار گردد و با عاقبت بد از دنيا برود و يا با اينكه بسيار گنهكار و پست است، خدا او را از اين حالت نجات دهد و از حسن عاقبت برخوردار گردد. احساس امنيت نسبت به مكر الهى، خود از گناهان كبيره است. انسان اگر تمام عمر خود را به عبادت پرداخته باشد نبايد بدان خرسند باشد و به خود مغرور شود و از عاقبت كار خود مطمئن گردد. مغرورشدن و به خود باليدن در پيشگاه خداى متعال، گناه بسيار بزرگى است، بلكه بايد همواره خائف باشد كه اگر خدا يك لحظه او را به حال خود واگذارد به پايين ترين درجات سقوط مىكند.
از اين رو كسانى كه نزد خدا مقرّب ترند، مانند انبيا و اوليا، ترس شان از خدا بيشتر است؛ آنان عظمت خدا را بيش از ديگران درك مىكنند و با وجود مقامى كه خداوند به آنها عنايت كرده است از اينكه حتى يك لحظه در برابر او مغرور شوند در هراسند.
از سوى ديگر، خداوند يأس از رحمت خود را از گناهان بزرگ به حساب آورده است. انسان هر قدر گنهكار باشد نبايد از رحمت خدا مأيوس گردد. رحمت الهى آن قدر وسيع است كه اگر انسان واقعاً توبه نمايد و به سوى او باز گردد مورد بخشش خدا قرار مىگيرد. آنگاه كه بنده نهايتِ ذلت خود را در برابر خداوند ابراز دارد و حالت خوف و رجاى او به كمال رسد، در مسير تكامل قدم گذاشته است:
«هيچ بنده مومنى نيست مگر آنكه در قلبش دو نور وجود دارد: نور خوف و نور رجاء؛ اگر سنجيده شوند هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد.» (بحارالانوار، ج 70، ص 352)
برگرفته از شرح دعای افتتاح آیت الله مصباح یزدی