رضوانه باهری- داستان فیلترینگ شبکه های اجتماعی در چند ماه گذشته اثباتگر این موضوع است که بعد از ماجرای ورود زنان به ورزشگاه، فیلترینگ کاربرد حاشیه سازی و گریزگاهی برای مقابله با پاسخگویی دولت در برابر مطالبات عمومی است، در هفته قبل انتشار مستندی از صداوسیما که تولید معاونت اجتماعی نیروی انتظامی در زمینه رقصنده های اینستاگرام بود، اسباب جنجالسازی فراوانی را مهیا کرد صبح فردای این ماجرا شبکه های اجتماعی به عنوان سردمدار این جریان پای میدان آمدند و سپس روزنامه های اصلاحطلب با تیترهای گوناگون حمایت خود را نه از رقصنده اینستاگرامی بلکه از نسلی اعلام کردند که به دلیل فروخوردگی خواسته هایشان اکنون اینستا را مأمنی برای تخلیه انرژی یافتهاند اما اینکه تا چه اندازه این مطلب صحیح است ما را به سراغ زهرا شجاعزادگان روانشناس و مشاور بالینی برد او درباره آنچه یک سلسله از رسانه های از آن با عنوان عقدههای دهه هشتادیها نام برد گفت:« هرنسلی به فراخور نسل قبلتر خود دارای خواسته های متعدد و متنوعتری است، طبیعی است که دهه هفتادیها با دهه شصتیها متفاوتند و دهه هشتادیها هم با نسل قبل از خود فرقهایی دارند، اما پررنگ کردن دغدغه نسلی و طرح مسئله سرکوب خواسته ها تا چه اندازه درست است؟! طبیعتا با توجه به تغییر شرایط زیستی جامعه ایرانی و دگرگونی سبک زندگی اکنون ما شاهد نسلی هستیم که گاهی از فقدان آگاهی رنج میبرند و این عدم داشتن آگاهی لازم و درک مناسب از خواستهها و نیازها سبب میشود به سادگی نیازهای بدلی جایگزین خواسته های اصلی شود و در نهایت تصویر و تصوری نادرست از آنچه نوجوان باید باشد یا میتواند به او دست میدهد، از یک سو نیز برخی از نهادهای مثل نهاد خانواده و آموزش در قبال این عدم درک مسئول هستند، فراگستردگی رسانه ها به ویژه رسانههای اجتماعی نیز در این میان نقش دارند اینکه یک نوجوان نسبت به انتشار ویدئوهایی از خود اهتمام میکند که به اذعان بسیاری از کاربران و همچنین متخصصین امر از این طریق حتی درآمدها هنگفت نیز کسب میکند؛ بیانگر ایجاد یک کسل خطرناک تربیتی است، گلسی که باید در حوزههای گوناگون به آن توجه کرد.»
در بخش دیگر ماجرایی که با یک برنامه تلویزیونی آغاز شد سهلانگاری مدیران برنامه گذار و برنامهساز فرهنگی را باید مورد نقد قرار داد، روزنامه هفت صبح در هفته گذشته در مصاحبهای با یکی از دستاندرکاران رسانه ملی اینگونه نوشت که رسانه به دلیل تأمین محتوای برنامه از سوی معاونت اجتماعی ناجا توجهی به محتوای این قسمت از بیراهه نداشته است. اما عدم نظارت و یا به تعبیر بهتر تشخیص صحیح اهم و مهم به بهانه کاهش جرایم اجتماعی اینبار منجر به این موضوع شد که هنوز ساعت به دوازده بامداد نرسیده شبکه اجتماعی لبریز از حمایت از رقصنده اینستایی بشود و در این بین شبه های بزرگ برعلیه قوه قضائیه شکل گرفت؛ چرا با وجود مشکلات اقتصادی و وفور اختلاس در کشور به جرائم مجرمین اقتصادی و مفسدین دانه درشت رسیدگی نمیشود و به جای آن به دختر 17 سالهای که شاید و شاید و شاید ناخواسته در این دام افتاده است در رسانه ملی که با بودجههای مردمی اداره میشود پرداخته شده. طبیعتا رسانه ملی باید زبان ناطق مردم برای نقد باشد اما پرداختن به موضوعی خاص برای تحذیر خانواده ها که حواسشان جمع نوجوانان باشد میبایست با ظرافت بیشتری صورت میگرفت تا بازار داغ شیطنتهای رسانهای داغتر نشود و بعضا با آمدن سلبریتی های بیسواد که گاهی با یک غوره سردیششان میشود و با یک مویز گرمیشان در حمایت از ماجرا وجوه تازهتری از یک اشتباه ساده رونمایی شد، وجهی که حالا پیاده نظام علینژاد در آن سوی آبها نیز بر موج آن سوار شده و ادعاهای حقوق بشری را مطرح میکند و با وقاحت هرچه تمام نسبت به کمپینی برای این امر اقدام کردند کمپینی که مثل همیشه کوشید مرزهای دیانت را درنوردد و با انتشار ویدئویی هنجارشکنانه مقابل درب مسجد در شب شهادت امام صادق(ع) خط فکری این ماجرا کاملا افشا گردید.
به هرترتیب این ماجرا هوشیاری و هوشمندی دو چندان سیاستمداران و سیاستگذاران فرهنگی را طلب میکند، رسیدگی به وضعیت اقتصادی کشور و پرهیز از فرار رو به جلو در برابر پاسخگویی به مردم با پررنگ نمودن ماجراهای این چنینی که حتی صدای وزیر ارتباطات را نیز بلند کرد بخش دیگری از ماجرا است و وجه دیگر نیز مقابله با حیازدایی محرزی است که اینک تنها راه چارهاش را در فیلترینگ و ایجاد حاشیه از سوی قشری خاص دنبال میشود این درحالی است که اگر مطالبات فرهنگی حقیقی نه تنها از سوی دولت بلکه از سوی مراجع فرهنگی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، کمیسیون فرهنگی مجلس و... طرح و با جدیت دنبال شود؛ علاوه بر عدم ایجاد حاشیهسازی موجبات مصونیت فرهنگی حقیقی به ویژه در حوزه زنان فراهم خواهد آمد.