نفیسه زارعی- درست در سالهای رو به پایان سالهای دهه هفتاد بود که جامعه ایرانی با سیاستهای مختلف فرهنگی دچار تغییرات عمده شد، تغییر در نوع پوشش، گرایش به حضور در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و مواردی از این دست سبب شد تا با تغییر دولت و حرکت به سوی اصلاحات تغییرات شتاب بیشتری بیابد در دوران اصلاحات و با همراهی مجلسی که تمام قد در خدمت دولت بود حوزه زنان دستخوش آسیبهای جدی شد اما هرگز در این دوران با وجود همراهی دو قوه با یکدیگر این فعالیتها صورت عینی شدهای را از خود بروز ندادند. با سپری شدن عصر اصلاحات و تغییر قوه مجریه رویکردهای تازهای به حوزه زنان وارد شد. این رویکردها عمدتا شامل مطالباتی میشد که روی زمین مانده بود با سپری شدن این ایام و البته پارهای از مطالبات شبه اصلاحطلبانه نظیر حضور زنان در ورزشگاه توسط رئیس جمهور وقت روزگار این دولت نیز سپری شد.
با روی کار آمدن دولت اعتدال که خود را حد میان تمام جریانهای سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا میدانست، اینبار رویکردی دیگر تجربه شد رویکردی چاشنی کارگزارانی و اصلاحاتی داشت و به همین علت میدان برای رواج اندیشههای نئولیبرالیسم گشوده شد در این اثنا قراردادهای بینالمللی زنانه در ابتدا چندان ماهیت محرزی نداشتند اما در دولت دوازدهم ماهیت آنها علیرغم عدم میل معاونت زنان و عزم دولت برای ماندن آنها در هالهای از ابهام خود را نشان داد.
اجراییسازی سند صندوق بینالمللی جمعیت سازمان ملل و سند 2030 از این دست از اسناد هستند. آشکارسازی بخشهایی از این سند که اتفاقا حوزه زنان و دختران را در این دوران و بعد از آنکه با هشدارهای اخیر رهبر انقلاب نسبت به در جریان بودن آن مواجه گردید آن هم از سوی رسانه ملی و در برنامهای پرمخاطب هشدارهای جدی را متوجه حوزه زنان ساخت.
جریان واکسنی که به تعبیر متخصصان بهداشت و دارو در اولویت هفتادم وزارت بهداشت است و در کشورهای مختلف و حتی در سرزمینهای اشغالی واکسینه کردن زنان و دختران توسط آن ممنوع اعلام شده، سوژه بحثهای بسیاری در فضای مجازی شد و در نهایت درحالیکه برنامه با همراهی یکی از مجریان سند 2030 در مهدهای کودک و بدون آنکه تخصصی در این زمینه داشته باشد برگزار شد با عدم برپایی مناظره که یکسویه مینمود این مهم قوت گرفت که اینبار وزارتخانه بهداشت و درمان و آموزش پزشکی کشور، در کنار معاونت زنان و خانواده دولت، وزارت آموزش و پرورش ضلع سوم مثلثی را تشکیل میدهد که علاوه بر نشانه گرفتن سلامتی بانوان این مرز و بوم مری سندی باشد که حیازدایی را در سرفصل اصلی خود قرار داده است، سندی که به رغم فرمایشات دلسوزانه رهبر انقلاب باوجود اسناد و آمیزههای دین مبین اسلام و شریعت مقدس جایی در سرزمین ما ندارد.
این حقیقت در کنار شکلگیری و فعالیت سازمانهای به ظاهر مردم نهاد که خدمات بهداشت جنسی بر اساس نص صریح عهدنامههای بینالمللی به مردم ارائه میدهند و حمایت شهرداریها و به خصوص شهرداری پایتخت موضوع مهمی است که کمتر بدان پرداخته شده است، انجمنهایی مثل معتادان گمنام جنسی از این دست از تشکیلاتها هستند، اینبار گویا فعالیت منسجم تشکیلاتی و شبکهسازی در راستای پیاده نمودن اهداف خارجی مرحله نوینی است که البته بنمایههای آن در دوران اصلاحات به شکل سطحیتر آزموده شد و اکنون با عناوین گوناگون در تمام نقاط کشور و به ویژه مناطق محروم مشغول فعالیت هستند و البته سایه حمایت دولت دوزادهم نیز بر سر آنها سنگین است از همینرو در زیرپوست فعالیتهای به ظاهر حمایتگرانه از زنان با تمام توان وارد عرصه شدهاند تا در تغییر جامعه ایرانی به سمت و سوی غربیسازی و استعمارفرهنگی گام مؤثر بردارند.
به هرترتیب باید معترف بود که انقلاب اسلامی در حوزه گفتمانسازی زن و خانواده یکی از پرتوفیقترین کارنامهها را دارد و صدور این فرهنگ به غربی که سالهاست راه رفته را به غلط سپری کرده و اکنون سرگشته و پریشان است و به دنبال الگو میگردد یکی از مسائلی است که دور از ذهن نیست این نگرانی و دغدغه اکنون سبب شده دشمن خارجی و پیاده نظام داخلی بازار گرمی کرده و با پروژه حیازدایی برای تضعیف جامعه اسلامی و تخریب نسل دست به کار شوند.